کد خبر: 16579
1404/07/21 - 10:33


سندر‌ومی به نام «زنجان»

احتمالا آشناترین سندرومی که با نام یک شهر معرفی شده، سندروم استکهلم باشد؛ سندرومی که همکاری و همراه‌شدن گروگان با گروگانگیر را تبیین می‌کند. ماجرا به یک سرقت از بانک در شهر استکهلم بازمی‌گردد؛ جایی که سارق، کارمندان بانک را گروگان می‌گیرد، اما وقتی پلیس تلاش می‌کند گروگان‌ها را نجات دهد، گروگان‌ها با پلیس همکاری نکرده و به جای آن، با گروگانگیر همکاری می‌کنند. حتی پس از پایان گروگانگیری نیز‌ گروگان‌ها برای حمایت از گروگانگیر تلاش می‌کنند. این رفتار عجیب مبتنی بر پدیده‌های روانی، در میان روان‌شناسان با نام سندروم استکهلم معرفی می‌شود

پایگاه خبری صدای زنجان

پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ احتمالا آشناترین سندرومی که با نام یک شهر معرفی شده، سندروم استکهلم باشد؛ سندرومی که همکاری و همراه‌شدن گروگان با گروگانگیر را تبیین می‌کند. ماجرا به یک سرقت از بانک در شهر استکهلم بازمی‌گردد؛ جایی که سارق، کارمندان بانک را گروگان می‌گیرد، اما وقتی پلیس تلاش می‌کند گروگان‌ها را نجات دهد، گروگان‌ها با پلیس همکاری نکرده و به جای آن، با گروگانگیر همکاری می‌کنند. حتی پس از پایان گروگانگیری نیز‌ گروگان‌ها برای حمایت از گروگانگیر تلاش می‌کنند. این رفتار عجیب مبتنی بر پدیده‌های روانی، در میان روان‌شناسان با نام سندروم استکهلم  معرفی می‌شود.

اما زنجان شهری است که در آن‌ گونه دیگری از همراهی‌ها بین طیف خاصی از قربانیان و عاملان بروز فاجعه ‌قابل ردگیری است و می‌توان مصداق‌های متعددی از این همراهی و همکاری را مشاهده کرد که در اینجا نام «سندروم‌ زنجان» را برای آن پیشنهاد می‌کنم. بیش از 25 سال است که شهر زنجان و بسیاری از مراکز مسکونی پیرامونی آن، با مخاطره‌ای مزمن روبه‌رو شده‌اند. شاید بتوان گفت‌ یکی از وجوه تمایز سندروم زنجان و سندروم استکهلم همین است. در سندروم استکهلم، قربانی به صورتی حاد و تقریبا ناگهانی در معرض اقدام خشن، سلطه‌گرانه، تجاوزکارانه یا قربانی‌ساز فرد یا گروهی قرار می‌گیرد، اما در سندروم زنجان، آنچه قربانی را درگیر می‌کند، پدیده‌ای مزمن و تدریجی است و نمی‌توان نقطه آغاز واضحی را برای زمان متأثر‌شدن قربانی از آن تعیین کرد.

مخاطره مزمنی که نزدیک به سه دهه است زنجان را در معرض خود قرار داده، انتشار گسترده آلودگی‌های سمی و خطرناک صنعت مافیایی روی است. آلودگی‌های این صنعت، تبعات پردامنه و سنگینی را از‌جمله شیوع طیف گسترده‌ای از بیماری‌های صعب‌العلاج یا غیرقابل درمان در پی دارد که سرطان‌ها، تنها یک گروه از این بیماری‌ها محسوب می‌شوند. انواع بیماری‌های خودایمنی (مثل ام‌اس، دیابت، روماتیسم و...)، بیماری‌های اسکلتی، سیستم عصبی مرکزی، تولدهای ناهنجار و‌...‌ گروه‌های دیگری از بیماری‌های جدی هستند که آلودگی با فلزات سنگین در فهرست علل یا حداقل متهمان جدی آنها جا می‌گیرد. این بیماری‌ها در زنجان‌ بیماری‌های نام‌آشنایی برای مردم به شمار می‌روند و کتمان و انکار آمار و محرمانه‌انگاری آنها توسط مراجع رسمی، نه‌تنها نتوانسته نگرانی‌های ناشی از مشاهده واقعیت‌های پیرامونی را در میان مردم کاهش دهد، بلکه به گمانه‌زنی‌ها و واگویه‌شدن داده‌های غیرمستند و تشدید‌کننده نگرانی نیز انجامیده است. با این وجود، نوع مواجهه افراد مختلف با مسائل و عوارض ابتلا به این بیماری‌ها‌ یکسان نیست. در این میان، آنچه را که می‌توان سندروم زنجان نامید، نه در میان خود بیماران بلکه در میان نزدیک‌ترین بستگان بیماران می‌توان سراغ گرفت؛ کسانی که به نحوی علاوه بر رابطه عاطفی قوی با قربانی، مسئولیتی جدی در قبال او دارند؛ کسانی مانند همسر، پدر، مادر، خواهر، برادر، فرزند و گاهی دایی و‌... .

