کد خبر: 1568
1398/11/28 - 0:23


گفت‌وگو با حامد رحمتی، شاعر و عکاس زنجانی

عکس‌های شاعرانه

حامد رحمتی شاعر نوگرای زنجانی است که تاکنون در عرصه شعر و عکاسی خوش درخشیده است. از وی 7 اثر ادبی در حوزه و ترجمه به چاپ رسیده است. رحمتی به جز فعالیت در عرصه ادبی در زمینه عکاسی نیز حضور چشمگیری داشته است.

پایگاه خبری صدای زنجان

صدای زنجان- حامد رحمتی شاعر نوگرای زنجانی است که تاکنون در عرصه شعر و عکاسی خوش درخشیده است. از وی 7 اثر ادبی در حوزه  و ترجمه به چاپ رسیده است. رحمتی به جز فعالیت در عرصه ادبی در زمینه عکاسی نیز حضور چشمگیری داشته است.

این شاعر نوگرا معتقد است شاعران فارسی زبان در حال حاضر مثل زیست و تجربه های اکتسابی خودشان شعر نمی سرایند و به همین دلیل است که گرایشات مصنوعی و غیر طبیعی شعر ما را به آستانه تکرار و تکرار می برد.

رحمتی در گفت‌وگو با صدای زنجان به مساله ترجمه شعر نیز اشاره می کند و می گوید مترجمان ما به جزو معدودی، رفتار آگاهانه ای در تبیین اندیشه شاعران و نویسندگان برجسته نداشته اند. رحمتی هم اکنون شعر را با عکاسی درآمیخته است از نظر او شاعر با زبان می اندیشد اما عکاس با زبانی گیرا به تمام زبان ها سخن می گوید. از آخرین اثر در دست انتشار این شاعر و عکاس کتابی است به نام به تماشای هیچ می روم.

گفت‌وگوی صدای زنجان را با حامد رحمتی می خوانید:

در بررسی شعرهای شما به نوعی خودمحوري و فرديت مستتر در سطرها برخورد  می کنیم. پرداختن به صورت های محیط شخصی چگونه می تواند شعر را از لحاظ هستی شناسی به کمال مطلوبِ شاعر برساند؟

شعر ایران بعد از انقلابِ نیما دست خوش اتفاقات بزرگی شد شاعران آموختند زیست بیولوژیکیِ خود را در مواجه با جهان چگونه بر اندامِ کاغذ جاری نمایند. فردیت و به تعبیر دیگر خود را نگاشتن نوعی ترسیم و باز نمایی حقیقت است.زیرا ارسطو بعد از اخراجِ شاعران از جمهوری افلاطون بزرگترین کار شاعر را یکسره بازنمایی حقیقت قلمداد کرد و شاعر رسالتش بازنمایی حقیقت است؛حقیقتی که گلویِ شاعر را در مواجه با هستی می فشارد و شاعر را یارای آن نیست چشم هایش را بر تمامیت حقیقت ببندد از این رو دست به منادی قلم می برد و چون مورخی با رهیافتِ کلام و خیالی آتشین تجربه هایِ اکتسابی اش را بر صحفیه زندگانی می نگارد تا تاریخ را از تاریکی برهاند و پرنده یِ خیالش را در آفاق پرواز دهد و این فرایند نوعی ایستادگی در برابرِ هژمونی قدرت است و شاعر راستین هیچگاه در برابر پلیدی اغماض نخواهد کرد و به طبع شاعر امروز با مکاشفه ای درونی در اتاقِ خاموش خود چشم های کودکی را می سراید که جنگ او را به ورطه نیستی می برد و کمال شاعر همانا جهانی عاری از جنگ است،جهانی که آدمیان با مسالمت کنار یکدیگر به آرامی زیست دارند.

