لیلا محمدی- بانوی
کارآفرین روستای بزین خدابنده که از یازده سالگی با بازار کار آشنا شده و توانسته
در بخشهای مختلف اقتصادی از جمله صنعت فروش موتورسیکلت و تعمیر قطعات، بازیافت
پلاستیک، پرس آهن و کشاورزی زمینه اشتغال برای صدها نفر را فراهم کند. او با
اشاره به ناملایمتها در فضای کسب و کار میگوید: برای اولین بار که برای خرید موتور به
مراکز فروش مراجعه کردم، گفتند ما با زن معامله نمیکنیم. اگر این حرفهای منفی در
من تاثیرگذار بود به هیچ عنوان نمیتوانستم در این عرصه موفق شوم.
وقتی
سخن از اشتغالزایی و کارآفرینی به میان میآید نه تنها بیشتر مردم بلکه بخش عمدهای
از مدیران تصور میکنند این شکوفایی با تاسیس صنایع سنگین نظیر پتروشیمی، فولاد، مواد
معدنی و غیره توسط افرادی خاص اتفاق افتاده است. تجربههای اقتصادی کشورهای
گوناگون ثابت کرده که بنگاه خرد و زودبازده بهترین گزینه برای ایجاد اشتغال پایدار
است.
سارا
شاهوردی متولد سال 57 ساکن روستای بزین، بخش بزینهرود شهرستان خدابنده است. او
کشاورز، تعمیرکار، سوارکار ومؤسس و مدیرعامل بنگاه موتورسیکلت سارای زنجان
روستای بزین، ماما، آسیابان و هماکنون عضو شورای
روستا است.
این کارآفرین خود را فرد موفقی میداند که به مدد همت و
پشتکارش توانسته به تمامی آرزوهای دوران کودکی و نوجوانیاش برسد. سارا میگوید: موفقیت این است که
انسان احساس کند، خود به سعادتمندی و خرسندی دست یافته و دیگران هم با او شریک
هستند . همه اینها بستگی به آن دارد که درابتدا انسان چه راهی را انتخاب کند.
او
عزم راسخ، ارتباط با مردم، قصد انجام کاری را کردن و از عهده آن برآمدن و
مشکلات را پشت سرگذاشتن، کسب مهارت و پرورش استعداد را لازمه موفق شدن میداند.
سارا
میگوید پدرش نخستین فردی بوده که او را با کسب و کار آشنا کرده است. او از هشت
سالگی برای آبیاری مزرعه، برداشت میوه، آسیاب گندم هر روز پس از فراغت از مدرسه
همراه با پدرش راهی صحرا میشد و گاهی اوقات در کارهای مربوط به ساخت و ساز بنایی
میکرد.
سارا مجبور بود به دلیل کار در مزرعه یک ماه
دیرتر از همکلاسیهایش در سر کلاس حاضر شود.
وی
با بیان اینکه خواهرانم که بزرگتر از من بودند علاقهای برای حضور در مزرعه
نداشتند و برادرانم هم کوچک بودند، عنوان میکند: پدرم به تشخیص خود هر جه که میرفت من را به همراه خود میبرد،
به جرات میگویم کارآفرینی و کسب و کار را از مدرسه وقتی که دانشآموز بودم یاد
گرفتم. والدین هم توجه داشته باشند این مقطع بهترین زمان برای کشف و پرورش
استعدادهای فرزندانشان است.
از خواروبار فروشی تا
مامایی و فروش موتورسیکلت
سارا وقتی چهارم ابتدایی بود موتورسواری را از پدرش آموخت.
اول راهنمایی بود که تصمیم گرفت از طریق فروش دفتر، تنقلات، خودکار، منگنه در زنگهای
تفریح برای خود درآمدزایی کند. دوم راهنمایی که شد توانست با 2 هزار تومانی که از
محل فروش اقلام فروخته به هممدرسهای هایش اجناس مغازه عموی خود را خریداری کندو
مغازه خواروبار فروشی روستا را اداره کند.
روزهای
سخت سارا و خانوادهاش پس از فوت پدرش آغاز شد. او در سن 16 سالگی به ناچار تصمیم
به ترک تحصیل گرفت و یک تنه مسئولیت زندگی را به دوش کشید.
سارا
عاشق موتور و موتورسواری است، او میگوید برای کار در صحرا، مزرعه و مامایی با
موتور رفت و آمد میکرد. سارا از سال 75 تا 81 مامای روستا بود و نزدیک به 400
نوزاد را در بزین و روستاهای اطراف به دنیا آورده است.
