«چشمهایش» رمان برجستهٔ بزرگ علوی است و چاپ نخست آن در ۲۸۷ صفحه در سال ۱۳۳۱ اتفاق افتاد. در مرداد ۱۳۹۵، انتشارات نگاه برای پانزدهمین بار این رمان را بازچاپ کرد. برپایهٔ آمار ۱۳۹۳ از مؤسسه خانه کتاب، پرخواندهترین اثر بزرگ علوی رمان چشمهایش است آن را از معدود آثار داستانی فارسی میدانند که «در مرکز آن، یک زن با همهٔ احساسات و اندیشههایش جای دارد.» که ویژگیهای خاصی دارد و داستان با محوریت زن خلق شدهاست
زهره میرعیسیخانی- «چشمهایش» رمان برجستهٔ بزرگ علوی است و چاپ نخست آن در ۲۸۷ صفحه در سال ۱۳۳۱ اتفاق افتاد. در مرداد ۱۳۹۵، انتشارات نگاه برای پانزدهمین بار این رمان را بازچاپ کرد. برپایهٔ آمار ۱۳۹۳ از مؤسسه خانه کتاب، پرخواندهترین اثر بزرگ علوی رمان چشمهایش است آن را از معدود آثار داستانی فارسی میدانند که «در مرکز آن، یک زن با همهٔ احساسات و اندیشههایش جای دارد.» که ویژگیهای خاصی دارد و داستان با محوریت زن خلق شدهاست.
جمال میرصادقی، منتقد و مدرس داستاننویسی این رمان را نقطه عطفی در مسیر ادبیات داستانی فارسی دانست به زبانهای گوناگون نیز ترجمه شدهاست؛ انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی. بنیاد سینمایی فارابی در ۱۲ تیر ۱۳۸۶ از توافقی برای ساخت فیلمی برپایه این رمان، خبر داد.
این داستان دربارهٔ نقاشی سرشناس به نام «استاد ماکان» است که در تبعید به سر میبرد، زیرا از مبارزان علیه استبداد رضاشاه پهلوی است. از آثارِ بهجاماندهاش، پردهای است به نام چشمهایش؛ چشمهای زنی که گویا رازی را پنهان میکند
راوی داستان که ناظم مدرسه و مدیر نمایشگاه نقاشی است، کنجکاو است که رازِ این چشمان را دریابد. تلاش میکند تا مدل آن تابلو را بیابد و دربارهٔ آن از استاد بپرسد. پس از چند سال، ناظم مُدل را پیدا میکند که فرنگیس نام دارد؛ در خانهٔ اعیانی فرنگیس، با او به گفتگو مینشیند.
فرنگیس میگوید که خاستگاهش اشرافی است و از برای زیباییاش، توجه مردان بسیاری را جلب میکرده، اما مردان و عشق بازیچهاش بودهاند. تنها در برخورد با استاد، کسی را مییابد که اساساً توجهی به زیبایی و جاذبهٔ او ندارد. برای جلب توجه استاد، در تهران و اروپا با نشستهای زیرزمینی که زیرنظر استاد است همکاری میکند، تا سرانجام به وی نزدیک میشود. اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه پی به کُنهِ احساسات و عواطفش میبرد. در برابر او و بهویژه از چشمهایش، هراسی گنگ ابراز میکند. در پایان، استاد گرفتار پلیس میشود و زن پیشنهاد ازدواج با رئیس شهربانی را که یکی از خواستاران قدیمی اوست، میپذیرد به شرط آنکه استاد از مرگ نجات یابد. استاد به تبعید میرود و البته هیچگاه از فداکاری زن آگاه نمیشود. اوهمهٔ احساسها و تلقیهای خود از فرنگیس را در پردهای به نام «چشمهایش» به یادگار نهادهاست. در این چشمها بهطور کلی زنی مرموز، دمدمیمزاج و هوسباز و خطرناک نمایان میشود؛ اما زن میداند که استاد هیچگاه به ژرفای روح او پی نبرده و این چشمها از آنِ او نیست.
