کد خبر: 16404
1404/07/04 - 19:6


صدای زنجان از هشتصد و هشتاد و نهمين شب بخارا گزارش می‌دهد؛

حسینی که دیگر «منزوی» نیست

مدیر فرهنگان زنجان: حسین منزوی توانست غزل فارسی را دوباره احیا کند/دوست حسین منزوی: تاریخ غزل به دو دوره «غزل پیش از منزوی» و «غزل پس از منزوی» تقسیم می‌شود/شاعر زنجانی: متأسفانه آثار منزوی بسیار دیر منتشر شد و تا چند سال پیش دیوان کاملش چاپ نشده بود

پایگاه خبری صدای زنجان

پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ سمیه محرمی: هشتصد و هشتاد و نهمين شب بخارا با عنوان شب حسين منزوى پنجشنبه سوم مهرماه ۱۴۰۴ در محل کتابخانه فرهنگیان زنجان و با حضور علاقه‌مندان به شعر و ادب برگزار شد.

مختار مهدی‌زاده، مدیر و بنیان‌گذار فرهنگان و از فعالان ادبی زنجان در این مراسم در گفت‌وگو با صدای زنجان، با اشاره به سابقه آشنایی خود با زنده‌یاد حسین منزوی، از نقش برجسته وی در احیای شعر غزل در دوران معاصر سخن گفت.

مهدی‌زاده درباره آغاز این آشنایی گفت: آشنایی من با حسین منزوی به دهه ۴۰ بازمی‌گردد؛ او حدود هفت سال از من بزرگ‌تر بود. نخستین شب‌های شعر زنجان را او به همراه احمد گلبازی و مصطفی بیات ــ که از سخنرانان امروز هم هستند ــ پایه‌گذاری کردند.

وی افزود: در آن دوره، واحد موسیقی نیز به همت آن‌ها راه‌اندازی شده بود. بعدها که حسین منزوی برای تحصیل به دانشگاه تهران رفت، شب‌های شعر در زنجان نیز ادامه یافت.

مهدی‌زاده افزود: وقتی خودم هم در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پذیرفته شدم، به دلیل رفت‌وآمدها در محیط‌های هنری و همکاری‌هایی که با صندوق حمایت از هنرمندان داشتیم، ارتباط بیشتری با آقای منزوی پیدا کردم. در صدای رادیو ایران، با واسطه آقای گلبازی که از دوستان مشترک‌مان بودند، به‌طور منظم یکدیگر را می‌دیدیم.

مدیر فرهنگان زنجان به تأثیر اشعار حسین منزوی پس از درگذشت وی اشاره کرد و گفت: در این زمینه صاحب‌نظر نیستم، اما آنچه مسلم است اینکه حسین منزوی از معدود شاعرانی بود که توانست غزل فارسی را دوباره در سطح ملی و ادبی احیا کند؛ همان‌طور که نیما شعر نو را وارد جریان ادبی کشور کرد. مهدی زاده خاطر نشان کرد: منزوی، غزل را زنده کرد و در ترانه‌سرایی نیز آثار درخشانی از خود به‌جا گذاشت؛ از محمد نوری و داریوش گرفته تا افتخاری، قربانی و همایون شجریان اشعار او را خوانده‌اند و شاید اجازه داده شود خوانندگان زیادی تمایل دارند شعر وی را بخوانند.

وی در پایان اظهار کرد: شعرهایی از او مثل

مرا می‌شناسید؟

نام من عشق است

 یا ترانه معروف «دیوار» را بسیار دوست دارم.

وی با بیان اینکه منزوی شاعری صاحب‌سبک بود که حتی منتقدانش نیز به این واقعیت اذعان دارند، ادامه داد: برگزاری چنین مراسم باشکوهی نیز نشان‌دهنده جایگاه رفیع او در شعر معاصر ایران است.

حسین منزوی، غزل نو را به کمال رساند

مصطفی بیات هنرمند زنجانی و از دوستان دیرینه زنده‌یاد حسین منزوی نیز در حاشیه مراسم بزرگداشت این شاعر معاصر، در گفت‌وگو با صدای زنجان در پاسخ به نحوه آشنایی‌اش با حسین منزوی گفت: از طریق یکی از معلمان‌مان که مدیر دبستان هم بود و به ادبیات علاقه داشت، با حسین منزوی آشنا شدم. ما نوجوانانی بودیم که نوشته‌ها و کارهای ادبی‌مان را برای او می‌بردیم و او هم لطف داشت و ما را به منزوی معرفی کرد. این آشنایی ادامه پیدا کرد تا روزی که متأسفانه وی را از دست دادیم.

دوست دیرین حسین منزوی در ادامه با تأکید بر اثرگذاری اشعار منزوی بر شعر معاصر ایران افزود: به نظر من حسین منزوی تنها یک شاعر نبود؛ او سبک تازه‌ای در ادبیات فارسی به‌وجود آورد. صحبت درباره سبک کار سختی‌ست، اما در یک نگاه کلی، ما دو نوع سبک داریم: سبک فردی و سبک اجتماعی.

وی با بیان اینکه منزوی از دل تجربه‌های شخصی‌اش، غزل را از بن‌مایه‌های سنتی بیرون کشید و با تفکرات نو ترکیب کرد، ادامه داد: این همان چیزی‌ست که ما امروز از آن به‌عنوان غزل نو یاد می‌کنیم؛ نه به معنای شکستن قالب، بلکه به معنای نوآوری در مضمون و نگاه.

بیات افزود: پیش از او نیز شاعرانی چون منوچهر نیستانی، منوچهر آتشی و سایه (ابتهاج) تلاش‌هایی در این زمینه داشتند، اما واقعیت این است که حسین منزوی این جریان را به تکامل رساند.

