کد خبر: 542
1397/02/24 - 19:46
به بهانه قهرمانی تیم ملی بانوان ایران در آسیاتقدیم به آنها که «نه رمیدند، نه گسستند»یادداشتی از : احسان محمدی
پاییز 86 در استادیوم آزادی با دو دختر ملی پوش حرف زدم. هنوز نه تلگرام بود و نه کسی از شبکههای اجتماعی و آفات آن حرفی میزد. محمود احمدینژاد بر بام قدرت ایستاده بود، اوباما از تحریم میگفت، بنزین تازه سهمیهبندی شده بود و روزگار داشت به آرامی ورق میخورد. هر دو اهل ایلام بودند. یکی دروازهبان بود و آن یکی هافبک. راه رفتنشان مثل پسرها بود، همینطور سرسختیشان.
زُمرد سلیمانی میگفت الگویش عابدزاده است. از روستای بَردی آمده بود. روستای بسیار کوچک و کج مسیر نزدیک زرینآباد در ایلام. محروم و خاموش. از آنها که جوانترها میگویند زیر پونز نقشه گیر کرده. رفته بودم بَردی و وقتی او داشت در مورد روستا و مقاومتها و مخالفتها با فوتبال بازی کردنش حرف میزد میدانستم چه میگوید.
هافبک تیم ملی فامیلیاش حاتمی بود. اسم کوچکش یادم رفته ولی خودش میگفت میخواهم علی کریمی فوتبال زنان بشوم. با همان شر و شور پسرها حرف میزد و تعریف میکرد از سختی شرایط پیشرفت. اما خیلی از اردو ناراضی نبود، میگفت اینجا همه دور همیم. از شهرهای مختلف. رویای مشترک داریم. میخواهیم جاده را صاف کنیم برای دخترهای عاشق فوتبال.
فوتبال زنان تازه داشت جان میگرفت. تابو شکسته بود. سوال «دختر رو چه به فوتبال؟» کمرنگ شده بود. همین که از استانی کوچک با بافت سنتی و دور از مرکز چند دختر خودشان را تا تیم ملی بالا کشیده بودند نشان میداد که این موج را سر باز ایستادن نیست.
حالا یازده سال از آن روزها میگذرد، نه از تاک نشانی مانده نه از تاک نشان. احمدینژاد انگار بازیگری است که از جلوی دوربین در فیلمی افسانهای رد میشود. همین قدر دور. شبکههای اجتماعی دنیا را فتح کردهاند و به جای اوباما، ترامپ دارد از تحریمها حرف میزند. روزگار هنوز هم به آرامی ورق میخورد اما دختران ملی پوش فوتسال ایران دیروز نامشان را یک بار دیگر به تاریخ آسیا تحمیل کردند.
پیروزی 5-2 مقابل ژاپن در فینال آسیا از آن اتفاقهایی بود که به آن نیاز داشتیم. چیزی مثل بارانی که بیاید و ریزگردها و آلودگی هوا را بشوید و آسمان صاف شود. شبکههای اجتماعی لبریز از تحسین و ستایش است. تحسین دخترانی که قنداق پیچ مقابل حریفان به میدان رفتند و درخشیدند. تحسین دخترانی که حتی نمیتوانند به ورزشگاه بروند و یک بازی مردانه فوتبال را از نزدیک ببیند. حتی دیدارهای تدارکاتی شان هم با اما و اگر حضور یا عدم تماشاگر برگزار شد ....
میشود در مورد کاستیها نوشت. در مورد اینکه چه سنگها سر راه دختران انداختند. چقدر کامشان را تلخ کردند اما آنها نه «رمیدند، نه گسستند». ایستادند و جنگیدند و حالا حتی آنها که تمام تلاششان را برای نادیده گرفتنِ پیش تاختن زنان ایرانی به کار بردند، ناگزیرند دستکم مقابل دوربینها با واژههای تحسینآمیز در موردشان حرف بزنند.
داستان فقط فتح یک جام قهرمانی و چند عنوان انفرادی نیست. قصه، قصه تلاش است و تسلیم نشدن. اینکه در زندگی کسی برای ما فرش قرمز پهن نمیکند و این خودمان هستیم که باید سنگلاخها را هموار کنیم. حق با حافظ بود:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان، غم مخور (منبع: عصر ایران)
اقدام کننده: روزنامه صدای زنجان
sedayezanjannews.ir/nx542