بزرگ علوی در رمان چشمهایش با پرداختن به بخشی از زندگی هنرمندی مبارز، گوشههایی از اوضاع ایران در دورهٔ پادشاهی رضاشاه را نشان میدهد و به فعالیتهایی اشاره میکند که در آن سالها برای مبارزه با پادشاهی رضاشاه پهلوی انجام میگرفت.
چشمهایش، یک اثر بدیع هنری است. نویسنده در توصیف مناظر و حالات چیره دستی میکند. اگرچشمهایش از روند انقلاب کمتر میگوید، از منش ماکان و فرنگیس و خداداد تصویرهای افسونگرانه ای بدست میدهد. میتوان فرنگیس را در برابر دیده مجسم کرد که با چهره روشن و اندام کشیده متناسب و چشمهای جادوگر آتش به جان شیخ شاب میزند، و ماکان را دید که سرافراز و دلیر در راهی خطرناک گام برمیدارد.
علوی درباره کارهای خود (و چشمهایش) مینویسد: «هیچ یک از آثار خود را نمیپسندم. هریک از آنها دارای معایب و نقائصی است که سازنده آنها بهتر از هر کس دیگر آنها را میبیند و باز میشناسد. یقین دارم اگر قهرمانان مخلوق من زبان داشتند ایرادهای فراوان به من میگرفتند، حق هم داشتند و اگر من آثار خودرا منتشر نکرده بودم، امروز بیرحمانه با قلم سرخ به جانشان میافتادم و سرودست (آنها را) میشکستم. اما دیگر دیر شده است. آثار من از خالقشان انتقام میگیرند. داغ آنها به صورت مسن خورده است و من نویسنده آنها هستم. از یک اصل کلی گذشته، چشمهایش را بیشتر از دیگران میپسندم، با وجود بعضی خطوط ناشیانهای که در قیافه فرنگیس و ماکان دیده میشود، هنوز هم من عاشق زیباییهای این زن هستم و به یک دندگی معایب و نقائصی است که سازنده آنها بهتر از هر کس دیگر آنها را میبیند و باز میشناسد. اما دیگر دیر شده است. آثار من از خالقشان انتقام میکشند. داغ به صورت من خورده است و من نویسنده آنها هستم. این کتاب چه در ایران و چه در اروپا مکرر مورد انتقاد قرار گرفته است، و اغلب منتقدین نظر خطاپوش داشتهاند و کمتر ایراد به پایههای داستان گرفتهاند. استقبال خوانندگان نیز، نظر مرا تایید میکند. این کتاب در عرض ده سال، چهار بار در ایران منتشر شده است و تعداد نسخ آن در اروپا تا سال ۱۹۶۰ به صد هزار خواهد رسید. من سعی کردهام در «چشمهایش» یا خاصیت نژاد خودمان را نتیجه موقع جغرافیائی و سیاسی و اقتصادی ایران است، و کوشش پایان ناپذیر مردم کشورمان را درطلب کمال وجمال وستیز بامعاندین را بیان کنم. این آرزوی من بودہ است.»
در این خصوص سلمان کریمی، نویسنده و منتقد زنجانی با اشاره به اینکه این داستان را در گذشتههای دور خواندم، گفت: بزرگ علوی را بنیانگذار ادبیات داستانی زندان در زبان فارسی دانستهاند. گرایش علوی به اثرآفرینی اجتماعی او را برجسته کرده است.
وی ادامه داد: اين رمان را ميتوان از منظر زاويه ديد نقد كرد؛ چرا كه هيچ تصميمي گرانسنگتر از انتخاب زاويه ديد براي يك نويسنده نيست. در اين رمان راوي ناظم يك دبيرستان است كه به آثار استاد ماكان علاقهمند است و به دنبال كشف رمز و راز تابلوي زني از استاد است. نكته مهم در روايت اين رمان اين است كه راوي خود يك شخصيت فرعي است و ما دو سه لايه از او دور هستيم. ما با يك راوي روبهرو هستيم كه با شخصيتي به نام فرنگيس صحبت ميكند و او داستان را روايت ميكند. علوي با اين كار يك عنوان چندصدايي را ايجاد كرده است.
