هر کشوری که جنگی داشته است، قطعا ادبیات جنگ هم دارد اما آن چه جنگ و ادبیات جنگ ما را از سایر جنگها متمایز میکند، تحمیلی بودن و مدت زمان آن است و به همین دلیل برخی به آن عنوان «ادبیات دفاع مقدس» میدهند
پایگاه خبری صدای زنجان- هر کشوری
که جنگی داشته است، قطعا ادبیات جنگ هم دارد اما آن چه جنگ و ادبیات جنگ ما را از
سایر جنگها متمایز میکند، تحمیلی بودن و مدت زمان آن است و به همین دلیل برخی به
آن عنوان «ادبیات دفاع مقدس» میدهند. این ادبیات در ابتدا بسیار ساده و ابتدایی
بود. خاطرات رزمندگان بود و دستنوشتههایی مستند
و شعر که البته پیشتاز بود. ادبیات داستانی اما، به لحاظ زمانی، از بقیه
عقبتر بود. دلیل آن را میتوان در این جست که داستاننویسان ابتدا باید جنگ را
درک میکردند و بعد داستان و رمان مینوشتند
رمان به دلیل این که نیاز به وقت و پردازش بیشتری دارد، بعد از خاتمه جنگ
رونق پیدا کرد تا جایی که برخی از این آثار، در جشنوارههای مختلف ادبی، جوایزی
کسب کردند. در دهه دوم، آثار سفارشی نیز
تولید شدند که البته با انتقادهایی هم همراه بود چرا که از واقعیت فاصله گرفته و
البته گونهای دیگر از آثار هم منتشر شدند که
با روحیه شهادت و ایثارگری و آن چه که درجنگ اتفاق افتاد، مغایر بود.
از همین رو همواره احساس میشود
که ادبیات جنگ یا دفاع مقدس در کشور ما آن طور که باید و شاید رشد نکرده است.
محمدعلی خامهپرست، نویسنده و
مدرس داستاننویسی با اشاره به این موضوع که با توجه به اینکه بالغ بر سی سال از
جنگ ایران وعراق گذشته است، انتظار میرفت که تاکنون اثری مطرح در این حوزه نوشته
شود، میگوید: ادبیات جنگ در کشور ما تا حدودی عقبمانده است و متاسفانه به آن حدی
که از آن توقع میرفت، نرسیده است. اگر این ادبیات را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم
مشاهده میکنیم که در این حوزه آثار ادبی برجستهای نوشته نشده است.
وی ادامه میدهد: اگر این
موضوع را ریشهیابی کنیم متوجه خواهیم شد که این موضوع تنها به ادبیات جنگ برنمیگردد
و اصولا ادبیات ما ادبیات ضعیفی است و خودش را نشان نداده است، ضمن اینکه بخشی از
کسانی که مدعی ادبیات و فرهنگ بودند و دلبستگی خاصی به جهت اداری و سازمانی در زمینههای
دفاع مقدس و جنگ داشتند به لحاظ تدوین خاطرات در این زمینه توانستند کارهایی را
انجام بدهند و کتابهای بسیاری را در زمینه زندگی رزمندهها چاپ و تدوین کنند که
هر یک از این کتابها میتوانست جایگاه به خصوصی را داشته باشد. به ویژه که برخی
از این آثار به دست کسانی نوشته شده است که خود نویسنده بودند و اصول داستاننویسی
را در تدوین خاطره نیز پیاده کردهاند اما چون به لحاظ ادبی ما کتابی نداریم مسلما
در این زمینه نیز نتوانستهایم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
خامهپرست با اشاره به اینکه
به نظر میرسد یک انشقاقی در ادبیات وجود داشته است که عدهای به ادبیات خاصی گرایش
داشتهاند که در اصطلاح «برج آجنشین» بودند و روشنفکرانه به مساله نوشتن توجه
داشتند که از عموم مردم دور بوده و تنها ادبیات نابی را تولید میکنند که در سطح
درجه یک باشد، اظهار میکند: برخی از نویسندهها و داستاننویسان نیز هستند که به
سمت ادبیات عامهپسند گرایش دارند و متاسفانه ادبیاتی میان این دو نوع ادبیات،
وجود ندارد که به لحاظ ارزشهای ادبی در رتبهبندی بالایی و مخاطب عامه نیز داشته
باشد، این نوع آثار کم تولید شده است. این نوع ادبیات میتوانست جریان اصلی ادبیات
را تشکیل بدهد و چون این اتفاق نیفتاده است گویا ما ادبیات جدی نداشتهایم که
اکنون مطرح میکنیم ادبیات جنگ ضعیف است، در صورتی که ادبیات غیرجنگی ما نیز ضعیف
است و رشد چندانی نداشته است که یکی از این عوامل به این موضوع برمیگردد که
خوانندهای برای این دست از آثار وجود نداشته است.
به گفته خامهپرست نویسندهای
به این امید مینویسد که آثارش خواننده داشته باشد و آثارش در تیراژ بالایی به چاپ
برسد و از این طریق روی پای خود بایستد و زندگی خود را اداره کند و این سبب خواهد
شد که برای رشد خود فرصت کافی بگذارد که اطلاعات خود را در این زمینه تکمیل کند و
زمان خود را به نوشتن اختصاص بدهد و آثار برجستهتری را خلق کند. چون این اتفاق نیفتاده
است نویسنده هم در این زمینه زمان صرف نکرده است گویا مکالمه دو طرفهای بوده است
که مخاطبین در یک طرف گفتگو اذعان کردهاند که شما بایستی کتاب خوبی به چاپ برسانید
که ما آن را بخوانیم و نویسندهها گفتهاند شما کتابها را بخرید تا ما حرفهای شویم
و آثار بهتری را بتوانیم مطرح کنیم. بنابراین، این موضوع بایستی باید جایی به هم
برسد که هم نویسندهها داستان بهتری بنویسند و هم مخاطبین آنها را بخوانند. ولی
مقدمتا باید بگویم که حرکت اول از سوی مخاطبین میتواند شکل بگیرد و باید بستری
فراهم شود که آثار نویسندگان به درستی تبیین و معرفی شوند و مخاطبین بخرند و
بخوانند.