مشاهده‌های میدانی متعددی وجود دارد (‌البته نیازمند مطالعه پژوهشی گسترده تخصصی برای بدل‌شدن این فرضیه به نظریه است) که طبق آنها دیده می‌‌شود فردی که نسبت به قربانی رابطه عاطفی قوی همراه با مسئولیت جدی دارد، همکاری بارز و غالبا رسمی (در قالب قراردادهای همکاری دائم و موقت) با صاحبان صنعت روی داشته و برای تداوم فعالیت این صنعت آلاینده و حتی برای توجیه تخلف‌ها و ناهنجاری‌های عملکردی آن، درون تیم‌های کاری جای می‌گیرد.

به نظر می‌رسد این همکاری به نوعی ارضاکننده حس غرامت‌گیری از سرمایه‌داران این صنعت است. فرض دیگری که قابل طرح است، به حسی برمی‌گردد که شاید هر‌کس دیگری هم به صورتی خفیف یا بارز در زندگی خود تجربه کرده باشد و آن انتقام بدشانسی از خوش‌شانس‌هاست. چنین به نظر می‌رسد که در سندروم زنجان، فردی که عزیز تحت مسئولیت او قربانی عاملی شده که به صورت تصادفی عمل می‌کند، حق خود و فرد تحت مسئولیت خود می‌داند که این خسارت بازتوزیع شود. باید توجه داشت که در غالب موارد، قربانی‌های آلودگی‌های صنعت روی دچار خسارت‌های ‌جبران‌ناپذیری می‌شوند (مرگ، بیماری‌های لاعلاجی که کل زندگی فرد را تا پایان عمر ‌متأثر می‌کند یا حداقل دوره‌ای نسبتا طولانی از زندگی را با تحمیل کیفیتی ناهنجار از او سلب می‌کند). به بیانی دیگر، خسارتی که وارد شده است، جبران‌نشدنی تلقی می‌شود و فرد مبتلا به سندروم زنجان، فرد تحت مسئولیت خود را یک عضو بدشانس از یک جامعه می‌بیند. از این منظر، این حس را می‌توان با حسی که در برخی از بیماران مبتلا به بیماری‌های دیگر (و حتی قربانیان ناهنجاری‌های اجتماعی مثل سرقت و‌...) وجود دارد، مقایسه کرد که تمایل دارند بیماری آنها به دیگران هم منتقل شود. به هر تقدیر، آنچه در قالب عنوان «سندروم زنجان» در این یادداشت طرح شد، نه یک نظریه بلکه فرضیه‌ای برخاسته از مشاهدات متعدد میدانی چند‌ساله است و می‌تواند موضوعی پیشنهادی برای پژوهش‌هایی در رشته‌های علمی مرتبط ‌شود، اما تغافل نسبت به آن می‌تواند زمینه‌ساز بروز ناهنجاری‌های دیگر و حتی مستمسکی برای کسانی باشد که با هر انگیزه‌ای تلاش می‌کنند شرایط به‌شدت ناهنجار فعالیت صنایع روی و عوارض گسترده آن را در زنجان موجه جلوه دهند و حتی خود افراد مبتلا به سندروم زنجان را دقیقا در جایگاه توجیه‌کنندگان مسائل پزشکی و محیط‌زیستی این صنعت به کار گیرند.

منبع/ شرق 

اقدام کننده: مسئول تحریریه

صدای زنجانشهرک رویمحیط زیستزنجان
sedayezanjannews.ir/nx16579


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»