کد خبر: 1242
1398/06/10 - 9:22


غلامرضا طریقی، شاعر زنجانی:

غزل افول کرده است

بی‌گمان هر کس حسین منزوی را بشناسد و اشعارش را لقلقه زبانش کند، اشعار «غلامرضا طریقی»؛ شاگرد خلف او را نیز خوانده است. طریقی شاعر غزلسرای معاصر است که از هجده سالگی و با تشویق حسین منزوی آغاز به سرودن شعر کرد

پایگاه خبری صدای زنجان

زهره میر عیسی خانی- بی‌گمان هر کس حسین منزوی را بشناسد و اشعارش را لقلقه زبانش کند، اشعار «غلامرضا طریقی»؛ شاگرد خلف او را نیز خوانده است. طریقی شاعر غزلسرای معاصر است که از هجده سالگی و با تشویق حسین منزوی آغاز به سرودن شعر کرد. مجموعه‌های اشعار چاپ شده او «جهان غزلی عاشقانه است»، «هر لبت یک کبوتر سرخ است»، «آکواریوم»، «باران اگر ببارد»، «به جهنم»، «ایمان بیاورید به تمدید فصل سرد»، «آنقدر پرم از تو که کم مانده ببارم»، «با یاد شانه‌های تو» و «سفید تو، سیاه من» و «شلتاق» هستند. او در برهه کنونی در حال جمع‌آوری اشعار خود برای چاپ  مجموعه جدیدی از غزل‌های خود هست. کتابی که به گفته خودش ادامه فضای شعری شلتاق است.

صدای زنجان با این شاعر نامی زنجانی در خصوص  کتاب جدیدش و وضعیت غزل اجتماعی  به  صحبت نشسته است که در زیر می‌خوانید:

در خصوص کتاب شعر جدید خود کمی‌توضیح بدهید؟ نامش چیست و در کدام مرحله از چاپش قرار دارد؟

فعلا نامی برای این مجموعه انتخاب نکرده‌ام و درحال حاضر در واقع در حال جمع کردن اشعاری هستم که در این کتاب خواهم گنجاند.

در واقع این مجموعه حدود 50 غزل را در خود جای خواهد داد و اگر مشکلی پیش نیاید، اواخر پاییز و یا اوایل زمستان با انتشارات چشمه به چاپ خواهد رسید. این کتاب در ادامه همان فضای شعری شلتاق است ک. امیدوارم مورد توجه اهالی شعر و ادب قرار گیرد.

در دوره‌ای قرار داریم که شاید بتوان یکی از آفت‌های جامعه ادبی را چاپ اشعاری از شاعران دانست که  به هیچ عنوان نمی‌توان نام شعر بر روی نوشته‌های آنها گذاشت، ضمن اینکه گاهی این کتاب‌ها فروششان به دلایل مختلف نظیر چهره بودن این اشخاص بیشتر از شعر شاعر واقعی است. به نظر  یک مخاطب حرفه ای  در مقابله با این سیستم چه کار می‌تواند بکند و چه رویه ای را باید در پیش بگیرد؟ آیا تنها به واسطه نخریدن کتاب این افراد مشکل حل می شود؟

 این موضوع خود دو مسئله‌ را تحت پوشش قرار می دهد. در ابتدای امر باید اذعان کنم که من خودم در سال 83 که اولین مجموعه شعری خود را به چاپ می‌رساندم، کمتر کسی را به خاطر دارم که قبل از سی سالگی کتابش را به چاپ رسانده باشد و تعداد معدود بودند و سیستم نشر یک سیستم حساب شده بود. در حالی‌که  در برهه کنونی سیستم ناشران پولی وارد شده است و چاپ کردن کتاب بسیار راحت شده و می‌توان با پرداخت هزینه‌ای هر چیزی را به چاپ رساند و این طبیعی است که افرادی که شعر دغدغه پنجم و یا ششمشان است و تنها به دنبال این هستند که اعتباری در بین خانواده و دوستانشان به واسطه چاپ کتاب به دست بیاورند در این زمینه هزینه کنند و خیلی برایشان مهم نباشد که کتابشان دیده شود یا خیر.

