کد خبر: 1524
1398/11/07 - 10:21


در توصیف «شازده کوچولو» و عشقش به گل سرخ؛

به عشق گل سرخ

با نوشتن هر داستان دنیای تازه‌ای به جهان ادبیات افزوده می‌شود. دنیایی که ممکن است گاه شباهت‌های بی‌نظیری به دور و برمان داشته باشند. وقتی چنین دنیایی شکل می‌گیرد احساس می‌کنیم که داستانها سرشار از ناگفته‌هاست. شازده کوچولو برای من چنین دنیایی را دارد

پایگاه خبری صدای زنجان

زهره میرعیسی‌خانی- با نوشتن هر داستان دنیای تازه‌ای به جهان ادبیات افزوده می‌شود. دنیایی که ممکن است گاه شباهت‌های بی‌نظیری به دور و برمان داشته باشند. وقتی چنین دنیایی شکل می‌گیرد احساس می‌کنیم که داستانها سرشار از ناگفته‌هاست. شازده کوچولو برای من چنین دنیایی را دارد.

همه ما بی‌شک با شازده کوچولو خاطرات بسیاری داریم و بخشی از دوران کودکی خود را با او همسفر شده‌ایم و در کنار او در اخترک  B-612روزگار گذرانده‌ایم. ما با مرد خلبان داستان ناچار به فرود هواپیمای خود در یک صحرای گرم و سوزان می‌شویم و با شازده کوچولو رو به رو می‌شویم.

شازده کوچولو برای ما از زندگی‌اش می‌گوید و ما فقط به او گوش می‌دهیم که بیشتر اوقات خود را در اخترکش صرف کندن نهال‌های بائوباب می‌کند تا مانع بزرگ شدن آن‌ها و خورده شدن اخترکش شود.

شازده کوچولو برای ما از گل سرخ مغرورش می‌گوید که روزی به شکل انسان روی اخترک به دنیا آمده و عاشقش کرده است. گل سرخی که غرور و خواسته‌هایش به قدری زیاد بود که شازده کوچولو سرانجام او را رها و سفرش به اخترک‌های دیگر را آغاز نموده است.
شازده کوچولو به ما می‌گوید درطی سفرهایش به هفت اخترک با هفت بزرگسال عجیب آشنا شده است.

او به ما در مورد هفت بزرگسال عجیب می‌گوید: در اخترک اول پادشاهی تک و تنها زندگی می‌کرد که کسی را نداشت تا برایش پادشاهی کند، او از شازده خواست تا زیر دست او شود.

شازده کوچولو ادامه می‌دهد در اخترک دوم با مرد متکبری روبرو شدم که از من خواست تا به ستایش وچاپلوسی‌اش بپردازم. در اخترک سوم با فرد دائم‌الخمری آشنا شدم که برای فراموش کردن می‌ خوارگی‌اش مدام در حال نوشیدن بود. اخترک چهارم مکان زندگی تاجری بود که خود را مالک ستارگان می‌دانست و پیوسته در حال شمارش تعداد دقیق ستاره‌ها بود. در اخترک پنجم با فانوس‌بانی مواجه شدم که خود را موظف می‌دانست هر شب فانوسی را روشن و صبح روز بعد آن را خاموش کند با این که فاصله بین طلوع وغروب خورشید در اخترک کوچک او تنها یک دقیقه بود.

در اخترک ششم او با جغرافی‌دانی آشنا می‌شود که درباره اخترک خودش هیچ نمی‌دانست اما کارش ثبت چیزهایی بود که از افراد خارجی یاد می‌گرفت. او از شازده کوچولو خواست تا اخترکش را توصیف کند اما گل سرخ را در دفترش ثبت نکرد چون بر این باور بود آن چه عمر کوتاهی دارد نباید ثبت شود. جغرافی‌دان به شازده کوچولو توصیه کرد به زمین سفر کند.
شازده کوچولو در سفرش به زمین با ماری مواجه شد که معتقد بود شازده کوچولو در میان آدم‌ها هم احساس تنهایی خواهد کرد و هر زمان بخواهد مار می‌تواند او را به خانه‌اش برگرداند.
او با یک گل روبرو شد که تنها شش یا هفت آدم دیده بود و گمان می‌کرد آدم‌ها گیاهانی هستند که چون در زمین ریشه ندارند باد آنها را به این سو و آن سو می‌برد.
او در کوه فریاد کشید و با شنیدن اکوی صدایش به این نتیجه رسید که آدم‌های زمینی هر چیزی می‌شنوند دوباره تکرار می‌کنند.
او با دیدن یک باغ گل رنجید زیرا گل او به دروغ گفته بود در جهان چیزی مانند او وجود ندارد.

او در نهایت درد و خستگی با یک روباه روبه رو شد و روباه رنجیدگی خاطر او را از گل سرخ پاک کرد و به او نشان داد زمانی را که صرف نگهداری گل سرخ کرده باعث شده رابطه‌ای زیبا بین آن‌ها شکل بگیرد و او تا پایان در برابر گلش مسئول است.
خلبان و شازده کوچولو هشت روز در صحرا بودند و در پایان شازده از مار خواست تا او را به اخترکش کنار گل سرخ زیبا برگرداند.

