کد خبر: 1090
1398/02/08 - 19:46


سفالگری؛ هنری که قدمت ده هزار ساله دارد

پایگاه خبری صدای زنجان

زهره میرعیسی‌خانی- چرخ سفالگری می‌چرخد و دست‌ها با تسلط تمام بر روی حجم گل، فشار می‌آورد تا از این گل شی‌ای بسازد. ساختن! پدید آوردن کوزه و یا شی‌ای سفالی. حس آفرینش و خلق اثری هنری از گل.

شاید این دست‌ها به دنبال ساخت کوزه‌ای باشند که در این زندگی شهری، کاربرد چندانی ندارد و بیشتر جنبه زینتی یافته است. دیگر دخترک با موهای بافته شده و دامن بلند و رنگارنگش مسیر رود را بالا نمی‌رود و کوزه به سر؛ آب خنک و گوارا را به خانه نمی‌آورد تا مادر با آن آب؛ خمیر چانه بگیرد و نان در تنور بپزد.

کوزه سفالی امروز خالی از تمام جایگزین‌های عصر جدیدش از شیشه و مس و چینی و کریستال همچنان با قدمت ده هزار ساله سر پا است و دارد نفس می‌کشد اما به شکل مدرن که به همه چیز جنبه‌ای زینتی داده است و تجمل‌گرایی را در بافت زندگی شهری گنجانده است.

پیرمرد سفالگر امروز بیشتر ظروف زینتی نظیر گلدان، تابلو و نقشینه می‌آفریند تا کوزه. او درک کرده که امروز صنعت سفالگری تغییر کرده است و دیگر نمی‌توان مشابه گذشته از این هنر بهره برد.

او به گذشته می‌اندیشد. به گذشته ده هزار ساله سفال در ایران. زمانی که واقع‌گرایی انسان اولیه با به تصویر کشیدن گیاهان، حیوانات و انسان، بر روی ظروف سفالی  شکل می‌گرفت و تا زمانی که سفالگری به شکل دست‌سازش ادامه داشت. این دید واقع‌گرایانه بر نقوش هم حکمفرما بود.

او دست بر حجم گل روی چرخ سفالگری می‌فشارد و می‌خواهد چیزی بیافریند همان‌گونه که آفرینش انسان با گل شکل گرفت و خداوند در آیه 13 سوره مومن فرمود: و همانا ما انسان را از عصاره‌اى از گِل آفريديم. این حس آفرینش با گل همواره با آدمی بوده است و این غریزه از خاک آفریده شدن در کودکی به شکل بازی با خاک و خمیربازی همچنان ادامه داشته است.

کودکی که با گل بازی می‌کند در واقع حس خوب آفریدن را می‌چشد و در این راه تمام ادراک و احساسات خود را تقویت می‌کند. او با گل مانوس می‌شود و حس لامسه‌اش مهربانی خاک را درک می‌کند.

کارگاه سفالگری امروز جای کمی برای چنین کودکانی دارد که به دنبال آفرینش هستند و کودک امروز سرش را با بازی‌های کامپیوتری و کارتون‌های مهیج انیمیشینی پر می‌کند تا با طبیعت.

ظروف سفالی امروز کمتر به کار گرفته می‌شود و حتی آب در بطری‌های پلاستیکی نگه داشته می‌شود که پس از مدتی مواد شیمیایی را به آب درون بطری نشت می‌دهد و پس از رهاسازی‌اش در دل طبیعت، سالیان درازی طول می‌کشد تا تجزیه شود.

چرخ می‌چرخد و می‌چرخد و می‌چرخد و پیرمرد سفالگر همچنان بر حجم گل فشار می‌آورد و با دست‌ها، گل را شکل می‌دهد و گاهی آن را نازک و گاهی کلفت می‌کند تا شی‌ای با گل بسازد که از دل طبیعت بیرون آمده است و روح طبیعت را دارد. گردش دست‌هایش بر سطح گل آرامشی را به همراه دارد که مخاطبش را هم می‌تواند با مشاهده این تصویر آرام کند. گل و شکل گرفتن آن برای هر مخاطبی یادآور این است که چطور آدمی در گیر و دار زندگی شکل می‌گیرد و قوی می‌شود. زندگی با تمام‌ پستی و بلندی‌هایش درست مثل دست‌های سفالگر است که سرشت آدمی را به آرامی تغییر می‌دهد.

آنچه پیرمرد سفالگر امروز به واسطه ابزارهای سفالگری از چرخ سفالگری تا ادوات آن نظیر گل‌تراش و سنگ‌گل فشاری می‌آفریند؛ در واقع هنری است که در روزگار بدوی، انسان اولیه به دنبال ذخیره اندوخته غذایی خود به دنبالش بوده است. او با درک خاصیت به هم‌چسبندگی ذرات خاک تصمیم به ساخت ظرفی گرفته است که بتوان مواد غذایی را در آن ذخیره کرد. اما مسلما ماهیت این هنر تغییر کرده است و امروز با وجود مزیتی که ظروف سفالی به پلاستیک دارند، سایر مواد جایگزین آن شده است و این هنر را به سمت تجملاتی آن سوق داده است .