اما بخش دیگری از این مسئله وجود دارد که مربوط به شرایط بد اجتماعی و فرهنگی است همان طور که در سایر هنرها هم این مسئله بروز پیدا کرده‌است  و شاهد این هستیم که 99 درصد خواننده‌هایی که وجود دارند و خواننده‌های معروفی هم هستند، توانایی این که یک جمله را فالش نخوانند، ندارند. یعنی 99 درصد کسانی که  می‌خوانند، خواننده نیستند و 99 درصد کسانی که کتاب شعر چاپ می‌کنند هم شاعر نیستند. این هم باز برمی‌گردد به این مسئله که ما دچار یک افول فرهنگی شده‌ایم و صفحه‌های مجازی که گسترش پیدا کرده است و هنوز فرهنگ استفاده اش را نداریم، باعث این به هم ریختگی شده و الزاما مخاطب حرفه‌ای شعر، با نخریدن کتاب هیچ کاری نمی‌تواند بکند چرا که کسی که مخاطب کتاب‌های شعری است که در واقع شعر نیستند، مخاطب حرفه‌ای شعر نیستند.

پس منظورتان این است که با نخریدن کتاب توسط مخاطب حرفه‌ای کاری از پیش برده نمی‌شود؟

در واقع ما دو طیف مخاطب شعر داریم یک طیف مخاطبی هستند که از وقتی که به دنیا می‌آیند، کتاب شعر می‌خوانند و از حافظ و سعدی شروع می‌کنند و می رسند به شعر معاصر؛ که شاید قشر کوچکی از جامعه را تشکیل بدهند. در مقابل این گروه هم گروهی هستند که به سن نوجوانی و جوانی که رسیدند به جهت روحیات این دوران و دوران عاشقی و این مسائل به سمت شعر گرایش پیدا می‌کنند و این مخاطبین مسلما طیف گسترده‌تری را تشکیل می‌دهند و پس از اینکه این مقطع سنی را طی کردند دیگر مخاطب شعر نیستند و پی زندگیشان می‌روند. مخاطب طیف دوم در واقع شاعرانی هستند که تنها کتاب به چاپ رسانده‌اند، و این شرایط مختص امروز نیست همان طور که  در دهه 70 کتاب‌های مریم حیدرزاده فروش داشت و فکر نکنم کتاب‌های حسین منزوی به اندازه حیدرزاده در آن سالها فروش کرده باشد.

به نظر می‌رسد بسیاری از شاعران ما در حال در جا زدن هستند، یک مخاطب حرفه‌ای چه طور می‌تواند سطح سلیقه ای خود را بالاتر ببرد؟

من  معتقدم بر اینکه آسیب‌هایی که ما شاعران می‌بینیم از آنجایی شروع می‌شود که به باید به سطح سلیقه‌ای مخاطبان خود نیز توجه کنیم. شاعر در دوره شاعری خود می‌تواند رشد کند و به بالندگی برسد. من به عنوان طریقی 18 ساله یکسری از شعرها را می‌پسندم و 25  ساله که شدم یک سری دیگر از شعرها را. و مدام سلیقه‌ام تغییر پیدا می‌کند. به نظرم مخاطب حرفه‌ای که حافظ وسعدی و به طور کلی گنجینه ادبیات فارسی را می خواند، با خواندن چند بیت شعر فانتزی ذوق زده نمی‌شود و حاصل این می‌شود که ذوق زدگی اش را اعلام کند . به نظر من مخاطب هر چه به خود خدمت کند و سطح  علمی خود را بالا ببرد، انگار دارد به  ما به عنوان شاعر خدمت می‌کند چرا که هر چه  مخاطب ما حرفه‌ای‌تر باشد شاعر هم تلاش می‌کند سطح خود را بالاتر ببرد.

چرا غزل اجتماعی ما در دوره کنونی چندان به چشم نمی‌آید؟ ضمن اینکه به نظر می‌رسد در دوره مشروطه  شاهد شکوفایی این  نوع از غزل بوده‌ایم، آیا زمانه، زمانه غزل اجتماعی نیست و یا عوامل دیگر در این زمینه تاثیر گذار هستند؟

نکته‌ای را که باید به آن توجه داشت این است که غزل ساختارش اساسا برای مغازله مناسب‌تر از هر چیز دیگری است اما از ابتدا وقتی توانسته بین این همه قالب شعر فارسی، سال‌ها دوام بیاورد یعنی می تواند همچنان به این رویه ادامه بدهد.چه از دوره سنایی که غزل جدی گرفته شد و قبل از آن که باید برگردیم به جمال اصفهانی که غزل را جدی نوشتند، همچنین در شعر حافظ و شاعران دیگر می‌توان رگه‌هایی از دغدغه‌های اجتماعی را دید. اما سوای این مسئله که شاید این قالب مناسبت‌تر است برای عاشقانه نوشتن، یک نکته‌ای که وجود دارد به نظر می‌رسد پس از حافظ هم عاشقانه گی و تا حدودی عرفان و بعد سوم آن اجتماعی بودن غزل به اوج رسیده است، اما اساسا به طور کلی می توانیم بگوییم که غزل در برهه کنونی دچار افت شده است و به تبع آن نیز غزل اجتماعی هم دچار افت شده است.

