پایگاه خبری صدای زنجان-
امروزه رشتههای ادبیات در دانشگاهها با مشکل جذب دانشجو روبهرو هستند و حتی
برخی از دانشگاهها دیگر مقطع کارشناسی ادبیات را ندارند. این موضوع در کشوری که
شاعران بسیاری دارد، بسیار قابل تامل است و بایستی این موضوع را بررسی کرد که چرا
جوانان امروز به ادبیات علاقه چندانی ندارند؟
«بهداد بیراوند»، منتقد و
استاد دانشگاه زنجان با اشاره به اینکه مهمترین دلیلی که امروز جوانان به سمت
رشتههای علوم انسانی بهویژه ادبیات گرایش ندارند، مساله آموزش است، گفت: به
واسطه قلم است که ما میفهمیم که حضرت یوسف زیبا و حضرت داوود خوش صدا بوده است! چنگیزخان
مغول حمله کرده و صدها هزار نفر را میکشد و تیمورلنگ در سبزهوار منارهای از سر
مردم سبزهوار درست میکند.
وی با بیان اینکه قلم مهمترین
رسانه تاریخ است که به ادبیات تعمیمش میدهند، اظهار کرد: ادبیات سالهاست که بار
تمام غصهها و مصیبتها و سختیها، قتلها و کشتارها را به گردهاش داشته و به ما این
دردها را منتقل کرده است. شعر بنا نیست به ما حال خوش بدهد! ما شاعر شاد نداریم و
شعر شاد اگر هم در ادبیات ایران نقشی داشته باشد، بسیار اندک است. تنها در اشعار
دوران سامانیان شعر شاد وجود دارد که به خاطر اوضاع اجتماعی و حمایتی که پادشاهان از
شاعران میکردند، شاعران یک میزان شعرهای شادتر و فلسفیتری میسرودند و پس از آن
دیگر شعر سراسر غم و رنج است تا در دوره مغول شعر دست عوام افتد و از دربارها جدا شود.
به گفته بیراوند، ما در ادبیات
تنها مصائب را میبینیم. حافظ شاعر بسیار غمگینی است. او در اشعار خود میگوید: «روز
و شب خوابم نمیآید به چشم غمپرست / بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع» این
غم را اغلب شاعران ما دارند و رنج و درد صفت جداییناپذیر از شعر است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: ادبیات
تنها مدیایی است که این موضوعات را به ما رسانده است و ما بنا است تا ادبیات را با
این ویژگیها به دانشآموزان و دانشجویان آموزش دهیم که این بسیار ضعیف صورت میگیرد.
در دانشگاهها تنها گلچینی از
این آثار انتخاب و درس داده میشود. با این وجود ادبیات به میزان بیشتری قابل تحملتر
است! این موضوع در رشتههایی مثل تاریخ بیشتر دیده میشود که اطلاعات سطحی و بدون
هیچ پردازشی به مخاطب ارائه میشود.
کتب درسی ادبیات در مدارس و
دانشگاهها از ضعیفترین کتب است
این استاد دانشگاه افزود: کتب
درسی ادبیات در مدارس و دانشگاهها یکی از ضعیفترین کتب است و همین باعث میشود
که همه به دروس دیگر گرایش پیدا کنند و هیچ کس ادبیات را نبیند. ضمن اینکه در این
کتب؛ ما همه چیز را به صورت مبسوط گزارش نمیدهیم و اگر تنها به حمله نادرشاه اشاره
میکنیم و تنها به ذکر تاریخ و حمله اکتفا میکنیم و به جزئیات و دلایل آن نمیپردازیم.