او پس از شکل دادن گل و ایجاد حجم سفالی به شکل کوزه، آن را در هوای آزاد قرار می‌دهد تا خشک شود و آب خود را از دست بدهد تا پس از سمباده کشیدنش و یک دست کردن سطوح با رنگ‌ها و لعاب‌های مختلف بر روی آن نقش‌ها شکل بگیرد. خورشیدی که روی سطح کوزه طلوع می کرده، بزی که در روی ظروف قدیمی از روی صخره‌ها می‌پریده است .

سطح زبر سمباده اکنون به کمک دستان پیرمرد سفالگر سطوح کوزه سفالی را نرم و صیقل می‌دهد تا ناهمگونی و برجستگی‌های موجود را از بین ببرد و زمینه را برای نشاندن رنگ و لعاب بر پیکره سفالی کوزه فراهم آورد.

شاید بد نباشد که بدانید ایرانیان در بین مردم سراسر جهان به هنرمندی در لعاب شهره هستند و راز این امر در سینه به سینه چرخیدن نحوه درست کردن لعاب است.

لعابکاری نمونه‌ای زیبا از آفرینش هنری در تمام دنیاست که ایرانیان آن را به نیکویی پرورش داده‌اند .شیء ساخته شده با سفال خام پس از خشک شدن به صورت متخلخل است و استحکام خوبی ندارد علاوه بر آن خاصیت تراوش مایعات را داشته و قابل استفاده برای ظروف نمی‌باشد. لعاب همان ماده‌ای است که می‌تواند جلوی تراوش مایعات را گرفته و سفال متخلخل را صاف و غیرقابل نفوذ نماید .از طرفی دیگر زیبایی که این لعاب برای ظروف سفالی فراهم می‌کند مسئله‌ای است که موجب می‌شود که سفالگران از آن بهره ببرند.

پیرمرد سفالگر نقش‌هایی که از فرهنگ‌های بومی هر منطقه شکل می‌گیرد بر روی ظروف سفالی پیاده می‌کند. نقش حیواناتی چون بز، قوچ، اسب و گاو و پرنده از نقوش رایج سفال است. دیده شده است. در این میان نقش بز دارای اهمیت ویژه‌ای است.از دیگر نقوشی كه روی ظروف سفالی دوران قبل از تاریخ خودنمائی می‌کند نقش خورشید است  خورشید در هزاره چهارم قبل از میلاد در فلات ایران از بزرگترین خدایان شمرده می‌شد. كاوش‌های انجام شده در تپه حصار دامغان توسط دانشمند باستان‌شناس آمریكائی این مسئله را روشن ساخته كه در هزاره سوم و دوم قبل از میلاد مردگان را به سوی مشرق یعنی طرفی كه خورشید طلوع می‌كند خوابانده‌اند و لذا می‌توان به اهمیت پرسش آفتاب پی برد. ضمناً چون خورشید به زندگی آنها رنگ و رونق می‌بخشد هست و نیست خود را از وجود خورشید می‌دانستند و به پرستش آن می‌پرداختند.

اکنون زمان آن می‌رسد که کوزه نقاشی شده پس از خشک شدن را به داخل کوره منتقل کند تا تحت گرمای کوره، پخته شود و استحکام یابد.

پس از ساعاتی که کوزه شکل گرفته از حجم گل در داخل کوره تحت گرمای المنت‌ها قرار گرفت می‌توان کوره را خاموش کرد و چشم انتظار کوزه و ظروف سفالی بود که در داخل گرمای کوره‌ها پخته شده‌اند.

آنچه اهمیت دارد این است که اولین نمونه‌های کشف شده‌ سفال که در کوره سفال نیز رفته است در حوالی شهرستان شوش کنونی یافت شده است. این سفال‌های کشف شده در حوالی تپه‌ موسیان یافت شده و موارد مشابه‌ای هم در تپه‌ گیان و اطراف سیستان و بلوچستان.

پیرمرد سفالگر کوزه را در میان ظروف سفالی دیگر در داخل کارگاه سفالگری خود نگه می‌دارد تا روزیث روزگاری دختری با موهای بافته شده و به ذوق صدای شر شر چشمه، آن را از میان سایر ظروف سفالی انتخاب کند و در اتاق خود جایی برای زیبایی این هنر ده هزار ساله باز کند. او این شعر حافظ را دربارها و بارها در ذهن خود تکرار خواهد کرد که آخر الامر گل کوزه‌گران خواهی شد؛ حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی.

اقدام کننده: روزنامه صدای زنجان

sedayezanjannews.ir/nx1090


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»