پایگاه خبری صدای زنجان ینوز/ فاطمه شمشیرگر: ابوالفضل ایمانی
شاعر زنجانی گفت: انجمنهای ادبی در قیدار، ابهر، خرمدره، انگوران، طارم و قره
پشتلو و زنجان بهعلت عدم حمایت مالی منحل و یا نیمه فعال شده اند. این امر در آیندهای
نه چندان دور پیامدهای ناگواری خواهد داشت.
ابوالفضل ایمانی با تخلص هنری ارسلان زنگانلی؛
متولد مرداد ماه سال 1360 است و به عنوان شاعر، نویسنده، مجری، رییس انجمن ادبی
فرهنگی قیزیل اوزن و عضو انجمنهای ادبی استان و مدرس کلاسهای فنبیان ، گویندگی
و مجریگری در محل فرهنگسرای امام (ره) فعالیت دارد و دارای عناوین و مقامهای
متعدد ادبی در سطح کشور و بینالمللی است.
مشروح گفتوگوی ایشان با صدای زنجان را در
ادامه میخوانید؛
چه شد که به سمت شعر و شاعری گرایش پیدا
کردید؟
ذاتی بودن شعر و شاعری امری بدیهی بوده و از
موهبت خدای شور و شوق و عشق ورزیست. این لطف الهی به صورت موروثی در وجود و نهاد
ما بوده است. پدر، پدربزرگ و خیلی از اقوام ما با شعر انس و الفت دارند. به جرات میتوان
گفت که جایگاه شعر در کلام و زیبایی سخن تبدیل به فرهنگ و اصالت خانوادگی ما شده و
مجلس مهمانی بدون شعر امری محال است. با توجه به این سرمایه جاویدان و نیز تکیه به
علم، دانش و سواد پدرم که از کودکی موجبات ایجاد دلبستگی با فرهنگ کتاب و کتابخوانی
را فرهم کرد، با ادبیات و جامعه شعر و شاعری آشنا شدم. یقینا وجود کتب ادبی، شعر و
رمان، حکمت و حکایه و سایر اندیشه های زیباشناختی در کتابخانه کوچک اما مفید خانه
را میتوانم سرمنشا ادبیاتی خودم بدانم. مجموعه اشعار استاد شهریار و حیدربابایه
سلام، کریمی مراغهای، قمری، کتاب ماهی سیاه کوچولو و داستانهای زیبای صمد بهرنگی،
کشکول طبسی، کوراوغلو کچل حمزه و غیره آثاری که همانند شیر مادر در وجودم رخنه کرد
و چراغی برای روشنایی راهم بود.
صدالبته نامگذاری اماکن و مدارس هم برای روح
و روان کودکان موثر بوده و هدایتگر آنهاست. من در مدرسه ابتدایی خاقانی و مدرسه
راهنمایی شهریار درس خواندم و همان حس شعر دوستی و کنجکاوی در رابطه با زندگی و
آثار شعرا دلم را به خاقانیشناسی و شهریارشناسی گره زد.
از کودکی شعر مینوشتم اما در کنار تشویق هایی
که میشدم، کسانی هم بودند که باور نمیکردند با آن سن و سال غزل و دوبیتی بنویسم،
آن هم به زبان ترکی.
فضای شعر و ادب را در استان زنجان چگونه ارزیابی
میکنید؟
زمانی زنجان خواستگاه و قبلهگاه عارفان، فیلسوفان،
ادبا، شعرا و هنرمندانی بود که شهرت و تأثیرگذاری اندیشه آنها از مرزها و سرحدات
فراتر میرفت. مولانا همتی انگورانی، نرجسی ابهری، شیخ اخی فرج، شیخ الاشراق
سهروردی، حکیم ملا محمد هیدجی، صدرجهان، چلبی اوغلو، حسن ابدال، میرزا باقر و سایر ستارههای درخشانی
که هر کدام ستارهای تابنده در شبهای تار عصر خود بودند.
در زمان حال نیز ضمن ادای احترام به مقام
اساتید فقید شعر استان، مرحوم استاد حسین منزوی، استاد عباس آقا بابایی (سؤیلر) و
استاد اسدخان سلطانی، شعرا و نویسندگان مطرح و حتی صاحب سبکی در زنجان هستند که
کلامشان روح و جان هر هنرشناسی را مسخر میکند. ادبا و هنرمندان از استانهای
مختلف و حتی کشورهای هم زبان همسایه (ترکیه،آذربایجان و حتی عراق) برای دیدار و
تبادل دانش به دیدار این عزیزان میآیند و ساعاتی از حضور این اساتید بهره میبرند.
اما
حیف و صدحیف که اغلب هنرمندان و شعرای این استان در زادگاه خود غریب و منزوی
هستند. یقینا عدم حمایت کافی مسئولین، ادارات و نهادهای امر از انجمنهای فرهنگی و
ادبی در راستای برگزاری بزرگداشتها، یادواره ها، جشنوارهها، همایشها و محافل
ادبی، موجبات ایجاد شکاف بین بزرگان هنر استان با جوانان گردیده است. علیرغم
داشتن پتانسیل و استعدادهای شگرف، در ناسازگارترین دوران رشد ادبیات استان هستیم.
انجمنهای ادبی در قیدار، ابهر، خرمدره، انگوران، طارم و قره پشتلو و زنجان بهعلت
عدم حمایت مالی منحل و یا نیمه فعال شده اند. این امر در آیندهای نه چندان دور پیامدهای
ناگواری خواهد داشت.