«الناز» در مورد این داستان و شخصیت شازده کوچولو می‌گوید: این داستان در واقع یکی از داستان‌های مورد علاقه کودکی من است که با وجود اینکه سال‌های سال از آن دوران می‌گذرد هر بار با یاد‌آوری این داستان احساس می‌کنم که عشق و علاقه تا چه میزان در این کتاب وجود دارد.

او ادامه می‌دهد: شازده کوچولو در واقع یکی از شخصیت‌هایی که حرف‌ها و دیالوگ‌هایش من را بارها و بارها در موقعیتهای مختلف و در زمانهای مختلف به فکر فرو برده است.

«ری‌را» اما در این‌باره می‌گوید: بزرگسالان فکر می‌کنند بهترین راه شناخت درارقامی است که از دیگران به دست می‌آورند و برای آشنایی با آن‌ها به جای آن که‌ از علایق و استعدادهای او بدانند تنها در مورد اعداد می‌‍‌‌نویسند. به همین دلیل است که همواره گفته می‌شود فجایع همواره منوط به اعداد است.

او از درس‌هایی می‌گوید که این داستان می‌دهد و ادامه می‌دهد: دیگران را نه با کلماتی که به زبان می‌آورند بلکه براساس کارهایی که انجام می‌دهند قضاوت کنیم گل سرخ اگرچه با کلماتش شازده کوچولو را رنجاند اما عطرش را در اختیار او قرار داده و شادی برایش به ارمغان آورده بود و شازده کوچولو به جای رها کردن گل باید می‌توانست روح دوست داشتنی و لطیف او را از پس کلمات آزاردهنده‌اش ببیند.

«پریسا» می‌گوید: همیشه نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ایم، مسئول هستیم و این اصل مهمی در زندگی

همه انسان‌هاست که فراموش نکنند زمانی که به کسی ابراز عشق می‌کنند و یا رابطه‌ دوستانه‌ای با او برقرار می‌کنند برای همیشه نسبت به او مسئولیت داشته و نمی‌توانند او را رها کنند.

این داستان اما به ما درسهای دیگری هم می‌دهد.

«حامد» در این زمینه می‌گوید: بسیاری از ما حتی در میان شلوغی آدم‌ها نیز احساس تنهایی می‌کنیم و تنهایی تنها با نبودن آدم‌ها تعریف نمی‌شود.

او ادامه می‌دهد: مدت زمانی که صرف انتظار برای گل سرخ زندگی‌تان می‌کنید به آن گل ارزش می‌دهد. عشق ارزش انتظار را دارد و هرکس در زندگی‌اش حداقل یک بار فرصت عشق ورزیدن پیدا خواهد کرد، تنها باید بخواهد و در نهایت این صبر است که به عشق ارزش می‌بخشد..

داستان شازده کوچولو از بهترین داستان‌هایی است که در این قرن وجود دارد و چرایی‌اش را می‌توان در فلسفه دوست داشتن و عواطف انسانی دانست که در خلال سطرهای این کتاب به ساده‌ترین و در عین حال ژرف‌ترین شکل گنجانده شده است. نویسنده در سرتاسر کتاب کسانی را که با غوطه ور شدن و دلبستن به مادّیات و پایبند بودن به تعصّب‌ها و خودخواهی‌ها و اندیشه‌های خرافی بی‌جا از راستی و پاکی و خوی انسانی به دور افتاده‌اند، زیر نام آدم بزرگ‌ها مسخره کرده است.

داستان شازده کوچولو نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری است که بر اساس حادثه‌ای واقعی که در دل شن‌های صحرای موریتانی روی داده است.

خرابی هواپیما خلبان را به فرود اجباری در دل آفریقا وامی‌دارد و از میان هزاران ساکن منطقه؛ پسربچه‌ای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه می‌کند. پسربچه‌ای که اصلاً به مردم اطراف خود شباهت ندارد و پرسش‌هایی را مطرح می‌کند که خود موضوع داستان قرار می‌گیرد.

سنت‌اگزوپری که به هنگام جنگ خلبان جنگی شده بود، پس از تبعید به آمریکا در ۱۹۴۲ حوادث زندگی خود را به‌صورت داستان خلبان جنگ منتشر کرد که گزارشی بود از ناامیدی‌ها و واکنش‌های روحی خلبانی در برابر خطرهای مرگ و اندیشه‌ها و القای شهامت و پایداری.

دلیل سقوط هواپیمایش هیچگاه مشخص نشد اما در اواخر قرن بیستم و پس از پیدا شدن لاشه هواپیمایش اینطور به‌نظر می‌رسد که برخلاف ادعاهای پیشین، او هدف آلمان‌ها واقع نشده است زیرا روی هواپیما اثری از تیر دیده نمی‌شود و احتمال زیاد می‌رود که سقوط هواپیما به‌دلیل نقص فنی بوده است.

اقدام کننده: دبیر تحریریه

صدای زنجانشازده کوچولواگزوپریگل سرخ
sedayezanjannews.ir/nx1524


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»