در فرهنگ لغت دهخدا «مادر» زنی است که یک یا چند بچه به دنیا آورده باشد. زنی که نُه ماه فرزند خود را در رحمش رشد داده باشد. زنی که با درد نوزاد خود را به دنیا آورده باشد. اما به واقع چه طور میتوان گفت که مادر کیست؟ بارها و بارها به تعریف مادر اندیشیدم و اینکه آیا به دنیا آوردن صرف کسی میتواند باعث شود زنی را مادر نامید؟
زهره میرعیسیخانی- در فرهنگ لغت دهخدا «مادر» زنی است که
یک یا چند بچه به دنیا آورده باشد. زنی که نُه ماه فرزند خود را در رحمش رشد داده
باشد. زنی که با درد نوزاد خود را به دنیا آورده باشد. اما به واقع چه طور میتوان
گفت که مادر کیست؟ بارها و بارها به تعریف مادر اندیشیدم و اینکه آیا به دنیا
آوردن صرف کسی میتواند باعث شود زنی را مادر نامید؟
برای تجربه حس مادری تصمیم به رفتن به بیمارستان امام حسین
میگیرم. همراه دوستی که بنا است گزارشی دیگر در خصوص اتاقهای LDR زایمان و
امکاناتشان بنویسد، وارد بخش زنان و زایمان میشوم. روابط عمومی بیمارستان پیش از
این با بخش زنان و زایمان هماهنگ کرده است و اجازه گرفته است تا برای دقایقی به
مکانی که حتی خانوادههای مراجعین اجازه ورود به آن را ندارد، وارد شویم البته با
رعایت تمام مواردی که به ما متذکر میشوند.
وارد بخش زنان و زایمان که میشویم. سرپرستار بخش پیش از هر
چیزی ما را به رعایت بهداشت دعوت میکند و با دادن نایلکسهایی که کف کفشهایمان
را میپوشاند، از ما میخواهد که آن را در زیر کفشهایمان قرار دهیم. جیغها و
نالههای زنی که با درد بنا است بچه خود را به دنیا آورد، از دور شنیده میشود و پرستار
میگوید که «در اتاق کناری زایمان داریم». هرچند به ما اجازه ورود به
اتاق زایمان را نمیدهند و این حق طبیعی هر مادری است که حریم خصوصیاش حفظ شود،
اما از صدای نالههای زن میتوان پی به دردهایی که میکشد، بُرد.
سرپرستار میگوید: مادر شدن هم درد دارد و هم لذت. با خودم
میاندیشم مگر میشود دردی وجود داشته باشد که کسی آن را دوست داشته باشد؟ او مادر
است و خود دو فرزند دارد. وقتی از حسش نسبت به دنیا آمدن بچهها میگوید صدای
مادری که دارد بچهاش را در اتاق کناری به دنیا میآورد قطع میشود.
او میگوید که به دنیا آوردن بچهها به من حس ادامه زندگی
را میدهد و اینکه با تمام وجود مشکلات در دنیا، هر کودکی میتواند نقشی در این
جهان داشته باشد و کسی نمیتواند به فلسفه به دنیا آمدن هر کودک ایراد بگیرد چرا که
هر کدام از این کودکان سرنوشتی و نقشی در این جهان خواهند داشت.
او میگوید که ما به مادران کمک میکنیم که کمترین درد را
در حین زایمان خود داشته باشند. با این وجود زنان به واسطه درد است که بچهدار میشوند
و انگار اگر این درد وجود نداشته باشد خوشحالی پس از آن چندان معنا نخواهد داشت.
مادران پیش از زایمان اضطراب بسیاری دارند و ما با دادن حرکات ورزشی خاصی به آنها
کمک میکنیم تا هم دردشان کمتر شود و هم اینکه اضطرابشان را کنترل کنند.
او ادامه میدهد: امکانات این دوره با دورههای پیش بسیار
متفاوت است. امروزه ما از متد و روشهای خاصی مثل رایحه درمانی و موسیقی درمانی و
یا زایمان در آب برای کاهش درد استفاده میکنیم.
او از حس مادری میگوید و اینکه این حس درست بعد از اینکه بند
ناف کودک بریده میشود و کودک روی سینه مادر قرار داده میشود؛ شروع و تا زمانی که
حتی کودک سنین میانسالی و پیری را طی میکند، ادامه مییابد. تا وقتی که مادری
زنده است و فرزندی دارد، این حس نشان از «مادر بودن» دارد.
البته من خود معتقد هستم که صرف به دنیا آوردن نوزادی، نمیتواند
زنی را مادر کند. هستند برخی که با بچه دیگری درست مثل فرزند خود برخورد میکنند و
به او حس مادری دارند! هستند کسانی که نه ماه فرزند دیگری را در رحم خود رشد میدهند
و اخر سر با بریدن بند ناف ناچار به جدایی هستند! هستند کسانی که سالهای سال در
حسرت بچهای میمانند و در آخر حس مادری را با بچهی دیگری که شاید در زمانی
صلاحیت مادر بودن را ندارد تجربه میکنند. مادرانی که شاید درد زایمان را تجربه
نکرده باشند اما خود به نوع دیگری مادرند و حس مادری را با فرزند دیگری تجربه میکنند.
حس مادری چیزی نیست که تنها به واسطه زایمان به دست بیاید
چه اینکه حیوانات نیز به واسطه غریزهای که دارند نسبت به فرزند خود حس مادری
دارند. گربهای که پس از زایمان بند ناف بچه خود را با دندان میبرد این حس را با
لیسیدن بچه خود تجربه و با بزرگ شدن فرزندش آن را رها میکند.
حس مادری حسی است که موجب میشود مادری سالها منتظر فرزندی
باشد که سالها پیش در جنگ مفقود شده است و هرگز جسد فرزندش را ندیده است.
حس مادری حسی است که با وجود اینکه فرزندی مادر خود را در
خانه سالمندان رها کرده و سال به سال به مادرش سر نمیزند باز هم وقتی به مادر پیر
و خستهاش که کنار پنجره نشسته است میگوییم مادر از فرزندت راضی هستی؟ پیرزن
موهای خود را زیر روسری فرو میبرد و میگوید که پسرش حسابی سرش شلوغ است و مطمئنا
هیچ وقت دلش از او نمیگیرد.
حس مادری حسی است که یک زن به واسطه حمایتی که میتواند از
یک کودک داشته باشد در او ایجاد میشود. تعلق خاطری که زنان به واسطه نیازشان به
محبت کردن به کودکی دارند.
به اتاق اطفال که در نزدیکی اتاق زنان و زایمان است سری میزنیم.
مادرانی که فرزندانشان نیاز به مراقبت بیشتری دارند، اینجا نگهداری میشوند.
مادران دور تا دور اتاق در کنار هم نشستهاند و کنار هر کدام جعبه شیشهای است که
نوزادان آنها در آن نگهداری میشود و اکسیژن دریافت میکنند. کودکان نحیفی که
شاید به خیال دختران نوجوان که در روزگار نزدیک به مادران فردا تبدیل شوند؛ زشت و
کوچک به نظر آیند.
به یکی از این نوزادان در داخل جعبه اکسیژن خیره میشوم و
به دستان کوچک و پاهایش زل میزنم. به قفسه سینهای که بالا و پایین میرود و به
لبهایی که سینه خیالی مادر را مک میزند و به عظمت این حس میاندیشم. حسی که موجب
میشود این نوزاد را تا سالهای سال مراقبت کند و غذا بدهد و بزرگ کند. به راستی
به چه کسی میتوان «مادر» گفت؟