او بعد از سال 81 از کشاورزی جزئی و مامایی خارج شد و فعالیت
در بخش صنعت را با راهاندازی نمایشگاه فروش موتور سیکلت و
بعد نمایندگی توزیع قطعات یدکی آغاز کرد.
سارا
در تابستان حین کشاورزی و آبیاری زمین، یک روز در میان برای خرید موتور به
خدابنده میرفت تا آن را در روستا بفروشد. مسافت روستای بزین تا خدابنده حدودا ۵۷
کیلومتر است، او این فاصله را با تمام خستگی از کار صحرا و دیسک کمرش با موتور رفت
و آمد میکردتا جایی که توانست فروشگاه موتورسیکلت روستای محل زندگیاش را راهاندازی
کند.
او
در این باره میگوید: از خیلی جاها موتور خریداری کردم، از قزوین، تهران، اردبیل،
زنجان، از شرکت شاهین محرک و بهمن موتور، آریوبرزن. برای اولین بار که برای خرید
موتور به این مراکز رفتم گفتند ما با زن معامله نمیکنیم.
سارا
ادامه میدهد: در آن سال به دلیل وضعیت بازار فروختن موتور 350 تومانی به 500 تومان
به مشتری برایم سخت شد، برای همین کار را رها کردم و به دنبال تولید رفتم. از طرفی
چون قطعات نامرغوب را از چین وارد کردند ومحصول تولیدی دربازار تا 50 درصد ارزان شد
به همین دلیل هزینهها را بررسی کردم دیدم کار من نیست.
او
در کنار فعالیت در حوزه فروش موتور با اجاره کردن زمین، کار کاشت چغندرقند را به
دست گرفت ولی به دلیل خسارت بارشها به
محصولات به ناچار با کلی بدهی دست از کار کشید.
ورود
به صنعت بازیافت پلاستیک و پرس آهن
سارا
که خستگی و ترس از ریسک در کارآفرینی و تولید را بیمعنی میداند، میگوید: از اول هم کار آفرینی را دوست داشتم و به دنبال
تولید و کارآفرینی و کار پایدار بودم، به همین دلیل صنعت بازیافت پلاستیک و سپس
پرس آهن را انتخاب کردم.
با
فعالیت او در عرصه صنعت بازیافت پلاستیک زمینه برای اشتغال مستقیم 10 دختر و فعالیت
غیرمستقیم 100 مرد و زن در استان زنجان و سایر استانهای همجوار فراهم شد.
این
بانوی کارآفرین که در سالهای 83 و 84 در باربری با ماشین خاور فعال بوده است، در
حال حاضر عضو شورای روستای بزین و کارآفرین بخش کشاورزی است.
خاک
کارآفرینی را خوردهام
سارا
میگوید: از سال 80 که با جدیت در حوزه کارآفرینی
مشغول به فعالیت و تلاش هستم نه سر وقت غذا خوردم و نه به میزان کافی استراحت کردهام.
گاوآهن زانوهایم را زخمی و پاره کرد، اما خسته نشدم چون به خدا و رحمتش امیدوار
بودم. فقط به هدفم فکر میکنم به راههای دشواری که چقدر آسان حل کردم، زیانهایم
را به حساب تجربه میگذارم، نهایت استفاده را کردم ولی معتقدم به آسایش رسیدهام اما
به آرامش نه! به نظرم آرامش یعنی رسیدن به اوج موفقیت، برای رسیدن به آن باز هم
باید با ایمان و اراده به راهم ادامه دهم.
زنان
با حفظ هویت خود و با ارزش نهادن به جنسیت خود به عنوان یک زن و با نهراسیدن از
مشکلات و شکستها و ناامیدیها میتوانند سرنوشت خود را در دست گیرند و به موفقیت
بیاندیشند.
او که در زمین کشاورزی خود مشغول به کشاورزی است، میگوید: هدفم
توسعه کشت و تولید سیبزمینی بنفش بود، برای تحقق آن بذر آن را در چهار گونی از
اسکاتلند وارد کردیم و به 10 تن رساندیم. اما به دلیل عدم استقبال بازار از ادامه
تولید ان دست برداشتیم.
سارا آزو دارد که روزی روستای بزین پررونق و آبادانتر از
قبل باشد. برای همین بود که به پیشنهاد بخشدار بزینهرود در انتخابات دوره فعلی
شورای روستای بزین شرکت کرد و توانست نزدیک به 700 رای از 1200 رای را صاحب شود.
در حال حاضر با پیگیری او و روستائیان مشکلات آب آشامیدنی، قطعی برق روستا تا حد
قابل قبولی برطرف و انشعبات غیرمجاز آب نیز جمعآوری شدهاند.