کد خبر: 7741
1400/04/07 - 12:31


گفت‌وگو با جانباز شیمیایی 70 درصد زنجانی؛

دشمن مرد جنگ نبود

از بی‌اعتنایی به جانبازان دوران جنگ گله دارم

پایگاه خبری صدای زنجان

پایگاه خبری صدای زنجان- «محمدرضا رضایی» جانبازشیمیایی 70 درصد جنگ تحمیلی است. او در 25 اسفندماه سال 63 به جبهه اعزام و در عملیات بدر مجروح شیمیایی شد. مجروحیتی که سال‌های سال با او همراه است و با هر نفسی که می‌کشد او را به یاد سال‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و استفاده از سلاح شیمیایی و میکروبی در آن سال‌ها می‌اندازد.

جنگی که عراق برای نخستین بار در آن اقدام به استفاده از سلاح شیمیایی و میکروبی کرد. شواهد حاکی از آن است که در تاریخ ‌۲۱ فروردین ماه سال ‌۱۳۶۳ عراق برای نخستین بار اقدام به استفاده از گازهای خفه‌کننده (احتمالاً از نوع کلرپیکرین) با بهره‌گیری از بمب‌های قابل پرتاب از هواپیما کرد. حمله‌ای که بیش از ۵۰۰ نفر را مجروح نمود.

در عملیات بدر اما، دشمن از همان ابتدای عملیات بمب‌ها و گلوله‌های توپ حاوی مواد شیمیایی، به‌ویژه گاز اعصاب را در سطح گسترده‌تر نسبت به عملیات خیبر به کار برد چرا که در عملیات پیشین نتیجه خوبی گرفته بود. در واقع این بار عراق برخی از گازها را با بهره‌گیری از هواپیما به صورت سمپاشی از ارتفاع بالا روی جزیره مجنون پخش می‌کرد. نکته در خور توجه در مورد این عملیات آنکه دشمن برای نخستین بار در جنگ با ایران و نیز برای سومین بار در طول جنگ‌های دنیا (دو بار نخست در جنگ جهانی اول بوده است) از مشتقات سیانور استفاده کرد.

«محمدرضا رضایی» حالا سال‌ها پس از شیمیایی‌شدن تنها جانباز شیمیایی است که حال وخیمی دارد. به بهانه روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی یادی از او می‌کنم و به جهت شیوع کرونا از ملاقات حضوری او عذزخواهم. صدای خشدار او پشت تلفن و اینکه گاهی وسط صحبت‌هایش برای چند دقیقه توقف می‌کند تا نفسی تازه کند، نشان از  تنگی نفس‌های مداوم او دارد.

او در مورد اتفاقات روز عملیلات می‌گوید. صدایش جوری است که انگار شهید باکری همین چند دقیقه پیش برایشان سخنرانی کرده است، بچه‌ها ما راه برگشتی نداریم، چهار لشگر منتظر اقدام ما هستند و باید کاری کنیم.

رضایی خاطرنشان می‌کند: تمام نیروهای تحت امر دچار آسیب شدید ریوی شده بودند و این موضوع منجر به شکست عملیات شد. اصلا قابل تصور نبود که با وضعیت پیش آمده نیروها بتوانند عملیات را ادامه بدهند به همین جهت به نیروها عقب‌نشینی دادند. شهدای این عملیات به دلیل استفاده از سلاح شیمیایی بسیار بالا بود. همچنین از هر طرف که نگاه می‌کردی مجروح بود که به عقب فرستاده می‌شد. تعدادی از بچه‌ها هم اسیر شدند که بسیاری از آنها در عراق شهید شدند.

او در مورد نحوه شیمیایی شدن خود این طور ادامه می‌دهد: پس از دو روز که عملیات با موفقیت پیش رفت، عراق شروع به حملات شیمیایی کرد. در اطراف دژی در حال استراحت بودیم که یک مرتبه هواپیماهای دشمن در آسمان پیدا شدند و شروع کردند به بمب ریختن و من اصلا متوجه نشدم که بمب شیمیایی هست و فکر کردم که آتش‌زا و ترکش‌های ناشی از انفجار است. اما یک دفعه محیط پر از دود شد و تازه متوجه شدم که شیمیایی زده‌اند. من تنها برای لحظه‌ای نفس کشیدم اما پسر عمو و دامادمان حال‌شان وخیم‌تر بود و ناله می‌کردند. گویا بمب خورده بود به پای یکی از عزیزان و عامل متاسفانه رفته بود داخل بدن‌شان و داخل بدن آنها ترکیده بود.