در دوره مشروطه اتفاقی که برای ما می افتد این است که اساسا از دوره مشروطه اجتماعی بودن، دغدغه ده است و قبل از دوره مشروطه تصور ما از آزادی با تصوری که قبل از آن داشتیم تفاوت دارد .اگر شاعری نظیر مسعود سعد سلمان داشته غزل یا قصیده ای می نوشته است که در آن آزادی بوده است منظورش آزادی شخص خود از زندان بوده است یا آزادی که در قید و بند دستگیری های مرکزی بوده اما آزادی به معنای مدنی و حقوق بشری اش از دوره مشروطه  به بعد وارد مباحث دیالوگی و شعر ما می شود و یا وطن را اگر دقت کنیم، مفهومی است که از دوره مشروطه شکل می گیرد و قبل از آن نسبت به این مفهوم دید غالبی وجود نداشت. منظورم این است که اگر تحولات اجتماعی دوران مشروطه را نگاه کنیم انگار همزمان با تحولاتی که در کل خاومیانه شکل می گرفته بوده است و همین باعث شده است که شعر ما هم به این مفاهیم بپردازد. اما نکته ای که باید به ان توجه کنیم این است که به همین دلیل که این مفاهیم برای ماشرقی ها  نوپا هستند دقیقا چهره های برجسته ای که به آنها پرداخته شده بسامد طیفی ندارد یعنی همان غزلهای اجتماعی که در مورد آن صحبت می کنیم، الزاما از نظر هنری شعرهای موفقی نیستند ولی خط شکن هستند دلیلش شاید این باشد که به هر حال قرار است ما با مفهومی برای اولین بار آشنا شویم منتهی در ذهن من به عنوان کسی که در ذهنش غزل بسیار جدی است  فکر می کنم شاعران بزرگی مثل عباس صادقی پدرام که هم نسل محمد علی بهمنی و حسین منزوی بوده است و یک کتابی را به چاپ رسانده است به نام غزل خون که کلا همه  دغدغه های اجتماعی را در قالب غزل وارد می کنند و پس از او به نظر می رسد کسی به اندازه منزوی غزل اجتماعی ندارد، البته هوشنگ ابتهاج که قبل از منزوی بسیار غزل اجتماعی دارد و پس از انقلاب هم دوباره می شود گفت که همان سه راس غزل امروز که سیمین بهبهانی و  محمد علی بهمنی و حسین منزوی غزل اجتماعی خوب کم نداشته اند .

اگر حکم می‌کنیم که امروز غزل اجتماعی دچار مشکل شده است و من هم تا حدود زیادی آن را قبول دارم دلیلش این است که غزلسرای خوب دارد کم می شود.

من فکر می‌کنم که اگر ما در زمینه غزل اجتماعی دچار مشکل شده‌ایم، علت این است که اساسا شعر ما به طور اعم و غزل ما به طور اخص در یکی از دوران‌های شدت و ضعف خود قرار دارد. اگر غزل‌های عاشقانه‌ را نیز در این زمینه بررسی قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که با وجود اینکه تعداد کثیری غزل عاشقانه در این دوره شعر عاشقانه به چاپ می‌رسد اما این اشعار در قیاس با دورانی که منزوی و  بهبهانی و سایه  در غزل و شعر فعالیت داشتند چیزی ارزشمندی نداریم. یک دلیلش این است که اساسا انگار برای شاعران جوان امروزی همه چیز تبدیل به کاریکاتوری شده است که در گذشته دغدغه بوده است. امروز غزل اجتماعی دچار ضعف شده است چرا که 99.9 درصد کسانی که شعر می‌گویند، خود دغدغه اجتماعی ندارد و اگر بخواهند چیزی در این زمینه بنویسند محض ریاکاری و اینکه چیزی در این خصوص نوشته باشند، است اما این هم وجود دارد که در غزل عاشقانه هم این افول وجود دارد و شما هیچ غزل عاشقانه جان‌داری بعد از حسین منزوی در ادبیات نمی‌توانید پیدا کنید و این موضوع دلیلش این است که عاشقانه‌گی هم دارد به تفنن و سرگرمی برای جذب مخاطب تبدیل می‌شود و به نوعی دغدغه‌ها از میان برداشته شده است و همین موضوع موجب شده است که به نوعی غزل افول کند.

اقدام کننده: دبیر تحریریه

صدای زنجانغلامرضا طریقیشاعر زنجانیغزل
sedayezanjannews.ir/nx1242


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»