«مجید سیدی» نویسنده و کارگران فیلم کوتاه «پری» است. او متولد 27 فروردین 64 در تهران است. فیلم کوتاه او که با همکاری سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری زنجان ساختهشده بود توانسته در جشنواره Athvikvaruni هند بهعنوان بهترین فیلم کوتاه آسیا انتخاب شود. این فیلم در فیلم رشد نیز توانسته بود رتبه دوم را کسب کند
پایگاه
خبری صدای زنجان/ زهره میرعیسی خانی: «مجید سیدی» نویسنده و
کارگران فیلم کوتاه «پری» است. او متولد 27 فروردین 64 در تهران است. فیلم کوتاه
او که با همکاری سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری زنجان ساختهشده بود
توانسته در جشنواره Athvikvaruni هند بهعنوان
بهترین فیلم کوتاه آسیا انتخاب شود. این فیلم در فیلم رشد نیز توانسته بود رتبه
دوم را کسب کند.
«سیدی» در گفتوگو با صدای زنجان پیرامون ورود خود به عرصه هنر و سختیها
و مشکلاتی که پشت سر گذاشته است، میگوید: سال 92 وارد عرصه هنر شدم و از این سال،
برای اثبات خودم سختیهای زیادی کشیدم. گاهی حتی بهصورت رایگان کنار دوستانم کار میکردم
تا نکتهای را یاد بگیرم! در طی این سالها تجربههایی به دست آوردم. دوندگی و
تلاش عنصر فراموشنشدنی این سالها بود و در این راه بههیچعنوان امیدم را از دست
ندادم و تا جایی که توانستم روی خواستهام پافشاری کردم.
وی ادامه میدهد: در این سالها
نویسندگی کردم! کارهای آیتمی انجام دادم! چندین بار نیز کارگردانی تئاتر کردم و دو
نمایشنامهام را با عناوین «محاکمه سقراط» و «مدار عدالت» که برگرفته از سوره قلم
بود، را به روی صحنه تئاتر بردم! در برههای حتی تصمیم داشتم که کل سورههای قرآن
را بهصورت نمایشنامه دربیاورم اما در میانه راه به دلیل عدمحمایتهای موجود انگیزهام
را از دست دادم چراکه در ابتدا قولهایی در این زمینه داده بودند اما در میانه راه
خبری از این حمایتها نبود!
این کارگردان خاطرنشان میکند:
تمام این دوران به این فکر بودم که هر هنرمندی در این دنیا رسالتی دارد و حتماً باید
اثری در این دنیا داشته باشم که حرفی برای گفتن داشته باشد.
در
مرحله ساخت کسی نبود که به من اعتماد کند
او در مورد فیلم کوتاه «پری» میگوید: فیلمنامه
«پری» را ساعت 4 صبح وقتی از خواب بیدار شدم و دیگر خوابم نبرد نوشتم و تا ساعت 6
صبح نوشته شد. فیلم در مورد آتشنشانی است که برای نجات دو نفر جان خود را به خطر
میاندازد و میسوزد. شاید بتوان گفت که موضوع فیلم «پری» در خصوص قضاوت است بهطوریکه
مردمان جامعه از روی ظاهر افراد قضاوت میکنند.
به گفته سیدی، در مرحله ساخت کسی
نبود که به من اعتماد کند. قبل از من خیلیها بودند که به سراغ ارگانها رفته
بودند و به آنها اعتماد شده بود و بودجههای زیادی گرفته بودند
اما آن خروجی لازم را نداشتند و این موضوع باعث شده بود که اعتماد ارگانها بهنوعی
به هنرمندان سلب شود! از همین رو خیلی تلاش کردم که به آنها ثابت کنم که این کار،
کار خوبی از آب درمیآید و خوشحالم که
توانستم جواب اعتماد معاونت فرهنگی شهرداری زنجان، را در قبال اعتمادی که به من
داشتند بدهم!