معلوم است که این امر دانشآموز و دانشجو را از ادبیات دلسرد میکند و معلوم است
که افراد هیچ ارتباطی با این رشته پیدا نمیکنند! و اصلا از این موضوعات سخن به
میان نمیآوریم که چه حوادثی در این جنگها افتاده است و این موضوعات را دستخوش
سانسور قرار میدهیم. این در حالی است که وقتی این موضوعات را سانسور میکنیم دیگر
ادبیات و تاریخ کارایی خود را نخواهند داشت و همین موضوع باعث خواهد شد تا تاریخ و
ادبیات ما کمکم جایش را به ریاضی و فیزیک بدهد.
بیراوند افزود: ما اینها را
به خوبی نشان نمیدهیم و بخشهایی را انتخاب میکنیم که اصلا جذابیت ندارد، چرا
بایستی دانشآموز تشبیه بخواند؟ دانستن صرف آرائه ادبی به چه کار ادبیات میآید؟ بایستی
زیرساختهای ادبیاتی را تقویت کرد یعنی بفهمیم که این شعر از کجا آمده و چرا گفته
شده است؟ چرا معشوق در ادبیات ایران این شکل را دارد و هیچ وقت دم از وصال زده نمیشود؟
و چرا در ادبیات عاشقی را پیدا نمیکنیم که به معشوق برسد؟ این موضوعات است که میتواند
جذابیتی برای مخاطبین ایجاد کند که ما از پرداختن به این موضوعات غافل هستیم!
ادبیات یک هنر پیشرو است
وی با اشاره به اینکه ادبیات
یک هنر آوانگارد و پیشرو است، اظهار کرد: مبنای تمام علوم ما در واقع ادبیات است و
بایستی به آن بیشتر پرداخته شود تا مخاطبین خود را بیابد و بیشتر دیده شود! این
موضوع را باید بفهمیم که اگر مولوی شعری گفته است؛ این شعر متعلق به دوران مغول است.
مغولها حمله کردند و همه را کشتهاند و مولوی به این دلیل شعر گفته است که
بتوانند این رنج را تدوین وثبت کند. این بخشی از قضیه است که در دوران مدرسه به
هیچ عنوان به این موضوعات پرداخته نمیشود و دانشآموز وقتی این موضوعات را نمی
داند معلوم است که از ادبیات کناره میگیرد و با ورود به دانشگاه همان درس عمومی
سه واحدی که تنها به نکات سطحی بسنده میکند را هم به زور پاس میکند. ما در مورد رودکی و دلایل سرودن شعر «بوی جوی
مولیان» هیچ اشارهای نمیکنیم. نمی گوییم که اگر رودکی این شعر را گفته است بنا
به کتاب چهار مقاله عروضی به این دلیل است که پادشاه دوره سامانی برای مدتی به شهر
هرات میرود و سفر یک ماهه او، سه سال طول کشیده است به طوری که تمام سربازانش ن
برای خانواده دلتنگ شده بودند و دیگر تحمل نداشتند و از همین جهت از رودکی درخواست
می کنند که یک کاری کند که پادشاه به بخارا برگردد. رودکی در این زمان است که شعر بوی جوی مولیان را میسراید
و پادشاه چنان از این شعر به وجد می اید که در همان لحظه به روی اسب خود میپرد و فرمان
بازگشت به بخارا را میدهد. بیان این موارد است که ادبیات را جذاب میکند. ادبیات
این نیست که چهار بیت شعر بگوییم و از دانشجو بخواهیم آن را معنا کند!
در این رشته نیاز به افراد
نخبه داریم
وی با بیان اینکه ما در این
رشته نیاز به افراد نخبه داریم، افزود: ما نیازمند افراد جوانی هستیم که به این
وادی ورود کنند و با انرژی تمام به تدریس مباحث روز در زمینه ادبیات بپردازند.
نسلی که اکنون در دانشگاهها در حال تدریس هستند نسلی هستند که مدرنیته را تجربه
نکردهاند و در واقع نمیدانند که جوانان امروزی نیاز ادبیاتیش چیست. ادبیات امروز
دانشگاه، ادبیات کلاسیک است که به روز نشده است. ما هیچ واحدی به نام رمان در
دانشگاههای خود تدریس نمیکنیم. در حالی که در کشورهای غربی رمان بسیار مورد توجه
هست چرا که رمان ساختار یک جامعه را نشان میدهد.