انگاره های اجتماعی که شما در شعرتان به خوبی بیان می کنید، معطوف به چه مولفه هایی است؟

شاعر به عنوانِ کسی که در جامعه گام بر می دارد همواره با ذره بین کوچکش از هنجارهای اجتماعی می گوید از ارزش ها و فضیلت هایِ انسانی که گاه پایمال می شوند. لوکاچ درگفتگویی جالب،پیرامون نقد جامعه از روح و شکل هنر سخن می گوید او بر این باور است هنرمند،منتقدی ست که تجربه های زیستی خود را بیان می کند. به یاد داشته باشیم اصالت و امکان ظهور و بروز هر جامعه ای با روایت و توصیفِ دقیق آن جامعه شکل می پذیرد،زیرا جامعه قبل از تولد هر اثری وجود دارد. اما در اسلوب و سبک نوشتاری ام سعی می کنم با المان هایی چون «جزئی نگری» و «روایت»..روحِ جامعه را در آثارم بگنجانم حتی در زمینه ترجمه و انتخابِ یک اثر ادبی نیز به رویکرد نویسنده و شاعر با سواسی در خور نزدیک می شوم زیرا بدونِ تردید خاستگاه هنر جامعه است و شاعری که فرزند زمان خویش نباشد آثارش دچار تاریخ مصرف خواهد شد.

اگر شاعر فراتر از الگو‌های عادی موجود در اطرافِ خود به پدیده‌ها نگاه داشته باشد و شعر خود را محدود به جغرافیای خاصی نکند، می تواند به گستردگی جهانِ متنی خود دست پیدا کند؟

به تعبیر لودویگ ویتگنشتاین جهان ما را کلمات می سازند و یک خالق ادبی تنها با محدوده کلماتش به پیکار شعر می رود و مدینه ی فاضله اش را بنا می کند.شعر امروز شعری کاملا خردگراست با الگوهایِ فکری و داده هایِ مشخص اما در ادامه سوالتان باید بگویم برای عدول از محدوده جغرافیایی باید قاعده ها را سنجید و اینجاست که تبیین فرهنگِ ممالک دیگر با تلازمِ باورهایِ فکری در ساخت یک شعر موثر واقع خواهد شد و شاعری موفق خواهد بود که در مواجه با پدیده های روزمره شکلی دیگر سان از زندگی را به تصویر بکشد.

این روزها جهان بسیار کوچک شده با یک کلیک ساده می توان ابعاد زندگی و آیین ممالکِ دیگر را بازشناخت اما شاعری در تقریر شعر موفق خواهد بود که بتواند با بر هم زدنِ قاعده های مرسوم به استحاله ای ناب دست یابد. به عنوان مثال «هوگو کلاوس» شاعر بلژیکی تبار وقتی از جسم متلاشی شده یک زن افغان سخن می گوید چنان در جغرافیا و ابعاد ناشناخته زیست آن زن که در تور سفید عروسی در خاک تجزیه می شود فرو می رود که گویی این شعر هولناک را یک شاعر افغان به چشم دیده و سروده است. شاعر باید با ایضاح صحیح و داده های مفید از جغرافیا عبور نماید تا جهانِ متنش را از تکرار و مضامین مصنوعی نجات بخشد.

بله بعد از نیما این اتفاقات که اشاره کردید در شعر شاعران نمود پیدا کرد. در نگاه شاعران به زیست خودشان، شعر امروز را چگونه ارزیابی می کنید؟

متاسفانه ما نتوانستیم به فرامین و توصیه هایِ نیما در امر نویسشِ شعر گوش فرا دهیم زیرا با جهت گیری های شعر معاصر از هر گوشه صدایی به گوش می رسید و در یک نگاه کلی می توان گفت ادبیات آکادمیک و جریان هایِ مستقل در کشور هیچگاه با یکدیگر همسو نبودند و از این رو آموزه های نادرست در زمینه ترجمه نقد دستاوردهایِ نیما را به قهقرا برد و دلیلِ عمده آن این است که شاعران فارسی زبان در حال حاضر مثل زیست وتجربه های اکتسابی خودشان شعر نمی سرایند و به همین دلیل است که گرایشات مصنوعی و غیر طبیعی شعر ما را به آستانه تکرار و تکرار می برد.