به اعتقاد این نویسنده زمانی
که ما تیراژ کتابهای ایران را با کشورهای دیگر نظیر ترکیه و کشورهای عربی و
پاکستان و افغانستان مقایسه میکنیم تفاوت بسیار زیاد است و شاهد هستیم که یک نویسنده
ژاپنی رمانش تا 20 میلیون تیراژ دارد ولی در ایران رمانها تا هزار تیراژ هم نمیرود
و 200 تا 500 نسخه بسنده میکنند بنابراین فاصله بسیار زیاد است و برای پر کردن این
خلا باید به عوامل بسیاری توجه کنیم که این موارد را پوشش بدهیم و عوامل شناسایی
شود و کار شود که بتوان مدعی بود که ما نیز ادبیات زنده و پویایی داریم .
این نویسنده در این رابطه میافزاید:
وقتی کتابی در زمینه جنگ به ویژه در حوزه خاطره نوشته میشود در بخشی راوی خود را
محق میداند که کتاب را بخواند و بخشهایی را که دوست ندارند آورده شود، حذف کند و
در بخشی دیگر متولیانی که این کتابها را هم چاپ میکنند نیز چون از سطح کلان به این
مساله نگاه میکنند یک تعداد از خاطرات را به این دلیل که فکر میکنند این مطالب
با مقام شهدا سازگاری ندارد و یا اگر این موارد مطرح شود، چهره دفاع مقدس مخدوش میشود،
حذف میکنند که در این زمینه یک مطلب با چند لایه سانسور مواجه میشود و در نهایت
بعد از اینکه آن چیزی که چاپ شده است را مطالعه میکنیم، میبینیم که با واقعیت بسیار
فاصله دارد و این به معنای همین شعارزدگی است گرچه در این راه، کتابهای زیادی هم
چاپ شده است که میتوان با رجوع به آنها واقعیت را به عینه تجربه کرد، اما تصور بر
این است که برخی از واقعیات را نمیآورند.
در ادامه سلمان کریمی، نویسنده
و منتقد ادبی با اشاره به اینکه جنگ ایران و عراق به طور کلی با تمام جنگهای
اتفاق افتاده در سطح جهان متفاوت است، میگوید: در تمام جنگهای دنیا اختلاف فقط
بر سر خاک است و دفاع از خاک و عرق ملی باعث میشده است که حماسهآفرینی رخ بدهد.
اما در کشور ما، ما خیلی قبلتر از جنگ درگیر جنگ هستیم و زمانی که خلق عرب و کرد
بر علیه نظام اقدام مسلحانه کردند، آن موقع جنگ ما شروع شد چرا که این دستهها خود
از کشورهای بیگانه حمایت میشدند. ضمن اینکه جنگ ما علاوه بر حفظ مرزهای کشور، جنگ
بر سر پایداری نظام هم بود چرا که انقلابی تازه شکل گرفته بود و به دلیل برپا
نگهداشتن انقلاب، جنگ رخ داد.
وی با اشاره به اینکه جنگ ایران
و عراق بسیار حرف برای گفتن دارد، میافزاید: ادبیات داستانی بسیار بزرگی میتوانست
از وقایع این دوران نوشته شود اما
متاسفانه این اتفاق آن طور که باید و شاید نیفتاده است و دلیل این موضوع را میتوان در این جست که ادبیات
ما پس از انقلاب دچار یک وقفه شد، اگر چه این وقفه چند سال پیش از انقلاب هم بود و
پیشرفتی نداشت اما با شروع جنگ این وقفه پر رنگتر خود را نشان داد و حلقهای بریده
شد تا اواخر دهه 60 و پس از پایان یافتن جنگ .
این نویسنده با اشاره به اینکه
به طور معمول «ادبیات جنگ» در سالهای پس از جنگ شکل میگیرد، خاطرنشان میکند که
پس از جنگ نسبت به جنگ هنوز یک دید مقدسی وجود داشت که فضا را برای نوشتن کمی
محدود کرد و افرادی که میخواستند در مورد این اتفاقات بنویسند دچار محدودیتهایی
بودند. ضمن اینکه این میان برخی جنگ را به اسم خود مصادره کردند و این اتفاقها در
آن زمان وجود داشت اما اکنون کمی فضا برای نوشتن در خصوص واقعیتهای جنگ باز شده
است و ورود ارگانهای فرهنگی در زمینه نوشتن خاطرات جنگ نیز موجب شده است تا مواد
خام ادبیات داستانی فراهم آید و همه این موارد کمکم این بستر را به وجود میآورد
که ادبیات جنگ ما تا حدودی رشد داشته باشد.
این نویسنده با اشاره به اینکه
موضوع دیگری که در این راستا اهمیت دارد این است که نویسندگان شاخص ما آن طور که
باید و شاید به موضوع جنگ تمایلی نداشتند، اظهار میکند: چند اثری که برخی از نویسندگان
شاخص ادبیات ما نوشتند نیز متاسفانه دیده نشد هر چند نمیتوان گفت که این کارها،
کارهای شاخصی بودند اما به هر جهت در خصوص جنگ بودند و نویسندگان آنها نویسندگان
شاخصی بودند.
منبع: روزنامه صدای زنجان
انتهای پیام