این فیلم
در مورد قضاوتهایی مردم نسبت به قهرمان داستان است
وی در مورد قهرمان اصلی این فیلم
کوتاه میافزاید: «داوود محمدآبادی» را من از نزدیک میشناسم و از همین جهت تصمیم
گرفتم که ایشان را برای بازی در این فیلم بیاورم. ایشان کارگردانی خوانده و بازیگر
هستند.
وقتی داستان را برای او تعریف
کردم، گریه کرد و گفت من از همه برای کار در فیلمی دستمزد میگیرم، ولی برای این
کار رفاقتی کار میکنم چراکه سرنوشت خود من هست. من تلاش کردم در این فیلم قضاوتهایی
که در مورد او در جامعه میشد را به تصویر بکشم. مردم از او میترسیدند و فکر میکردند
که ناراحتی پوستی دارد و نمیدانستند که پشت این چهره ترسناک یک فرشته واقعی وجود
دارد!
به گفته سیدی، هنوز که هنوز است
مردم از او خبر ندارند و کسی او را جدی نمیگیرد! او دو دختر دارد که خیلی به او
روحیه میدهند و خانوادهاش باعث شده که داوود همیشه لبخند به لب داشته باشد و برایش
مهم نباشد که در خیابان چه برخوردی با او میشود. خاطراتی که داوود برای من تعریف
کرد من را خیلی منقلب کرد و من در فیلمم تلاش کردم که بگویم که پشت آن چهره یک
قهرمان واقعی هست!
این کارگردان میافزاید: تقریباً 8 ماه این کار
طول کشید و در این مدت بازیگران و عوامل بسیاری را عوض کردم و آنها را میسنجیدم
تا کار خوبی را بسازم. بهطوریکه چندین بار تصویربردارم را عوض کردم تا درنهایت
تصویربردار این فیلم کوتاه که واقعاً حرفهای بود را انتخاب کنم، چراکه احساس میکردم
سایرین آن انگیزه لازم را ندارند یا نمیتوانند از پس این فیلم بربیایند! خدا را
شکر همه بچهها باانگیزه بودند و تمامقد پایکار ایستادند!
همواره
احساس کردم که دینی در قبال زنجان دارم
وی در پاسخ به سالی در خصوص عدم
وجود امکانات در شهرستانها و مهاجرت هنرمندان به شهرهای بزرگ به صدای زنجان میگوید:خوشحالم که بگویم که من از تهران
به زنجان مهاجرت کردم. مادر من زنجانی بود و پدرم تبریزی! من اما در تهران به دنیا
آمدم و ازآنجاکه همواره احساس کردم که دینی بر گردنم در قبال زنجان وجود دارد،
تلاش کردم که این دین را بهنوعی ادا کنم. در این زمینه معتقدم که اگر کسی بخواهد
در زمینهای فعالیت داشته باشد، در شهرستانها نیز میتواند دیده شود. در تهران به
خاطر خیلی از مسائل حاشیهای، شاید یک هنرمند ده سال طول بکشد که بهجایی که میخواهد
برسد؛ اما در شهرستانها و حتی در دورافتادهترین روستاها اگر افراد روی خواستههایشان
پافشاری کنند، قطعاً زودتر دیده میشوند و این دیده شدنها باعث میشود که راه خود
را به مراحل بالاتر پیدا کنند.
وی بابیان اینکه تمامقد پای
هدفم ایستادهام، اظهار میکند: ایماندارم که افراد اگر به این یقین برسند که میتوانند
موفق شوند، خدا به آنها همهجوره کمک خواهد کرد و شاید گاهی هم امتحانشان کند و
موانعی هم در جلوی رویشان قرار دهد تا ببیند که اینها روی چیزی که میخواهند
پافشاری میکنند یا نه بهسادگی دلسرد میشوند!
