زهره میرعیسیخانی - واژه
«چهارشنبهسوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و سوری که به
معنی سرخ است ساخته شدهاست.
طبق آیین باستان، در این
روز آتش بزرگی بر افروخته میشود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود
که این آتش معمولاً در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند
آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من». این جمله
نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن
اشاره دارد.
اما امروزه این سرخی آتش
جای خود را به سرخی خون و حوادث ناشی از چهارشنبهسوزی داده است به طوری که چهارشنبه
آخر سال با حوادث خود، به کابوسی برای برخی از خانوادهها تبدیل شده است.
از همین رو لازم است با نگاهی
به فلسفه چهارشنبهسوری و اینکه این مراسم در گذشته به چه شکل برگزار میشده است، تلاشی
در احیای دوباره این فرهنگها داشته باشیم.
ایت چهارشنبه (چهارشنبه جوان)
در این
خصوص «حسین عباسینیا» پژوهشگر و محقق با اشاره به اینکه در منطقه زنجان و آذربایجان
به دلیل نحسی روزهای چهارشنبه، هر 4 چهارشنبه ماه اسفند را جشن میگرفتند و پایکوبی
میکردند و در عین حال به درگاه خداوند منان نیایش مینمودند، گفت: برای رفع نحسی و
به سامان شدن زندگی هر 4 چهارشنبه ماه اسفند نام خاصی برای خود داشت. بر همین اساس
چهارشنبه اول را «ایت چهارشنبه» (چهارشنبه جوان) میگفتند و در «ایت چهارشنبه» داخل
باغچهها و جلوی ناودانیها و یا هر کجای دیگری که در مسیر آب باران باشد تعدادی گندم
و یا ذرت یا عدس و ماش میریختند و اعتقاد داشتند باران را با خود به طبیعت خواهد سپرد
و آذوقه یک ساله فراهم خواهد شد و بعد در سفره «ایت چهارشنبه» میوه 7 مغز و قاووت میخوردند.
قودوخ چهارشنبه (بچه چهارشنبه)
وی ادامه داد: چهارشنبه دوم
ماه اسفند را «قودوخ چهارشنبه» میگفتند و اینکه به چه مناسبت نام «قودوخ چهارشنبه»
بر آن اتلاق شده اطلاعی از این بابت ندارم، اما گمان میرود نوعی عدم تکامل و نوعی
در مرحله بلوغ نبودن است در چهارشنبه دوم بیشتر به احشام و چارپایان میپرداختند و
به نوعی آنها را نیز برای ایام سال نو آماده میکردند یعنی روی گردن و دم آنها را میچیدند
و کوتاه میکردند و گاهی به صورت پله در میآورند و بعد آنها را تیمار میکردند و
آن روز احشام را به صحرا نمیبردند و بدینوسیله آمدن فصل بهار را به حیوانات نیز تحمیل
میکردند. در شب چهارم دوم خوردنیهای گوناگون در سر سفره بود و اقوام بعد از خوردن
از خوردنیها به جشن و پایکوبی میپرداختند.
کوله چهارشنبه (چهارشنبه کوتاه)
این پژوهشگر افزود: چهارشنبه
سوم ماه اسفند به «کوله چهارشنبه» معروف بود و نامگذاری چهارشنبه سوم به «کوله»به
نوعی کوتاه شدن و سپری شدن و مدت کمی از چیزی باقی ماندن را در ذهن متبادر میکند.
«کوله» یعنی کوتاه و به نوعی به آخر رسیدن زمستان را در ذهن تداعی میکند. به هر صورت
چهارشنبه سوم با کوله چهارشنبه معروف بود و در کوله چهارشنبه نیز مراسم و جشنهایی
بر پا میشد. در روستاها مردم به باغها میرفتند و از وضعیت و چگونگی درختان و باغ
میوه و رستنیها اطلاع پیدا و پای درختان را تمیز میکردند و از شاخه درختان با طنابی
سنگ آویزان میکردند و بدین وسیله هر چه سریعتر به بار نشستن درختان را به آنها گوشزد
میکردند و نیز نوعی یادآوری بود به درختان که وقت آبستن شدن و باردار بودن فرا رسیده
و آنها را از خواب بیدار میکردند و بعد در پای درختان پایکوبی و دست افشانی میکردند.
بعضا آتش افروخته و در کنار آتش شادی میکردند.
«کوله چهارشنبه» نسبت به
دو چهارشنبه اول و دوم مفصل بود و مراسم گستردهتری داشته است.
ایل آخر چهارشنبه (چهارشنبه آخر سال )
عباسینیا خاطرنشان کرد:
چهارشنبه آخر اسفند به ایل آخر چهارشنبه معروف بود که مراسم و جشنهای متعددی در چهارشنبه
آخر بر پا میکردند.
این پژوهشگر افزود: چهارشنبهسوری
در زنجان به ایل آخر چهارشنبه معروف است و هنگام غروب خانوادهها پس از استحمام و پوشیدن
لباس نو به پشت بام رفته و آتش میافروختند و از روی آتش میپریدند. برای شعلههای
آتش از بوته گون استفاده میکردند و قبل از غروب آفتاب بوتهها را که حتما باید تعداد
آنها 3 یا 5 یا 7 دسته بودند روی پشت بام آماده میکردند و پس از افروختن آتش در کنار
آن شادی و پایکوبی میکردند و از روی آن میپریدند و بدینوسیله گرما و انرژی و پاکی
از آتش میافروختند و پس از اینکه مراسم به پایان رسید، شعلههای آتش را با 3 یا 5
یا 7 ظرف آب خاموش میکردند. جشن چهارشنبه از جشنهای روز مسترقه بود و این بدان دلیل
بود که اقوام معتقد بودند فروهر در ایام خمسه به زمین میآیند تا از خانههای خود دیدن
نمایند و در حقیقت افروختن آتش به این دلیل بود که فروهر را از دینداری خود باخبر کنند.
