یک استاد دانشگاه، اظهار کرد: در فلسفه اشراق، «نور» به معنای «خودآگاهی» است، ویژگی «نور» این است که ادراک ذات و ادراک غیرمیکند! تا موجودی هم ادراک «ذات» نداشته باشد، ادراک «غیر» نمیتواند داشته باشد، چراکه تا زمانی که به خودآگاهی نداشته باشی، آگاهی به غیر هم نخواهی داشت.
پایگاه
خبری صدای زنجان نیوز/ زهره میرعیسیخانی: یک استاد دانشگاه، اظهار
کرد: در فلسفه اشراق، «نور» به معنای «خودآگاهی»
است، ویژگی «نور» این است که ادراک ذات و ادراک غیرمیکند! تا موجودی هم ادراک «ذات»
نداشته باشد، ادراک «غیر» نمیتواند داشته باشد، چراکه تا زمانی که به خودآگاهی نداشته
باشی، آگاهی به غیر هم نخواهی داشت.
«شهابالدین
سُهرِوَردی» در سال ۵۴۹ هجری قمری در روستای «سهرورد» زنجان متولد شد. او تحصیلات
مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی
در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و با ذکاوت ذهن و نیکاندیشی که
داشت بر بسیاری ازعلوم اطلاع یافت.
سهروردی
بعد ازآن به اصفهان که در آن زمان مهمترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود،
رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید.
در گزارشها معروف است که یکی از همدرسان وی،
فخرالدین رازی که از بزرگترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعدازآن زمان و بعد از
مرگ سهروردی، نسخهای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس
قدیمش در مراغه اشک ریخت.
سهروردی
پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت و از بسیاری از مشایخ تصوف
دیدن کرد. درواقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دورههای
درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند.
او
همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید و چنانکه از گزارشها
برمیآید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود کرد.
گفته
میشود این فیلسوف، در شهر حلب کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد؛ اما سخن گفتنهای بیپرده و بیاحتیاط بودن وی در
بیان معتقدات باطنی در برابر همگان و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن میشد
که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی
بود که دشمنان فراوانی مخصوصاً از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.
سرانجام
به دستاویز آنکه وی سخنانی برخلاف اصول دین میگوید، از ملک ظاهر خواستند که او
را به قتل برساند و چون وی از اجابت خواسته آنها خودداری کرد، به صلاحالدین
ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح
شمردند. اتهام اومعاندت با شرایع آسمانی اعلام شد. صلاحالدین
که بهتازگی سوریه را از دست صلیبیان بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به
تأیید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد. به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحتفشار قرار گرفت و
ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همانجا از دنیا
رفت.
وی
در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهروردی شهرحلب است. علت
مستقیم وفات وی معلوم نیست. روز بزرگداشت وی، به تأیید مرکز تقویم مؤسسهٔ ژئوفیزیک
دانشگاه تهران، ۸ مرداد هرسال برابر با ۲۹ ژوئیه است؛ که در این روز همایشها،
بزرگداشتها و یادبودهایی برای او برگزار میشود. این روز در تقویم بهعنوان روز
«زنجان» نیز معروف است.
این فیلسوف در دوران حیات خود فلسفه اشراق را
ارائه کرد. نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در
جهان است و بعد ازاین به وجود میآید نور است، لذا جهان جز اشراق نیست. منتها بعضی
از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پارهای دیگر
دارای ذرات متراکم است و همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف میتابد نورهای ضعیف هم بهسوی
انوار قوی تابش دارد. انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران میتابد،
همانگونه که نورهای دیگران به او میتابد. به مناسبت اینکه از انسان به دیگران
نور تابیده میشود انسان فیاض است و میتواند به دیگران نور برساند و از نور
سایرین روشن شود.
در فلسفه سهرودی موضوع
«نور» است
در این زمینه «طاهره کمالی زاده»، عضو هیئتعلمی
دانشگاه زنجان با اشاره به اینکه سه مکتب فلسفه اسلامی در علم فلسفه وجود دارد که عبارتاند
از فلسفه «مشاء»، «اشراق» و «حکمت متعالیه»، اظهار کرد: در فلسفه «مشاء» که فلسفه
رسمی در جهان اسلام بوده است و از دوران فارابی و سهرودی رونق داشته است؛ موضوع
«وجود» است.
وی
ادامه داد: در فلسفه سهرودی موضوع «نور» است و این بدین معنا نیست که «نور» را
جایگزین «وجود» کرده باشد. بلکه «نور» یک مقوله است و «وجود» یک مقوله دیگر.
«وجود» یک مقوله «عام» است و نور یک مقوله «خاص».
به
گفته این عضو هیئتعلمی؛ «نور» طبق تعریفی که خود سهرودی ارائه میدهد، ادراک ذات (خودآگاهی)
و ادراک به غیر (آگاهی به غیر) دارد.
این
عضو هیئتعلمی با اشاره به اینکه تعریف «نور» با تعریف «وجود» تفاوت دارد، افزود:
وجود «هستی» است و «نور» معرفتی! و «سهرودی» از یک موضوع «هستی شناختی عام» به یک
بحث «معرفتشناختی خاص» میرسد.
«نور» به معنای «خودآگاهی»
است
کمالی
زاده، افزود: «نور» به معنای «خودآگاهی» است، ویژگی «نور» این است که ادراک ذات و
ادراک غیر میکند! تا موجودی هم ادراک «ذات» نداشته باشد ادراک «غیر» نمیتواند داشته
باشد، چراکه تا زمانی که خودآگاهی نداشته باشی، آگاهی به غیر هم نخواهی داشت؛ بنابراین
فلسفه اشراق این نیست که «نور» را جایگزین «وجود» کرده باشد و همه موارد را هم
مستقل کرده باشد.