ببینید؛ مکاتب ادبی در غرب و متونِ ترجمه ای هرگز پاسخگویِ نیازهای ما نبود زیرا تمامی این جریان ها بر اساس شرایط و ضوابطِ تاریخی حلول کردند و بالیدند و عده ای از شاعران با مفاهیم دهان پُرکن ما را از قلب حقیقت دور کردند و مردم کتاب هایِ شعر را از سبد خریدشان حذف کردند. همین امروز عداوت بر سرِ ساده نویسی و چه می دانم سخت نویسی تمامی ندارد. من بر این باورم شعر ما باید از میراث گرامی خود به بالندگی برسد نه از متون ترجمه ای با مفاهیم غامض.

 نیما می گوید: «من به رودخانه ای شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد، بدون سر و صدا می‌توان آب برداشت» تنها شاعری که به نیما وفا دار ماند «مهدی اخوان ثالث» بود که با رویکرد نیمایی به زبان خراسانی شعر نوشت. شعر امروز ایران با تمام جریان هایی که از سر گذارند به خصوص بعد از دهه 50 تجربه گرایی شاعران بود و عدم معرفی صحیح و ترجمه آفرینه های شاعران؛ ما را در برابر شعر جهان بیگانه کرد.

واقع گرایی، جزءنگری و پرداختن به انسان و مسائل اجتماعی، تا چه حدّ به هستی شناسی آثار خودِ شما جهت داده است؟

به باور هایدگر  میان وجدان و مرگ اسرار عمیقی وجود داردو برای این‌که انسان به وجود اصیل خود دست یابد؛باید از مردم فاصله بگیرد. با پذیرفتنِ چنین گزاره ای شاعر در توامانِ انزوایِ خود از نمایی نزدیک یا دور به پدیده هایِ روزمره می نگرد و با زبانِ عاطفی و شگردهایِ کلامی به ماهیت و چگونگی یک واقعیت تاریخی می پردازد تا با روایتِ دقیق و انتقاد از ناملایمات اجتماعی که عمدتا طاقت فرساست به یک وضعیت مطلوب دست یابد.

اما در بخش دوم سوالتان باید اذعان کنم؛نگاهِ جزئی نگر تاثیر به سزایی در روند شعر دارد گویی شاعر با ذره بینی ابعاد و خاصیتِ پنهانِ درد را به تصویر می کشد و جز به جز مخاطب را با واقعه ای هولناک همراه می سازد از این رو فرایند واقع گرایی نیز در امر نوشتن مناسکِ روایی و معنایی را با مصداقی صحیح در متن تعبیه می کند وطبعا تاثیری مطلوب و دلخواه به همراه خواهد داشت. باید خاطر نشان کنم با چنین دستمایه ای پدیده ها و تجربه های اکتسابی از باور پذیری موثری برخوردار خواهند شد زیرا با دستاورد امروز بشر فراروی از محدوده خیال، شعر را به دروغی مبتذل بدل خواهد کرد. امروز ما در برهه ای از تاریخ به سر می بریم که باید با واقع گرایی قلب حقیقت را بسراییم.