وی افزود: بعضیها را نظر
بر این است که علت تغییر نام «جشن سوری» به «چهارشنبه سوری» قیام مختار علیه خونخواران
کربلا بود یعنی وقتی مختار میخواست قیام را شروع کند دستور داد که شیعیان بر بالای
بامها آتش افروزند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود و از آنجا که ایرانیان
علاقه وافری به ائمه دارند آتشافروزی چهارشنبه آخر سال را دنبال کردند.
عباسینیا با اشاره به اینکه
پس از اتمام کار آتشافروزی در پشت بام، خانوادهها به داخل خانه میآمدند و مراسم
شب چهارشنبهسوری را در داخل خانه ادامه میدادند، گفت: به این طریق در اتاقی سفرهای
پهن میشد و در درون سفره میوه هفت مغز که عبارت بودند از بادام، فندوق، پسته، گردو،
کشمش و توت و انجیر چیده میشد و خانواده دور سفره مینشستند و از میوه 7 مغز برای
تبرک میخورند و بعد بساط شام را میآورند که غذای شب چهارشنبه سبزی پلو با ماهی بود.
پس از خوردن شام در بعضی از خانهها «فال حافظ» میگرفتند و بزرگ خانه با قرائت شعر
حافظ و تفسیر آن شرایط تک تک افراد را در سال جدید اعلام میکرد.
شال آتما
وی با اشاره به برخی از مراسمهای
حاشیهای چهار شنبهسوری افزود: شال آتما یا شال سالاما یکی از مراسمهای حاشیهای
شب چهارشنبه بود. این مراسم باید قبل از برچیده شدن سفره چهارشنبه اتفاق میافتاد.
بدین ترتیب جوانان و نوجوانان شالی را از باجه اتاق( سوراخی که در قدیم در سقف خانهها
برای جابه جایی هوا تعبیه میشد) آویزان میکردند و بزرگ خانه با دیدن شال متوجه میشد
که شالانداز خواستهای دارد و به محض دیدن سر شال هر آنچه در آن زمان در دستش بود
همراه با هدیهای به سرشال میبست و شال را تکان میداد و شالانداز متوجه میشد که
هدیه به سر شال بسته شده و شال را بالا میکشید و بعد هدیه فرستاده شده را از سر شال
باز میکرد اگر با خواسته او سنخیت داشت نوید سال خوب و نیکویی بود که صد البته هر
آنچه به سر شال بسته شده بود، شالانداز از آن هدیه تعبیر دلخواه خود را میکرد. صاحبخانه
تحت هیچ شرایطی سعی در شناختن شالانداز نمیکرد و اینکه شالانداز چه کسی بوده برای
همیشه مکتوم میماند.
قاشقزنی
عباسینیا با اشاره به اینکه
قاشقزنی هم یکی از مراسم حاشیهای شب چهارشنبه است، افزود: در این مراسم اقوام پس
از برچیده شدن سفره چهارشنبه به در منزل همدیگر میرفتند و شروع به کوبیدن کاسه میکردند
اما به طور ناشناس یعنی یک کاسه یا قابلمه برداشته و به در منزل دوست و آشنا میرفتند
و بعد شروع میکردند به قاشقزنی و همراه آن آواز میخواندند. به نظر میرسد قاشق
در این مراسم نماد ابزار کشاورزی بوده و کاسه خالی نمادی از سالی که در پیش است و باید
که از برکت و حرکت پر شود. قاشقزن به محض رسیدن به در اقوام برای شناخته نشدن چادر
و یا پارچهای را روی سر میکشید و بعد در گوشهای نشسته و قاشق را به کاسه میکوبید.
صاحب خانه با شنیدن صدای آواز قاشق زن باید بالافاصله درب را باز کرده و بعد ریش سفید
و بزرگ خانه به محض شنیدن صدای قاشقزن در آن زمان هر چه در آن زمان در دستش هست همراه
با هدیهای در کاسه قاشق زن بیندازد و اگر در دست ریشسفید در آن زمان چیزی نبود خود
باید هدیهای انتخاب و به قاشق زن بدهد و به هیچ وجه نباید سعی در شناختن قاشقزن کند.
به نظر
میرسد امروزه با کمرنگ شدن این آداب و رسوم و روی آوردن به مواد محترقه دستساز که
میتواند حوادث جبرانناپذیری را برای خانوادهها به بار بیاورد، دیگر آن حال و هوای
سابق بر جامعه حکمفرما نیست و خانوادهها به جای لذت بردن از این شب بیشتر نگران حوادثی
هستند که ممکن است بر اثر بیاحتیاطی در این شب برای فرزندانشان پیش آید.
از این رو با نگاهی به برخی
از آین رسوم و احیای مجدد آنها میتواند به نوعی موجبات صمیمیت بیشتر اهالی خانواده
را فراهم آورد .