به
گفته این استاد دانشگاه، «سهرودی» بحث «هستیشناسی» چندانی ندارد و «موجود» را «اعتباری»
دانسته است. مباحث در فلسفه اشراق با بحث «معرفت» شروع میشود.
وی
با بیان اینکه ظهور و پیدایش فلسفه اشراق مختص قرن ششم است، اظهار کرد: دکتر «کریم
مجتهدی» کتابی در این زمینه دارد که از نظرگاه تاریخی به موضوع زمان ظهور فلسفه
اشراق اشاره دارد. فلسفه
«اشراق» در شرایطی که مغولها در ایران بودند و انعکاس فرهنگی آنها در سطح جامعه و
دفاعی که حکمای مسلمان و فرهنگیان و نظامیان در قبال آن دوره داشتند، اتفاق میافتد.
ضمن اینکه در این دوره، حکومت قالب حکومت اهل سنت بوده است و همه این موضوعات در
این زمینه تاثیرگذاراست.
وی
بابیان اینکه کتاب دکتر«مجتهدی» به این موضوعات اشاره دارد و ویژگیهای تاریخی این
دوره را بحث کرده است، افزود: ویژگیهای جغرافیایی این دوره و جایی که سهرودی به
دنیا آمده است و تحصیلکرده است در تکمیل نظریه اشراق اهمیت دارد.
کمالی
زاده ادامه داد: فلسفه اشراق، حکمتي شهودي و انکشافي، برپايه اشراقات انوار قدسي و
بر اصل مشرقي «نور و ظلمت» مبتني است. نور در اين وجهه نظر، رمز «آگاهي» و «خودآگاهي»
است، لذا مدار فلسفه سهروردي «علم» است و دغدغه حکيم اشراقي نيز چيزي نيست جز تحقق
«علم اشراقي».
ادراک پيام اشراقي يا
آگاهي اشراقي جز با نفس روشنشده به انوار الهي ميسر نمیشود
این
استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: معرفت اشراقي شناختي معنوي و متعلق به جان آدمي است و
ادراک پيام اشراقي يا آگاهي اشراقي جز با نفس روشنشده به انوار الهي ميسر نمیشود.
اشراق يا تابش انوار الهي بر باطن سالک و نوراني شدن حقيقت جان وي غايت افق حکيم
اشراقي است. معرفت اشراقي که از بررسي حقيقت نور آغاز میشود به اشراقات باطني و پرتوافشانی
انوار قدسي بر جان سالک منتهي میگردد. حکمت اشراق سعي در تبيين حقيقتي دارد که در
جان سالک تحقق مييابد. در اين نظام حکمي معرفت
اصل است که ساير مباحث از او نشأت يافته و درنهایت نيز به او منتهي میشود. لذا درجات نفوس پس از
رهايي از جسم ظلماني بر اساس ميزان بهرهمندی از انوار معرفت و يا درجه وابستگي و
علاقه به ظلمات برزخ تعيين و تبيين میشود.
وی
با تشریح مفهوم نور و منظور از نور در فلسفه اشراق، اظهار کرد: مبنا و محور حکمت
اشراقي سهروردي «نور» است و عنوان حکمت اشراق به زيباترين وجه از آن حاکي است، لذا
آن را «علم الانوار» و «فقه الانوار» ناميده است و حکمت ايرانيان باستان را که قصد
احياء آن دارد «حکمت نوريه شريفه» مینامد. سهروردي نور را امري بديهي، ظاهر و بینیاز
از تعريف ميداند. به نظر وي «اگر در وجود چيزي بینیاز از شرح و تعريف باشد، آن
امر ظاهر است و چيزي ظاهرتر از نور نيست، بنابراين چيزي بینیازتر از او از تعريف
نيست»
این
استاد دانشگاه افزود: بنابراين تعريف، نور يعني ظاهر و فلسفه سهروردي بر پايه آنچه
ظاهر است، مبتني است. او معلومترین تجربهها را مبناي کار خود قرار ميدهد، نه عامترین
مفاهيم را و در طرف مقابل، ظلمت چيزي نيست جز عدم نور! به گفته کمالی زاده، به نظر
سهروردي، آگاهي از خود را نمیتوان صورتي از نفس در ذهن دانست؛ چراکه اين صورت غير
از نفس است و به شناخت آن منجر نميشود مگر آنکه با علم پيشين بيواسطهاي از خود
همراه باشد. سهروردي ميان اين نوع معرفت اکتسابي از نفس که نفس بهمنزله يک شيء در
ميان ساير اشياء قلمداد شود و معرفت بیواسطه نفس از وجود، تفاوت قائل ميشود.
وی
ادامه داد: اين خودآگاهي بيواسطه بهنوبه خود، اساس زندگي، ادراک، فعاليت و علم
را تشکيل میدهد تا جايي که مقصود از نور «حيٌ درّاک فعّال» است و ظلمت يعني هر
آنچه از حيات، ادراک و ظهور بیبهره است و لذا ازنظر سهروردي تفاوت مجرد و مادي به
حيات و ادراک است: «هرچه زنده است به ذات خويش، نور مجرد است و هر نور مجرد زنده
است به ذات خويش». بدين قرار، هر موجود ذیشعور بايد نورمجرد باشد.