در شعرهای شما با سطرهایی معناپذیر و تأویلی مواجه ایم، آیا استفاده از یک نظام زبانی تعریف نشده، دریافت و تاویل متن را دشوار نمی سازد؟

 در آرای گادامر درباب چگونگی تاویل متن به تفصیل بحث شده است او معتقد بود فهم واحدی از متن وجود ندارد و ادراکِ هر متنی با تلازم و تعامل میان خواننده و چشم اندازِ متن شکل می پذیرد. از این رو تاویل­های گسترده ای در متن امکان پذیر است که شاید با یکدیگر متفاوت بوده و در عین حال نیز درست باشند.ببنید بر خلاف شما من بر این باورم زبان در اداور مختلف تاریخ ماهیتِ کاملا زنده ای دارد و زبان همواره خود را احیا می سازد؛شما تصور کنید از دیر باز چه تغییراتی هولناکی در زبان فارسی شکل گرفته و از طرفِ دیگر امکانات زبان در حوزه معنا و مفهوم چنان گسترده شده که اندیشه مستتر در متن را در هر شرایطِ تاریخی به خواننده تحمیل می کند و من بر این باورم مخاطبان ادبیاتِ فارسی در طی این سال ها بسیار آگاهند و می توانند متناسب با هر متنِ غامضی رفتار آگاهانه ای در پیش بگیرند تا مرادِ شاعر را در یابند.     

شعر امروز ایران به شدت متأثر از جریان ترجمه است و بعضی ترجمه ها بعضن از زبان دوم و یا حتا سوم صورت می گیرند. شما به عنوان یک شاعر و مترجم وضعیت ترجمه ی امروز را چگونه ارزیابی می کنید؟

اگر در یک نگاه کلی بخواهیم وقایع ادبی ایران را در یکصد سال اخیر بررسی نماییم،باید پذیرفت آموزه هایِ نیما بر اساسِ الگویِ ادبیاتِ غرب بود زیرا اگر نیما به زبانِ فرانسوی آشنایی نداشت،نمی توانست جریان نوگرا و تحولاتِ شعر جهان را به روشنی دریابد. باید اذعان کرد نه تنها در حوزه شعر بلکه در تمام زمینه ها انسانِ معاصر یاخته های علمی را نیز بر اساسِ ترجمه دریافت می کند و این مراوده یِ جهان شمول از دیر باز بین ممالک مختلف رایج بوده است شما در نظر بگیرید یاخته هایِ حکیم فرزانه ابن سینا در بابِ هستی شناسی،جهان‌شناسی،روان‌شناسی و معادشناسی چقدر تفکرِ قرون وسطی را تحت شعاع قرار داد.

اما ترجمه متونِ نقد ادبی کمی کار را بر شاعران دشوار کرد و نمونه آن را می توانید در دهه هفتاد بررسی نمایید،زیرا فرهنگ نقد در غرب بر اساسِ تفکر انتقادی نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی و جنگ شکل گرفت و این مفاهیم دهان پُرکن و بیگانه با ساز و کارهایِ ادبی ما بیگانه بود زیرا ما به مصرف گرایی در عرصه ادبیات عادت کرده ایم اما هیچ نیاموختیم.ما هرگر نمی توانیم بدون تجربه و شناخت مکاتب ادبی و جریان هایِ غربی دست به آفرینش ادبی بزنیم زیرا آن تجربه بیولوژیکی متعلق به شاعران و نویسندگان عصرِ ما نیست.

ادبیات معاصر در ایران سراسر متاثر از تحولات مهم در جهان است.اما در بابِ ترجمه باید اذعان کرد مترجمان ما به جزو معدودی رفتار آگاهانه ای در تبیین اندیشه شاعران و نویسندگان برجسته نداشته اند. من نام نمی برم اما مهم ترین کتابِ نقد ادبی که در این سال ها منتشر شد و مفاهیم غامض را به خوردِ شاعران بی نوا داد،بعد از انتشار چند بار تا کنون تصحیح شد و این نشان دهنده این است که ترجمه کتاب با ضعف هایِ متعددی همراه بوده است.

