«ماه عسل در تیمارستان» نوشته محمدعلی خامهپرست در سی فصل به ماجرای یونسی میپردازد که اگر چه پیامبر نیست اما برای مدتی دوست دارد از عاقلان جامعه خود دوری گزیند و به جامعه دیوانگان پناه ببرد
پایگاه خبری صدای زنجان-
«ماه عسل در تیمارستان» نوشته محمدعلی خامهپرست در سی فصل به ماجرای یونسی میپردازد
که اگر چه پیامبر نیست اما برای مدتی دوست دارد از عاقلان جامعه خود دوری گزیند و به
جامعه دیوانگان پناه ببرد. تیمارستان در واقع برای او همچون شکم نهنگ در ماجرای یونس
پیامبر، مکانی است که او میتواند به خود واقعی خویش دست یابد. همانگونه که شکم نهنگ
در ماجرای یونس پیامبر مظهری از جدایی از دنیا و محفوظ ماندن از خطرات است تیمارستان
نیز در این داستان میتواند نقشی چنین داشته باشد. نویسنده در فصول میانی این کتاب
تلاش دارد مرز بین دنیای دیوانگان و عاقلان را به آرامی بردارد تا جایی که مخاطب به
این نتیجه برسد که به راستی مرز بین دیوانگی و عاقلی در چیست؟
این موضوع (دیوانگی و مرز بین عقلانیت
و دیوانگی) بارها و بارها در ادبیات عرفانی و فلسفی به اشکال مختلف پرداخته شده است.
در برخی از این آثار دیوانه، شخص عارف مسلک و در برخی نیز دیو سیرت است. اما این کتاب،
یونس را که عاقلی است و در لباس دیوانه به تیمارستان پناه میبرد، نشان میدهد تا در
آنجا او را با چند عاقل دیگر که هر کدام به بهانهای به تیمارستان آمدهاند آشنا کند.
موضوعی که خواننده را با این نگرش درگیر میکند که شاید در دیوانگی نیز نوعی عقلانیت
وجود داشته باشد.
نویسنده در پایان این رمان، تصویری
از جهان واقعی و غیر قابل تفکیک بودن مرز دیوانگی و مرز عقلانیت را به مخاطب ارزانی
میدارد به طوری که برخی از دیوانگان لباس عقلانیت و برخی از عاقلان لباس دیوانگی به
تن میکنند.
در این میان عشق یونس به آسیه،
مسئله مجنون بودن که غالبا در ادبیات نوعی از دیوانگی تلقی میشود را یادآور است و
آسیه همانطور که از معنای لغوی آن (شفادهنده) برمیآید نقشی در عاقلی و یا دیوانگی
یونس دارد و وارد رابطه عاطفی با او شده و داستان را به پیش میبرد.
فضای کلی داستان و شکلگیری اتفاقات
در بستر آسایشگاه روانی زنجان، مخاطب را با فضای بومی زنجان آشنا میکند. موضوعی که
شاید کمتر در داستاننویسان زنجانی دیده شود.
اما روز پنجشنبه، 23 بهمنماه،
جلسه رونمایی و جشن امضای این کتاب در سالن اجتماعات شهرداری (کارخانه کبریت) با حضور نویسنده برگزار شد.
داستان استان زنجان در چند سال
آینده پیشرفت چشمگیری را نشان خواهد داد
در
این جلسه سلمان کریمی، نویسنده و منتقد داستان با اشاره به اینکه در رونمایی کتاب «کرگدنهای
روی دیوار» که چند ماه پیش انجام شد، اذعان کرده بودم که داستان استان زنجان در
چند سال آینده پیشرفت چشمگیری را نشان خواهد داد، گفت: این پیشرفت حاصل پیشینهای
نزدیک 25 تا 30 سالی است که در داستان استان زنجان وجود دارد و همچنین پتانسیلی که
در اهالی داستان دیده میشود.
«رمان ماه عسل در تیمارستان»؛ اولین
رمان حرفهای جمع نویسندگان زنجان
وی با اشاره به اینکه «رمان
ماه عسل در تیمارستان» در واقع اولین رمانی است که از جمع اهالی داستان استان به
چاپ رسیده است، ادامه داد: محمدعلی خامهپرست متولد سال 1350 در زنجان است و داستاننویسی
را از سال 76 به صورت جدی دنبال میکنند. داستانهای او سالهای سال در نشریات استانی
و کشوری به چاپ رسیده است.
«باران در گاوازنگ» دومین اثر
این نویسنده در مرحله چاپ است
این نویسنده و منتقد با اشاره
به اینکه خامهپرست بالغ بر 15 تا 20 جلد کتاب در حوزههای مختلف شعر و داستان و
خاطره به چاپ رسانده است، افزود: ایشان، نویسندهای پر کاری هستند که اکنون علاوه بر رمان ماه عسل در تیمارستان، یک
رمان دیگرشان در حال نشر است و همچنین رمان دیگر را نیز در حال نگارش دارند. دومین
رمان ایشان که در مرحله نشر است با عنوان باران در گاوازنگ است که به زودی شاهد
نشر آن خواهیم بود.