بیات ادامه داد: اگر بخواهیم از آینده غزل فارسی صحبت کنیم، باید آن را به دو دوره تقسیم کنیم، «غزل پیش از منزوی» و «غزل پس از منزوی» که این جایگاه کمی نیست.

در پایان، مصطفی بیات یکی از غزل‌های مورد علاقه‌اش از حسین منزوی را بازخوانی کرد.

 «خيال خام پلنگ من به سوي ماه پريدن بود

و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود

پلنگ من دل مغرورم پريدو پنجه به خالي زد

كه عشق ماه بلند من وراي دست رسيدن بود

من و تو آن دو خطيم آري موازيان به ناچاري

كه هر دو باورمان زاغاز به يكدگر نرسيدن بود

گل شكفته خداحافظ اگرچه لحظه ديدارت

شروع وسوسه‌ای در من به نام ديدن و چيدن بود

شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به كام من

فريبكار دغل پيشه بهانه اش نشنيدن بود

اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد اما

بهار در گل شيپوری مدام گرم دميدن بود

چه سرنوشت غم انگيزی كه كرم كوچك ابريشم

تمام عمر قفس می بافت ولی به فكر پريدن بود»

وی افزود: هر بار که این شعر را می‌خوانم، تازه است و دل‌نشین، حسین منزوی زنده است، تا وقتی شعرش خوانده می‌شود.

 حسین منزوی یکی از سه قله بلند غزل معاصر ایران بود

محمود درگاهی، هنرمند زنجانی، نیز در حاشیه مراسم نکوداشت حسین منزوی، در گفت‌وگو با صدای زنجان، با اشاره به آشنایی محدود خود با این شاعر برجسته معاصر، جایگاه او در تاریخ غزل فارسی را کم‌نظیر توصیف کرد.

درگاهی گفت: من برخورد گسترده‌ای با آقای منزوی نداشتم و تنها در یک جلسه که سخنرانی می‌کردم، فرصتی پیش آمد که لحظاتی کنار هم نشستیم و گفت‌وگویی کوتاه داشتیم. گفت‌وگو بیشتر به احوال‌پرسی گذشت و وارد مباحث ادبی نشدیم، اما پیش‌تر از ایشان بابت انتخاب یکی از اشعارشان در گزیده‌ای با عنوان «در بیشه اندیشه‌ها» قدردانی کرده بودم. آن شعر را به‌خاطر ارزش ادبی‌اش برگزیده بودم و توضیح دادم که چرا چنین انتخابی داشتم.

این هنرمند زنجانی با تأکید بر تأثیر حسین منزوی در مسیر غزل معاصر گفت: منزوی یکی از سه قله بلند غزل معاصر ایران بود.

وی با بیان اینکه گاهی او را از دیگران بالاتر می‌دانستند، گاهی سایه را و گاهی سیمین بهبهانی را، گفت: اما واقعیت این است که جایگاه حسین منزوی در غزل معاصر کمتر از هیچ‌یک از این بزرگان نیست.

درگاهی با بیان اینکه اندیشه و فن شعری وی نسل بعد از خودش را به‌وضوح تحت تأثیر قرار داده است، تاکید کرد: به‌ویژه در زنجان که برخی شاعران جوان‌تر، متأثر از نگاه و زبان او شعر گفتند.

هنرمند زنجانی در ادامه افزود: متأسفانه آثار منزوی بسیار دیر منتشر شد، تا چند سال پیش دیوان کاملش چاپ نشده بود، گرچه دفترهایی از اشعارش در دسترس بود، اما مجموع آثار او به‌صورت گسترده منتشر نشد. با این حال، تفکر و زبان شعری‌اش در میان شاعران نسل جدید، به‌ویژه آنان که در حوزه «غزل نو» فعالیت دارند، کاملاً دیده می‌شود.

درگاهی در پایان، یکی از غزل‌های مورد علاقه‌اش از منزوی را این‌گونه بازخوانی کرد:

 

«شتک زدست به خورشید خون بسیاران

بر آسمان که شنیدست از زمین باران؟

هرآنچه هست بجز کُند و بند

خواهد سوخت

زآتشی که گرفته ست در گرفتاران

ز شعر و زمزمه شوری چنان نمیشنوند

که رطل های گران تر کشند میخواران

دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز

به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران

زباله های بلا میبرند جوی به جوی

مگو که آینه جاری اند جو باران

نسیم نیست نه ، بیمست بیم دارشدن

که لرزه میفکند بر تن سپیداران

سراب امن و امانست این نه امن و امان

که ره زده ست فریبش به باور یاران

کجا به سنگر س دیو و سنگبارانش

در آبگینه حصاری شوند هشیاران؟

چو چاه ریخته آوار میشوم بر خویش

که شب رسیده و ویران ترند بیماران

زبان به رقص در آورده

چندش آور و سرخ

پر است چنبر کابوس هایم از ماران

برای من سخن از من مگو به دلجویی

مگیر آینه در پیش خویش بیزاران

اگر چه عشق تو باریست بردنی اما

به غبطه می نگرم در صف سبکباران»

وی با اشاره به این بیت‌ها گفت: این‌ها نشان می‌دهد که منزوی در سال‌های پایانی، به نوعی بدبینی فلسفی و اجتماعی رسیده بود. این تحول فکری و منحنی روانی، بخشی از عمق شخصیت شعری اوست که کمتر به آن پرداخته شده است.

انتهای پیام/

اقدام کننده: مسئول تحریریه

صدای زنجانحسین منزویشب بخاراسمیه محرمی
sedayezanjannews.ir/nx16404


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»