دنیای امروز دنیایی است که اخبار به راحتی و به طرق مختلف و در کمترین زمان مخابره میشود .با خود میاندیشم که در زمانهای که مطبوعات از رونق افتادهاند و مثل بیماری رو به موت نفسهای آخر خود را در گوشه پس گوشههای شهر میکشند، چه طور می توان به آن جان دوباره بخشید
زهره میرعیسیخانی – میایستم رو به روی دکه روزنامه فروشی و به شمارههای متعدد مجلات و روزنامههای روز آن چشم میدوزم که کنار هم چیده شدهاند. تیترهای روزنامهها را از زیر چشم میگذرانم و به هر کدام برای مدتی فکر میکنم. کمتر کسی امروز جلوی این دکه میایستد و دست به سمت روزنامه میبرد. دنیای امروز دنیایی است که اخبار به راحتی و به طرق مختلف و در کمترین زمان مخابره میشود .با خود میاندیشم که در زمانهای که مطبوعات از رونق افتادهاند و مثل بیماری رو به موت نفسهای آخر خود را در گوشه پس گوشههای شهر میکشند، چه طور می توان به آن جان دوباره بخشید.
به پیرمردی که پول یک رونامه را می دهد و چند قدم پایین تر روی نیمکتی می نشیند خیره می مانم. او از روزهای دور و دراز عادت کرده است که اخبار را در روزنامه دنبال کند. روی نیمکت می نشیند و روزنامه را ورقی می زند. می خواهم بروم سمت او و خلوتش را به هم بزنم و از او در مورد اینکه چند مدت است که روزنامه می خرد، بپرسم. اما سردی هوا پیرمرد را به داخل پاساژ می کشاند. به اولین روزنامهها میاندیشم و روزگاری نه چندان دور که اولین روزنامهها با جدیت بسیاری بی آنکه مردم نسبت به هدفی که چاپ این روزنامهها دنبال میکردند آگاه باشند، به چاپ میرسید.
نخستین روزنامه چاپی ایران، کاغذ اخبار نامیده میشد که در دوره سلطنت محمد شاه قاجار از طرف میرزا صالح شیرازی در تهران تاسیس شد و شماره نخست این نشریه در ۲۵ محرم ۱۲۵۳ قمری انتشار یافت. موسس این روزنامه جزو دومین گروه جوانانی بود که در زمان فتحعلی شاه به همت عباس میرزای نایبالسلطنه برای تحصیل علوم جدید به انگلیس اعزام شده بودند. وی ضمن تحصیل در این کشور زبانهای انگلیسی، فرانسه و لاتین و علوم طبیعی و تاریخ را آموخت و با فن چاپ نیز آشنایی پیدا کرد.
پس از ۱۴ سال از انتشار کاغذ اخبار در ایران روزنامه وقایع اتفاقیه به همت میرزا تقی خان امیرکبیر منتشر شد، روزنامهای که شاید سر آغاز سرنوشت مطبوعات کشور باشد.
امیرکبیر در خصوص این روزنامه گفته است: «عوام نمیدانند که مصرف و حسن این وقایع اتفاقیه در چیست؛ یا خیال میکنند که دیوانیان عظام شروع به این کردهاند به جهت منافع و مداخل. لکن اینطور نیست و نباید باشد. این اخبار چیزی است. اینها به جهت تربیت خلق است و اینکه اینها از امور دیوانی و اخبار و مناسبات دولت و منافع خاص و عام و مقتضیات عصر عالِم باشند و اینکه تا روزی که من هستم نمیشود که این اطلاع به عامه نرسد. این روزنامه منصبی نیست که به کسانی که از دیوان اعلی اسامی ایشان تعیین شده، به اینها برسد و به دیگران نرسد.»
به دور و اطرافم دکه روزنامه فروشی که نگاه میکنم کسی نیست. دکه روزنامه فروشی در شلوغی دور و برم و افرادی که درگیر و دار زندگی روزمره غرق هستند گم شده است. دکهدار روزنامه خود گرم حل کردن جدولی است که شاید در اولین روزنامهها خبری از این جدولها نبوده است.
وقایع اتفاقیه سومین روزنامه پس از روزنامههای کاغذ اخبار و زاهر یرادی باهرا در تاریخ ایران محسوب می شود که در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی در راستای اصلاحات و اهداف امیرکبیر برای انجام تغییراتی بنیادین و به منظور گام برداشتن در مسیر پیشرفت ایران منتشر شد.روزنامه ای که در واقع گام در جهت اعتلا بخشیدن به آگاهی مردم نشر یافت.
بعد از منتشر شدن این روزنامه، امیرکبیر مقرر کرد که روزنامه را به محض چاپ به چاپارخانهها بفرستند و از آنجا سهم شهرستانها به مراکز استان فوری ارسال شود. سهم تهران را هم در دفتر ویژهای، به نام فردی که مشخص میکردند به دست او میرساندند.به اینکه این روزنامه ها امروز به دست مردم میرسند هم فکر می کنم.