با اشاره به فلسفه نوشتن رمان
دور دنیا در 80 روز، اظهار کرد: ادوارد سعید در این زمینه میگوید که این رمان را
انگلیسیها نوشتند تا بگویند که شهروندان انگلیس دور دنیا را در 80 روز بدون اینکه
سایر کشورها از ما ویزایی بخواهند، میگردیم و دنیا مال ماست و هر جا که برویم کسی
با ما کاری ندارد. آنها با این رمان فرهنگ خود را بروز میدهند. اما در حوزه
ادبیات ما اصلا افراد ساختارها را نمیشناسند و سینماگران ما اسطوره و حماسه نمیدانند.
بیراوند با بیان اینکه یکی از
قویترین ادبیاتهای دنیا ادبیات ایران است، اظهار کرد: در ادبیات ما اسطوره،
حماسه، عرفان و عشق وجود دارد اما متاسفانه این موضوعات به درستی به مخاطب عرضه
نمیشود!
وی افزود: تلویزیون ما یک
برنامه فاخر و قابل قبول برای ادبیات نساخته است چرا که افراد سواد کافی در این
زمینه ندارند. کسی که ادبیات ایران را بشناسد باید عربیاش در سطح عالی باشد و
قرآن و نهجالبلاغه بداند و این موضوعات به سادگی محقق نمیشود.
به گفته این استاد دانشگاه؛ تا
زمانی که رشته ادبیات در کنکور هیچ فیلتری ندارد و هر کسی وارد این رشته میشود؛ این
رشته رشد مناسبی نخواهد داشت. فردی باید وارد رشته ادبیات شود که از لحاظ ضریبهوشی
بالا باشد اما متاسفانه برعکس شده و رتبههای پایین وارد علوم انسانی میشوند.
رشتههای علوم انسانی اخلاق
محور هستند
وی با بیان اینکه وقتی که بنایی
کج پایهریزی شود این بنا تا انتها کج بالا میرود، اظهار کرد: رشتههای علوم
انسانی اخلاق محور هستند و این موضوع به این معنا است که بایستی برای تحصیل این
رشتهها گزینش صورت بگیرد. انسان همواره در زندگی در دوراهی انتخابها قرار میگیرد
و علوم انسانی کارش از این مسیر شروع میشود و با همه موضوعات مربوط به انسان کار
دارد. ما در حوزه آموزش علوم انسانی در مدارس هیچ کدام از این علوم اخلاقی را
مدنظر نداشتهایم و دانشآموز به این امید دارد درس میخواند که پزشک شود چرا که
علومانسانی شناسانده نشده است.
با فقر نمیتوانیم علوم انسانی
تدریس کنیم
وی با بیان اینکه وقتی ادبیات
را با جزئیات به افراد آموزش بدهیم برای مخاطب جذاب خواهد شد و وقتی موضوع جذاب شود
هم در حوزه سینما و نمایش و فلسفه و اخلاقی میتوانیم صاحب نظر شویم، اظهار کرد:
این موضوع که دانشآموزان ما امروز به ادبیات گرایش ندارند به این دلیل است که همه
میخواهند پول دربیاورند! ما
با فقر نمیتوانیم علوم انسانی تدریس کنیم و خود پیامبر نیز میفرمایند که خط فقر
و کفر به هم نزدیک است یعنی فقر به راحتی به کفر تبدیل میشود و از همین جهت است
که جامعه باید به یک رفاه برسد تا بتوانیم ادبیات را در این جامعه ترویج بدهیم و
با امنیت اقتصادی میتوان در رشته علوم انسانی گامی برداشت و اگر امنیت اقتصادی
نباشد افراد دغدغه درآمد خواهند داشت و نهایت جذب رشتههایی می شود که بتوانند به
آنها پول بدهند. ما در ابتدا باید بتوانیم اقتصاد یک جامعه را درست کنیم و سپس به
سراغ علوم انسانی برویم.