نخستین مجموعه شعر شما با عنوان عکاس دوره گرد منتشر شد چگونه شد به یکباره دوربین به دست گرفتید و جوایز متعددی به دست آورید که از مهم ترین آن ها می توان به جایزه عکاسی سال اشاره کرد ؟

اگر بخواهم با صداقت سخن بگویم باید اعتراف کنم شعر دیگر مرا اقناع نمی کرد و اگر به شعرهای اخیر من در طی دهه اخیر بنگرید بسامد تصویر و رفتار بصری من کاملا در متن مشهود بوده از این رو تصمیم گرفتم واژه هایی که در شعر نمی گنجند را با دوربین به زبان شاعرانه ای تقریر کنم. جهان به سوی تصویر در حرکت است و انسان امروز می بیند باور می کند و عاشق می شود حتی در بحث مدیا اگر به فضای مجازی بنگرید متوجه خواهید شد،اینیستاگرام رنسانسی بزرگ در زندگی فردی انسان پدید آورد. امروز هیچ کس نمی تواند از نبود تریبون عجز و ناله سر دهد زیرا هر جنبنده ای در هر نقطه ای از جهان صدایی منحصر به خود را دارد و این رفتار جزئی نگر بسیار معنای مدرنی دارد و ما به راحتی می توانیم کنش افراد را رصد کنیم.

اما از طرفی دیگر آنیت شعر و عکس بسیار به یکدیگر نزدیک اند چگونه ؟ شعر از زبان بهره می جوید و زبان یک توانایی کاملا ذهنی ست و شعر هنری زبانی ست و شاعر به فراخور زندگانی اش آموزه های رتوریک را به کار می گیرد تا آنِ ذهنی اش را بر اندام کاغذ روان سازد. نقطه اشتراک عکس و شعر در لحظه ای ست که آفریده می شوند جرقه ای که در ذهن یا تصویری که در ذهن شکل می گیرد.

شاعر قلم را به دست می گیرد و عکاس در مواجه با پدیده ای که می خواهد از زمان پیشی بگیرد؛ آن دم را با سرعت شاتر به نقطه انجماد می رساند و اجازه نمی دهد مرگ بر آن تصویر موهوم پیشی بگیرد. اما بزرگترین تفاوت شعر و عکس فارغ از جنبه های ساختاری،معنایی،زبان است. شاعر با زبان می اندیشداما عکاس با زبانی گیرا به تمام زبان ها سخن می گوید. از این رو عکاس مرزها را در می نوردد و نیاز به ترجمه ندارد. شاید به همین دلیل دوربین را به دست گرفتم.اما شعر غایت تمامِ زیبایی هاست و در نهایت این مخاطب است که آنجلوپلوس یا تارکوفسکی را شاعر سینما می داند یا رونالدینیو را شاعر فوتبال به عبارتی شعر مظهر تمام زیبایی هاست و اگر به تمام پدیده های جهان شاعرانه بنگریم آت اثر از چرخ های تاریخ خرد نخواهد شد.

از کتاب در دست انتشارتان بگویید «به تماشایِ هیچ می روم»؟

به تماشای هیچ رمانی مصور از زندگانی سیروس نوذری ست که نخستین جرقه های آن در فستیوال مسافران رودخانه در کشور ترکیه شکل گرفت که من و سیروس نوذری،صابر حسینی، و دکتر طاهره میرزایی مهمان این فستیوال بودیم. مسافران رودخانه به میزبانی کشور ترکیه به شاعران جهان اختصاص دارد که این بار قرعه به نام ایران بود. من با دوربینم از سیروس عکس گرفتم و در سفر دیگرم یه شیراز این پروژه زمان بسیاری از من گرفت اما انتخاب نهایی صورت گرفته من برآن بودم فارغ از جنبه های دیگر به زندگانی سیروس بنگرم زیرا عکس های به جا مانده از شاعران از نیما تا امروز صرفا نمایی از پرتره شاعر بوده بی آن که چگونگی زیست شاعر را به تصویر بکشد.

اقدام کننده: دبیر تحریریه

صدای زنجانحامد رحمتیشعربه تماشایِ هیچ می روم
sedayezanjannews.ir/nx1568


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»