روزنامه وقایع اتفاقیه در ابتدا با نام روزنامه اخبار دارالخلافه تهران منتشر شد و از شماره دوم به وقایع اتفاقیه تغییر نام داد در صفحه اول این روزنامه علامت شیر و خورشید و عبارت «اسدالله الغالب» نوشته شده و در ۲ طرف آن، تصویر ۲ درخت چاپ شده بود.برخـی از اخبـار داخلی این روزنامه را امیرکبیر مینوشت. اما مدیریت روزنامه برعهده کسی نبود جز حاجی میرزا جبار نظام المهام معروف به «تذکرهچی» و مترجمی روزنامه با «ادوارد برجیس» انگلیسی بود و محرر روزنامه «میرزا عبدالله» بود که روزنامه را به خط خوش نستعلیق می نگاشت. این روزنامه در قطع بزرگ، بر روی کاغذ خوب با خط نستعلیق درشت و هر صفحه در ۲ ستون به چاپ میرسید. شیر و خورشید زیر یک طاق هلالی بر صدر صفحه نخست جای میگرفت و در فضای ۲ طرف طاق (بعد از انتشار چند شماره) مشخصههای روزنامه نوشته میشد. یکی از ویژگیهای مهم دیگر این روزنامه قلم نگارش روزنامه است که بدون آرایش و ابهام بود تا به راحتی خوانده شود، همچنین نثر روزنامه ساده، بدون صنایع لفظی و در حد خود بسیار روان بود.
روزنامهای را در دست میگیرم و صفحات آن را ورق میزنم و این موضوع ذهنم را درگیر خود میکند که این روزنامه در چه روزی اولین شماره خود را نشر داده است. وقایع اتفاقیه در چه مدت نشر یافت و ادامه یافت.اما روزنامهای که امیر کبیربنیانگذار آ« بوده است به مدت ۱۰ سال و مجموعاً در ۴۷۱ شماره انتشار یافت. از شماره ۴۷۱ به بعد، این روزنامه با نام روزنامه دولت علیه ایران و روزنامه سلطانی ایران به چاپ رسید و تعداد صفحههای این روزنامه از چهار تا دوازده در نوسان بود. امیرکبیر که ایده انتشار این روزنامه را داده بود در همان شماره نخست اهداف خود را از انتشار این روزنامه بیان میکند و اینگونه می آورد که از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهی مصروف تربیت اهل ایران و استحضار و آگاهی آنها از امورات داخله و وقایع خارجه است لهذا قرار شد، هفته به هفته احکام همایون و اخبار داخله مملکتی و غیره را که در دول دیگر گازت مینامند در دارالطباعه دولتی زده شود و به کل شهرهای ایران منتشر گردد که اهالی ممالک ایران نیز در هر هفته از احکام دارالخلافه مبارکه و غیره اطلاع حاصل نمایند و از جمله محسنات این گازت یکی آن که سبب دانایی و بینایی اهالی این دولت علیه است، دیگر اینکه اخبار کاذبه اراجیف که گاهی برخلاف احکام دیوانی و حقیقت حال در بعضی از شهرها و سرحدات ایران پیش از این باعث اشتباه عوام این مملکت میشد، بعد از این به واسطه روزنامچه موقوف خواهد شد و بدین سبب لازم است که کل امنای دولت ایران و حکام ولایات و صاحب منصبان معتبر و رعایای صادق این دولت روزنامه را داشته باشند و بر حسب قرارداد فوق در یوم جمعه پنجم شهر ربیع الثانی سنه ۱۲۶۷ به این کار شروع شد و مباشر این روزنامه به هر کس که طالب باشد، هفته به هفته خواهد رساند. بنابراین انتشار این روزنامه در راستای اصلاحات امیرکبیر برای انجام تغییراتی بنیادین در ایران به منظور گام برداشتن در مسیر پیشرفت بود هر چند امیرکبیر اندکی بعد از انتشار این روزنامه کشته شد اما پس از وی اداره روزنامه به محمدحسن خان صنیعالدوله مترجم دربار، رییس اداره انطباعات ناصر الدین شاه سپرده شد. به جز اعتمادالسلطنه، بقیه دستاندرکاران و گردانندگان روزنامه، پیوسته در تغییر بودند.
روزنامهای را از روی دکه برمیدارم و هزینه آن را پرداخت میکنم. روزنامه را در گوشهای از کیفم میگذارم و دستها در جیب پالتویم، خیابان را به سوی دفتر روزنامه طی میکنم. روزنامه ای که همیشه محل امنی بوده برای اینکه آنچه که در ذهن دارم را بیان کنم. روزنامه ای که با دستانم در آن روزهای خوب و خوشی داشته ایم و همواره سعی داشتهایم که در آن از مردم و مشکلاتشان بنویسیم. دست در جیبهایم.