رقیه کبیری متولد ۱۳۴۱ در خوی، رماننویس، داستاننویس و شاعر ایرانی از منطقه آذربایجان است. او که تاکنون بیش از ۱۹ اثر به چاپ رسانیده، بیشتر آثار خود را به زبان ترکی آذربایجانی نوشته است
رقیه کبیری
متولد ۱۳۴۱ در خوی، رماننویس، داستاننویس و شاعر ایرانی از منطقه آذربایجان
است. او که تاکنون بیش از ۱۹ اثر به چاپ
رسانیده، بیشتر آثار خود را به زبان ترکی آذربایجانی نوشته است. سه کتاب «اورهییم
آغرییر، ائویم و مر آغاجینین کهربا گوزلری» از او توسط انتشارات قانون در کشور
جمهوری آذربایجان هم به چاپ رسیده است.
اولین اثر به چاپ رسیده وی
داستانی تحت عنوان «کاسکت» بوده که در نشریه دیلماج چاپ شد. او در کنار اولین
داستان کوتاه خود، دومقاله را هم به چاپ رساند یکی با عنوان «زنان سایهنشین» که
در مورد زنان مبتلا به ایدز بوده و دیگری «آتشی که باید زودتر خاموش میشد» که به
مسئله خودسوزی زنان میپرداخت.
به گزارش روزنامه صدای زنجان مقاله دیگری در همان سالها از
او در روزنامه خراسان هم در مورد افراد مبتلا به جذام به چاپ رسید. علاقه و
پرداخت همزمان رقیه کبیری به مسائل اجتماعی در کنار داستان و رمان، بعدها با یکدیگر
تلفیق شده، سبب خلق رمانهای اجتماعی شد. اگرچه پرداخت به مسائل اجتماعی به صورت
مستقل هرگز از زندگی او از بین نرفت. رقیه کبیری همچنین اولین سفرنامهنویس آذربایجانی
است. اولین سفرنامه او تحت عنوان «ساچاقدان آسیلمیش اژدها» مربوط به سفر او به
کشور چین و «ازبکستان سفرنامهسی» در مورد کشور ازبکستان نوشته شده است.
رمان «پرندهها دیگر نمیترسند»
او اخیرا توانسته است در جشنواره مهرگان ادب، شایسته لوح تقدیر شود. هیئت داوران
این جشنواره با اکثریت آرا رمان «پرندهها دیگر نمیترسند» نوشته رقیه کبیری را که
حمزه فراهتی از زبان ترکی آذربایجانی به فارسی برگردانده و نشر نشانه آن را انتشار
داده، به دلیل کاربست درست سازههای داستانی، پیوند خلاقانه میان دو مقطع تاریخی،
صداقت در پرداخت شخصیتها و روابط میان انسانها در بستری از رخدادهای اجتماعی، به
عنوان رمان تقدیرشده بخش ویژه بیستمین دوره جایزه مهرگان ادب انتخاب کرده و شایسته
دریافت لوح تقدیر مهرگان ادب دانستند. گفتگوی کوتاه با این نویسنده را میتوانید
در زیر بخوانید.
در مورد فعالیتها و کتابهایتان
و جوایزی که طی سالهای فعالیتتان کسب کردهاید، صحبت میکنید؟
به مدت سی سال کارمند وزارت
بهداشت و درمان بودم و سال 92 بازنشسته شدم. تا امروز 19 عنوان کتاب منتشر کردهام
که پانزده عنوان نثر به زبان ترکی آذربایجانی، دو عنوان ترجمه از اشعار دیگر
شاعران به فارسی و ترکی آذربایجانی و دوعنوان از اشعار خودم که یکی از آنها کار
مشترکی است با جناب کیان خیاو است. پانزده عنوان نثر شامل سه سفرنامه (چین و
ازبکستان و یادداشتهایی از سفر به ییلاق ایل شاهسون)، پنج رمان، یک داستان بلند،
پنج مجموعه داستان و یک کتاب داستان در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است.
در سال 2011 برای اولین بار در
یکی از مسابقات ادبی جمهوری آذربایجان شرکت کردم و داستان «ماوایل» از بین 180 اثر
رتبه اول را کسب کرد. دو بار در مسابقه کاشغارلی محمود در ترکیه شرکت کردهام که
هر دو بار داستانهای «منی آگورادا یاندیرین» و «گؤیرچین قیزلار» در شعبه ایران
رتبه سوم را کسب کرده و سال گذشته در مسابقه داستان اقتباسی برای فیلم کوتاه که
برای اولین بار در جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه گنجانده شده بود، داستان فارسی
«پاسبانهای بطنم» رتبه دوم را کسب کرد که در همدردی با مردم داغدار از گرفتن جایزه
انصراف دادم و آخرینش جایزه مهرگان ادب بود که رمان توسط ناشر کتاب به دبیرخانه
مهرگان فرستاده شده بود.