سیاستگزاریهای نادرست
مسئولان رودخانه ادبیات را خشکاند
در این زمینه «زهره رهنما»
پژوهشگر حیطه ادبیات نیز در گفتوگو با صدای زنجان
با انتقاد از سیاستهای نادرست مسئولان نسبت به رشتههای علوم انسانی خاطرنشان
کرد: اگر امروز شاهد هستیم که
جوانان ما برای رشتههای مهندسی و پزشکی سرودست میشکنند و کسی به سمت رشتههای
علوم انسانی تمایلی ندارد؛ این موضوع نتیجه سیاستگزاریهای نادرستی است که
مسئولان در پیش گرفتهاند! سیاستگزاریهایی که میتوانست یک تعادل ایجاد کند و
راه را برای استعدادهای درخشان علوم انسانی باز کند؛ امروز نادیده گرفته میشوند و
موجب گرایش جوانان به سمت رشتههای پزشکی و مهندسی میشود! انتخابهایی که مسلما میزان بالایی از آن از سر
علاقه نیست.
این نویسنده با اشاره به اینکه
تغییر مسیر به سمت از بین بردن رشتههای علوم انسانی یک پروژه ۱۵ تا ۲۰ ساله بوده
است؛ اظهار کرد: پیش از این ادبیات جایگاه خود را در جامعه داشت و در واقع رشتههای
علوم انسانی و حتی ادبیات در لیست رشتههای استخدامی حضور داشتند؛ ولی متاسفانه از
همانجا که سیاستگزاریهای مسئولان به سمتی رفت که این نوع از رشتهها در لیست
رشتههای استخدامی قرار ندهند و این رشتهها از میان رشتههای استخدامی حذف شدند؛
بزرگترین حرکت نابودی این رشتهها برداشته شد.
به گفته رهنما؛ وقتی رشتههای
علوم انسانی از لیست رشتههای استخدامی حذف شد مخاطبین دیگر تمایلی برای تحصیل در
این رشته ها نداشتند! واقعیت این است که اکنون مقطع کارشناسی رشته ادبیات در
دانشگاه آزاد زنجان حتی دانشجو ندارد و به همین دلیل مقطع کارشناسی این رشته در
دانشگاه آزاد حذف شد و در مقطع ارشد و دکترا هم مخاطب چندانی ندارد و این موضوع
برای سر زمینی که مهد ادبیات است واقعا تاسفآور است!ً
او با اشاره به اینکه درست است
که میل به ادبیات را نمیتوان در بطن انسانها نابود کرد، گفت: پاسخ به سوال عدم
تمایل نسل امروز به خوانش ادبیات کلاسیک را میتوان در این موضوع جست که نسلهای
قبل به مراتب با ادبیات بیشتر مانوس بودند تا نسل امروز! چرا که سیاستگزاریهای
موجود همه چیز را به این سمت پیش میبرد که ادبیات و رشتههای علوم انسانی نادیده
گرفته شوند.
وی با گلهکردن از سیاستهای
پیش روی رشتههای علوم انسانی اظهارکرد: این موضوع که رودخانه ادبیات در کشوری که
روزگاری مهد ادب و ادبیات بوده است؛ امروز به آب باریکهای تبدیل شده است بسیار
ناامیدکننده است!
رهنما معتقد است که در صورتی
که این سیاستگزاریهای اشتباه تغییر کنند؛ رودخانههای ادبیات دوباره در کشور جان
خواهد گرفت و جانی دوباره به اکوسیستم نابود شده (که در واقع دانشجوها و علاقهمندان
این رشته هستند) خواهد داد و آنها را به وجد خواهد آورد که به سمت ادبیات حرکت
کنند.
انتهای پیام/
خبرنگار: زهره میرعیسی خانی