این کارگردان بابیان اینکه در
انتهای این فیلم جایی هست که قهرمان اصلی فیلم همه حرصش از قضاوتهای جامعه را روی
تکه چوبی پیاده میکند و آن را تبدیل به یک
مجسمه و اثر هنری میکند، اظهار میکند: برای ساخت این مجسمه من از آقای جلال رحمتی که
یکی از هنرمندان مطرح زنجان در سطح بینالملل هستند کمک گرفتم که حضور همین
هنرمند در استان زنجان بیانگر این است که اگر کسی بر روی هدف خود پافشاری داشته
باشد میتواند از پس محدودیتهای موجود برآید و دیده شود.
سیدی با اشاره به یکی دیگر از فیلمهایی
که کارگردانیاش را به عهده داشته است، میگوید: «من هم مثل توأم» یکی از کارهای آیتمی
است که ساختهام. این کار که بعد روانشناسانه
دارد، راجع به دکتر روانشناسی است که تمام اعضای خانوادهاش را در کرونا ازدستداده
و در دوران کرونا کمک میکند که مردم روحیهشان را حفظ کنند ولی کسی از درون او
خبر ندارد و نمیداند که چه اتفاقی برای او افتاده است!
بافت
شهری زنجان را بسیار دوست دارم
وی بابیان اینکه بافت شهری زنجان
را بسیار دوست دارم، تصریح میکند: تلاش من این است که بتوانم معماری زنجان را بهنوعی
بهکل دنیا بشناسم! در این کار، دو ماه برای مجوز گرفتن برای ساخت فیلمم در داخل
مدرسه شریعتی تلاش کردم چراکه دوست داشتم از ظرفیتهایی که در استان زنجان هست،
بهره ببرم. ضمن اینکه دوست داشتم که بازار زنجان را در فیلمم به تصویر بکشم اما به
دلیل محدودیتهای زمانی فیلم، نتوانستم! در حقیقت در کارهایم دنبال مکانهای لوکس
و لاکچری نیستم و سعی میکنم که مکانهایی را در فیلمهایم نشان بدهم که افراد از
هر طبقه اجتماعی با دیدنش حس خوبی داشته باشند.
این کارگران ادامه میدهد: اگر این
کار را در تهران میساختم، هزینهام پایینتر
میآمد ولی دوست داشتم که لوکیشن در زنجان باشد و علیرغم اینکه بایستی هزینههای بیشتری برای اسکان
عوامل فیلم و خرید تجهیزات پرداخت کنم اما یکچیزی من را هل میداد که این کار را
در زنجان بسازم چراکه احساس میکردم که دینی به این شهر دارم!
وی با اشاره به علت انتخاب اسم
«پری» برای این فیلم، اظهار میکند: پدر و مادر من هر دو فوت کردهاند. «پری» اسم
مادر من است و اسم دختر این قهرمان این فیلم را هم به همین دلیل پری انتخاب کردم.
روزی که مادرم را به خاک میسپردم به او قول دادم که اسم او را جهانی کنم و کاری
کنم که به من افتخار کند، و حالا اسم او در فستیوالهای متخلف گفته میشود و من
احساس آرامش دارم.
گفتنی است که، در این فیلم نازنین
سرویان، نسرین احمدخانی، معصومه شاکری نژاد، رؤیا صالحی و داود محمدآبادی نقشآفرینی
کردهاند.مجری طرح این فیلم لیلا تاران، مدیر تصویربرداری امیر رستگار، دستیار یک
تصویربردار کاظم فرامرزی، صدابردار بابک علوی، صداگذاری و تدوین وحید کردلو، موسیقی
علی گرگین، مدیر تولید علی بهمنی، طراح صحنه و لباس صبا آتشنما، منشی صحنه نیلوفر
اقبالی، اصلاح رنگ و نور فائزه نظیری، طراح پوستر استودیو کردلو و عکاس امیرحسین
تاران بودند.
انتهای پیام/