این نویسنده درباره درونمايه اين رمان گفت: براي كشف درونمايه اين رمان ما بايد به دنبال اين باشيم كه رمز و راز اين چشمها چيست و اساسا چرا نام اين كتاب «چشمهايش» است. در اينجا دو مرد به فرنگيس نگاه ميكنند؛ يكي نگاه ماكان به فرنگيس و يكي نگاه راوي به فرنگيس و در اين بازي نگاهها يك جور تفحص رواني درباره تلقي مردان ايراني از زن هم صورت ميگيرد. يك موضوع بسيار مهم كه مكرر در ادبيات داستاني ما مطرح شده است و به عبارتي يكي از بنمايههاي ادبيات ايراني به حساب ميآيد، اين است كه قلم مردان نويسنده درباره زنان نگاه منفياي است و اساسا زنان را در استمرار عواطفشان منفي ميدانند و انگار يك نوع بياعتمادي به آنها دارند؛ مثلا در رمان «بوف كور» هم اين قضيه كاملا وجود دارد. وقتي كه زن اثيري نيمه اول رمان به زن لكاته در نيمه دوم تبديل ميشود. در سراسر رمان «چشمهايش» هم ماكان داراي شخصيتي با گاردي بسته نسبت به فرنگيس است. ماكان كسي است كه مبارزه با استبداد را بر عشق به فرنگيس اولا ميداند. در جاهايي كه فرنگيس به ماكان ابراز عشق ميكند، ماكان او را ميرهاند و ميگويد براي من خوشبختي انفرادي معني ندارد و اين گفتار مبين نگرش ماكان است كه سياست و وضع مملكت برايش اهميت بيشتري دارد.
او افزود: اگر ماكان تصوير ناخودآگاهانهاي را كه از زن داشت، پاك ميكرد، چنين تابلوي خشمگيني از فرنگيس نميكشيد و در حقيقت زندگي هم مردان گاهي تابلوهايي از زن ترسيم ميكنند كه با عشق همخواني ندارد.
کریمی با اشاره به جايگاه اين رمان در تاريخ ادبيات معاصر ايران اظهار كرد: براي فهم اهميت و بزرگي نويسندهاي مثل علوي در دوران معاصر لازم است تا جايگاه اين رمان در تاريخ ادبيات معاصر و همچنين مقايسه آن با ساير آثار را دريافت. من براي نقد ادبي هيچگاه تنها به سراغ معني متن نميروم؛ چرا كه اساسا اين روش نقد ادبي نيست. نقد من براي كساني مفيد است كه به دنبال پيدا كردن جايگاه اين رمان در تاريخ ادبيات هستند.
در ادامه رعنا بیگدلی، با اشاره به اینکه با گذشت چندین سال از مطالعه کتاب چشمهایش اثر بزرگ علوی، این کتاب هنوز از محبوب ترین هایی است که خوانده ام، گفت: این کتاب ماجرای زنی که "چشمهایش شروع واقعه بود" و طرح کلی و نقطه شروع داستان وامدار این چشمهاست...
وی ادامه داد:زنی که دل به استاد نقاش میبازد و ادامه ماجرا، که به زبان او روایت میشود. کتاب دو راوی دارد. روای در ابتدای کتاب مردی است که تابلوی «چشمهایش» استاد ماکان را میبیند و به جستجوی زن در تابلو میرود و پس از یافتنش، ادامه روایت را به فرنگیس، با همان چشمهای مسحور کننده در تابلو میسپارد. زنی که اندوهگین از فهمیده نشدن است و چشمهایی که تنهاترش میکنند.
این علاقهمند حوزه کتاب و کتابخوانی افزود: به واقع بایستی گفت اثری جاندار و درخشان پیش روی خواننده است. اثری با شخصیت پردازی قوی که میتواند حس دلسوزی، اندوه، وجد و شکستگی را به خواننده منتقل کند.
بیگدلی خاطر نشان کرد: همیشه در کتاب هایی که مطالعه میکنم دنبال نقطه مشترکی بین من واقعی و شخصیت کتاب میگردم و موضوعی که من را دلبسته این کتاب کرده حس همذات پنداری با فرنگیس است. حس عمیق فهمیده نشدن، یا درست درک نشدن و حس اندوه و شکستی که در پی خواهد داشت از جنس خود من است.کاملا واقعی و نه تصنعی.