وی در خصوص این کتاب افزود:
این رمان تجربه یونس است که به دنبال کشف دنیای دیوانگان و تیمارستان است و به
همین منظور وارد تیمارستان میشود و در این مکان موضوعاتی را کشف و رخدادهایی را
پشت سر میگذارد که دنیای او را عوض میکند.
کار رمان کار سخت و طاقتفرسایی
است
این منتقد با مقایسه قالب
داستان کوتاه و رمان گفت: داستاننویسان ما غالبا یک نشست یا دو نشست داستان کوتاه
را مینویسند اما کار رمان کار سخت و طاقت فرسایی است و بسیار زمانبر است و اگر
به صورت متوسط هر روز 4 ساعت برای این کار وقت بگذارید، حدود چندین ماه زمان میبرد.
ضمن اینکه حفظ فضای داستان برای یکپارچگی متن کار سخت و طاقت فرسایی است و باید از
فضای خانه و جامعه کنده شویم و وارد فضای رمان بشویم.
جهش داستان استان از داستان
کوتاه به سوی رمان
کریمی با اشاره به اینکه
اتفاقی که برای داستان زنجان در حال افتادن است، اتفاق فرخندهای است، گفت: اکنون
وضعیت داستان استان از داستان کوتاه جهش پیدا کرده است و به سمت رمان میرود و ما
انشاالله قرن جدید را با رمان شروع خواهیم کرد و امیدوارم که دوستان این قدر
پشتکار داشته باشند که یک جریانی مثل اتفاقی که در دهه چهل در اصفهان افتاد، در
زنجان نیز بیافتد. ما این پتانسیل را داریم که ادبیات استان را همان طور که شعر
این استان مطرح است، در داستان هم ارتقا دهیم.
در ادامه «محمدعلی خامهپرست»
با اشاره به اینکه در سالهای جوانی چند باری رمان نوشتن را تجربه کرده ولی هر بار
به طریقی آن را نصفه و نیمه رها کرده، گفت: نوشتن رمان در آن سالها چندان برای
من ملموس نبود و غالبا موضوعاتی را انتخاب میکردم که چندان شناختی بر آن نداشتم و
به دور از زندگی روزمره من بود اما یکی از انگیزههایی که باعث شد من کتاب ماه عسل
در تیمارستان را استارت بزنم، کاری بود که سلمان کریمی در رمان در حال نگارش خود با عنوان «رویاهای رنگی یک کور
مادرزاد» انجام داده بود و این موضوع برای من انگیزهای شد تا این کتاب را شروع
کنم و از دوم آبان 98 شروع کردم و اواخر دی ماه این کتاب را به اتمام رساندم.
نوشتن به طور مرتب و روزانه از
اصول اولیه رماننویسی
وی با اشاره به اینکه در نوشتن
این رمان از دو تجربه دوست خوبم سلمان کریمی استفاده کردم، گفت: یکی از این
تجربیاتی که از تلاشهای ایشان برای نوشتن
رمان کسب کردم، نوشتن به طور مرتب و روزانه بود که به دلیل اینکه اقای کریمی
پراکنده مینوشتند این موضوع باعث شده بود که کار تاحدودی کش پیدا کند و من این
موضوع را سر لوحه خود قرار دادم و تلاش کردم
هر روز ساعاتی را برای نوشتن اختصاص بدهم و دومین موضوع این بود که در زمان
نوشتن من با این نیت جلو رفتم که قرار نیست که این کتاب را بازنویسی کنم و از همین
جهت تلاش کردم که کار را منظم به پیش ببرم چرا که تجربه آقای کریمی نشان داده بود
که وقت زیادی را صرف بازنویسی متن داشته است.
این نویسنده با بیان اینکه
مرحله دوم چاپ کتاب بود و در دورهای که وضعیت اقتصادی چندان صاف و شفاف نیست و
اکثر ناشران چاپ رمان ایرانی را قبول نمیکردند، من به دنبال چاپ کتابم بودم، گفت:
در این مرحله در جستجوی ناشری برای چاپ کتاب بودم. در این زمینه سختیهای زیادی
کشیدم و با ناشران متعددی در مورد چاپ کتاب صحبت کردم تا اینکه من این کتاب را
برای نشر صاد ارسال کردم و به سبب برخورد حرفهای که داشتند من قبول کردم که این
کتاب را به چاپ برسانم.
ماه عسل در تیمارستان حاصل یک سوژه
ابتدایی ساده
وی با اشاره به اینکه همواره
در کلاسهای آموزشی خود شاهد بودم که بسیاری از دوستان در مرحله سوژهیابی بسیار
وقفه داشتند در صورتی که سوژههای مختلفی در دستشان بود، اظهار کرد: بنابراین در
کلاسهای مختلفم این موضوع را از روی چارت آموزش میدادم و در نوشتن این رمان به
دلیل اینکه روش سوژهیابی را آموخته بودم سوژههای بسیاری را داشتم تا در مراحل
بعدی آن را گسترش دهم و تعادل اولیه و ثانویه را به دست بیاورم. سوژه رمان هم سوژهای
است که من به صورت اتفاقی به ذهنم رسید و
بر اساس وقایع روزانه خود تکمیل کردم و بسط و گسترشش دادم و سپس به رمان تبدیلش
کردم.
زهره میرعیسیخانی
انتهای پیام/