موضوعات و مفاهیم اشعار شما چیست؟
شعرا در قلب و روح جامعه زندگی میکنند. با
لبخند مردم شاد و با اندوه ملت غمگین هستند. اشعار اجتماعی، حماسی، اشعار وطنپرستی
و موازی با آنها سرودههای عاشقانه و گاها عرفانی، برآیند نظر خدا در خلوتهای
عاشقانه من بوده که به امید خدا در آینده نزدیک به صورت مجموعه اشعاری تقدیم
علاقمندان خواهد شد.
چه آثاری در کارنامه کاری خودتان دارید؟
علاوه بر کسب عناوین و جوایز ادبی، بسیاری از
اشعارم در نشریات مختلف استانی و کشوری به چاپ رسیده است. چندین ترانهام توسط
هنرمندان خوشذوق آهنگگذاری و اجرا گردیده و از بهترین بیلان کاریام، برگزاری
چندین دوره کلاس آموزشی فنبیان، مجریگری و گویندگی برای همه اقشار جامعه به صورت
رایگان و با هدف ترویج فرهنگ، هنر، زبان و ادبیات است. دیدن رشد و تعالی هنرجوهایم
برام لذتی وصفناپذیر دارد.
در سرودن تحت تاثیر کدام شاعر هستید؟
مطالعه اشعار مختلف و ارتباط با شاعر و یا
آثار شعرا برای هر شاعری لازم و ضروریست ولی تحت تأثیر شاعری بودن و در حدود اندیشه
کسی نوشتن برازنده نیست. بهتر آن است که در هر سبک و اسلوبی مطالعه کرد و از زیبایی
اشعار شعرای مختلف لذت برد. به خلق تصاویر، تشبیهات، تضاد، استعاره، مجاز، کنایه و
سایر صنایع شعری و آرایههای ادبی، حتی واژگان و زبان شعری آنها دقت کرد و آموخت
اما تحت تأثیر هیچ کسی نبود.
در چه قالبهای شعر میسرایید؟
قالبهای شعری همانند ابزاری برای بیان کامل
مفاهیم در حدود مخاطبهای خاص و سلیقههای مختلف هستند. من نسبت به قالب خاصی تعصب
ندارم. غزل، دوبیتی، قوشما، گرایلی، دؤردولوک، بئشلیک، بایاتی، سربست و سایر قالبهای
شعری برایم لذت بخش و زیباست.
آثار کدام شاعران را بیشتر میپسندید؟
آثار اغلب شعرا رو دوست دارم. مگر میشود
کتاب شعری ورق زد و لذت نبرد؟ مگر ممکن است دیوانی از میر عمادالدین نسیمی، مولانا
فضولی، میرزا علی اکبر صابر، ناظم حکمت، بختیار وهاب زاده، نصرت کسمنلی و حتی چامه
و چکامهای خیالانگیز از شعرا و اساتید معاصر زنجان بهدست گرفت و ساعت ها غرق
شور و شاف نشد؟
یکی از اشعار خودتان را برای مخاطبان جوان
ما بسرایید؟
اجازه بفرمایید 2 قطعه شعر تقدیم کنم.
آخیر پنجره دن گؤزون یاشلاری
آخیر پنجره ده یاغیشلار باری
توستولو، دومانلی، بولودلو گونلر
اینسانی یاشادیر اؤلومدن ساری
نئچه ایللردی کی آغلاییریق بیز
بیر میللت عؤمورگون قارا گئیینمیش
نه های وار ، نده کی هایا ماراقلی
کیمسه نین اورگی یارا گئیینمیش
**
آغاج بوداغیندا یئتیشدی آلما
دان سؤکوله ن لحظه قانی تؤکولدی
بیر آزجا بویلانیب گونشی گؤردو
قانینا بویلانیب، دانی سؤکولدی
**
شهرده سؤیودلر بار گتیریب سه
آغاجدان آسیلیب آدام بایراغی
هر بوداغ باشیندا آسقی بیر پاجا
پاجادان گؤرونور قیشین یایلاغی
**
بیر ایشیق دوشوبدی شعر لریمه
گونش یاندیردیقجا هوسله نیرم
آغاجدا بیر پاجا گؤزله ییر منی
پاجیا باخدیقجا نفسله نیرم !!
**
شیرین یوخودایدیم آچدیم گؤزومو
گؤردوم کی تیل به تیل گونش دوغولوب
"ارسلان" جار چئکیر دورون سحردیر
قارانلیق گئجه لر داردا بوغولوب
**
ای عشق سنی کؤنلومه سالدیقجا داریخدیم
باخدیم ایزینه ،ایزلره باخدیقجا داریخدیم
سهمانلی یارانمیش ایشیقین ذاتی ایشیقلیق
نوردان گؤزومه سورمه نی یاخدیقجا داریخدیم
**
گؤیلر یاغیشا بویلو اولان لحظه بولودلار
قین سیزجا قیلینج شاخماسی شاخدیقجا داریخدیم
هو هو دا بوتون سن سیز اولان سؤزلری سیلدیم
سؤزلر آراسی سؤزلره دولدوقجا داریخدیم
**
تک من دگیلم تکجه سما رقصینه اویموش
چوخلو دلی لر خلوته دالدیقجا داریخدیم
یول تاپدی سنه سندن اولان سن کیمی اولدی
قالدیقجا داریخدیم، یولا باخدیقجا داریخدیم
**لغت; (توستو: دود)، دومان (مه)، (ماراقلی:
علاقمند) ، (آغاج بوداغیندا: در شاخه درخت) ، (دان: پیده دم) ، ( کؤنول: سینه،
قلب) ، (ایز: رد، اثر) ، (قین: غلاف)، (قیلینج: شمشیر)