در مورد نقش تجربههای زیستی یک
نویسنده صحبت کنید که تا چه میزان میتواند در نوشتن و شناخته شدن او موثر باشد؟
عوامل متعددی در شناخته شدن نویسنده
مؤثر است. مؤثرترین این عوامل نشریات ادبی فرهنگی تخصصی است که میتواند با معرفی
و نقد آثار خوب در شناساندن نویسنده و اثرش مؤثر باشد. در شرایط امروزی و با توجه
به اتوریتهی شبکههای اجتماعی، سایتهای ادبی فرهنگی میتوانند بار معرفی و
شناساندن آثار نویسندگان را به دوش بکشند. متاسفانه در حوزهی ادبیات ترکی آذربایجانی
بنا به دلایلی چنین نشریات تخصصی خیلی کم و در حد صفر است.
و اما در مورد تجربهی زیستی،
باید بگویم نویسنده حتی اگر بخواهد تجربهی زیستهاش را در قالب رمان یا داستان
بنویسد، همانی نخواهد بود که زیسته است. این تجربهی زیسته از صافی ذهن عبور میکند
با جهانبینی و تخیل و خلاقیت نویسنده آمیخته شده و با بهره گرفتن از تکنیکهای
روایی در قالبی مناسب نوشته میشود.
نقش زنان در پویایی ادبیات ترکی
آذربایجانی چیست؟
متاسفانه در حوزهی ادبیات ترکی
آذربایجانی تعداد خانمهای نویسنده خیلی کمتر از خانمهای شاعر هست. نویسندگی حرفهی
بسیار سختی است و شوق و ذوق و جوشش درونی میطلبد تا بتوانی ساعتهای متمادی پشت میز
بنشینی و بخوانی و بخوانی و بخوانی و ماهها و گاهی سالها برای نوشتن یک رمان وقت
صرف کنی. این سختی برای نویسندگانی که بدون درس و مدرسه و آموزشهای آکادمیک تنها
با اتکا به آموزههای شخصی به زبان مادریشان مینویسند دو چندان میشود و این
سختی مضاعف نقشی منفی در پویایی زنان در حوزهی ادبیات داستانی ترکی آذربایجانی ایفا
میکند اما با تمام این سختیها به نظر میرسد که در سالهای اخیر تعداد خانمهای
جوانی که دغدغهی داستاننویسی به زبان ترکی آذربایجانی دارند بیشتر شده و امید
دارم روز به روز بیش از این باشد.
آیا زبانی که شما برای نوشتن
انتخاب کردهاید موجب محدود شدن مخاطبتان نشده؟
از آنجایی که در کشور ما ادبیات
زبان رسمی و زبانهای غیررسمی از امکانات و شرایط مشابهی برخوردار نیستند، و با
توجه به عدم اجرای بندهای ذکر شده در قانون اساسی دربارهی زبانهای مادری، کمشمار
بودن خوانندگان آثار منتشر شده به زبان ترکی آذربایجانی نیز دور از انتظار نیست.
اما نوشتن به زبان مادری برای
من تجربهی نابی است. به معنی دور شدن از «ازخودبیگانگی» است. هنگام نوشتن به زبان
مادری گویی واژه به واژه دارم خودم و آنچه را که سالها از من و زندگی و مناسبتهای
فرهنگیام دریغ شده کشف میکنم. به نظرم حتی با محدود شدن تعداد مخاطبین آثارم،
باز هم میارزد به زبان مادریام بنویسم.
نقش جشنوارهها و فستیوالها
در معرفی نویسندگان چقدر است و آیا جشنوارهها موجب فستیوالی شدن یک نویسنده نمیشوند؟
جشنوارهها و فستیوالها نیز یکی
از عوامل شناساندن آثار ادبی و نویسنده است. نمیتوانم در مورد بقیه نویسندگان
قضاوت کنم اما اولویت اول من شرکت دادن آثارم در جشنوارهها نیست، اولین اولویت من
تجربهی ناب نویسندگی است و نوشتن اثری که ارزش ادبی و هنری داشته باشد.
در خصوص پیشینه ادبیات ترکی
آذربایجانی توضیح دهید و اینکه افسانهها و اسطورهها در ادبیات ترکی آذربایجانی
تا چه میزان پررنگ هستند؟
پیشینهی ادبیات داستانی مکتوب
آذربایجان برمیگردد به داستانهای دهدهقورقود اما اگر منظورتان نثر داستانی
معاصر ترکی آذربایجانی باشد میتوان از عباس پناهی ماکویی، جلیل محمدقلیزاده،
گنجعلی صباحی، میرزاابراهیموف، حبیب ساهر و خیلیهای دیگر مثل استاد باریشماز و یوسف
بهنمون و اسماعیل هادی که در قید حیاتاند نام برد. متاسفانه پیشینه تاریخی ادبیات
ترکی آذربایجانی خالی از زنان نویسنده است.
در ادبیات آذربایجان نویسندگانی
هستند که اسطورهها و افسانههای آذربایجان را از ادبیات شفاهی وارد ادبیات داستانی
و رمان امروز کردهاند. از موفقترین این آثار رمان «قاراچوخا» اثر ناصر منظوری
است. من نیز در داستانها و رمانهایم گوشهی چشمی به ادبیات شفاهی سرزمینم دارم.
معتقدم نویسندهای که به افسانهها و اسطورهها و ادبیات شفاهی سرزمینش اشراف
داشته باشد، توانایی خلق آثاری بدیع و متفاوت را خواهد داشت.
انتهای پیام