این جانباز شیمیایی برای لحظه‌ای سکوت می‌کند و سپس با آرامی می‌گوید: من را با همان آمبولانسی که داماد و پسرعمویم را به عقب منتقل کردند به عقب آوردند. در آنجا بود که متوجه آلودگی شدم و بدن و پوست و چشم‌هایم تاول شدید زد؛ طوری بود که نمی‌توانستیم حرف بزنیم و ببینیم و فقط غذا و آب را با شلنگ به ما می‌خوراندند و چون در ایران واقعا قابلیت درمان نبود ما را به کشورهای خارجی اعزام کردند.

او می‌گوید: بعد از مجروحیتم حال وخیمی داشتم! به همین دلیل به‌صورت اوژانسی به اهواز منتقل شدم و از آنجا با هواپیما به تهران منتقلم کردند و پس از 24 ساعت بستری شدن در تهران به دلیل اینکه حالم به شدت وخیم بود به کشور آلمان برای درمان اعزامم کردند. در آنجا نزدیک چند ماه بستری بودم و حدود 6 سال هم جهت درمان رفت و آمد داشتم.

او در مورد روند درمانش در آلمان و نحوه برخورد آلمانی‌ها این طور ادامه می‌دهد: به دلیل واگیردار بودن مورد بیماری، ما را در آن بیمارستان بستری نمی‌کردند اما یک پزشک ایرانی مقیم آلمان با برعهده گرفتن تمام مسئولیت‌ها باعث شد تا سه ایرانی را در آن بیمارستان بستری کنند، آلمانی‌ها به آن صورت نمی‌خواستند ما را درمان کنند.

او از روزهای نخست اعزامش به جبهه می‌گوید که با تعدادی از دوستان صمیمی‌اش تصمیم می‌گیرند در قالب بسیج راهی جبهه‌ شوند، هرچند که محمدرضا رضایی در زمان اعزام به جبهه متاهل بوده اما به دلیل سن پایین مخالفت‌هایی با اعزامش وجود داشت که با ترفندهایی خود را به جبهه رسانده بود و بعدها به عضویت سپاه پاسداران درآمده بود.
جبهه‌ برای محمدرضا تجارب زیادی به همراه داشته، طوری که در اوایل حضورش در سردشت توانست در کنار یک پزشک برخی خدمات پزشکی را به صورت کامل فرابگیرد و بعدها به جای آن پزشک مسئول مرکز درمانی سردشت ‌شود. او در حدود پنج عملیات حضور داشته و خاطره‌های خوبی از آن دوران دارد.

رضایی با اشاره به اینکه استفاده از سلاح‌های شیمیایی در جنگ‌ها ممنوعه است و نباید بر علیه انسان و حیوانات استفاده شود، اظهار می‌کند: عراق اما در سال‌های جنگ بر علیه ایران از این سلاح، بارها استفاده کرد و کسی آنها را محکوم هم نکرد. مسئولین سازمان‌های جهانی همواره شعار می‌دهند و استفاده از این سلاح را محکوم می‌کنند اما در دوران جنگ حتی شاهد بودیم که به عراق در تامین این سلاح‌ها هم کمک می‌کردند.

این جانباز شیمیایی مدعی است دشمن وقتی می‌دید که در میدان و به صورت رودررو نمی‌تواند کاری از پیش ببرند به این قبیل سلاح‌ها روی آورد. دشمن مرد میدان نبود و اگر واقعا حرفی برای گفتن داشتند؛ در میدان جنگ می‌کردند نه اینکه به استفاده از سلاح شیمیای روی بیاورد!

او با اشاره به اینکه عامل شیمیایی خردل و اعصاب او را آلوده کرده است، اظهار می‌کند: عراق و کشورهای کمک‌کننده او عامل‌های مورد استفاده را دستکاری می‌کردند و گاهی عامل اعصاب را زیاد و عامل خردل را کم می‌کردند؛ اما در مورد عاملی که من را آلوده کرد؛ می‌توانم بگویم که عامل اعصاب در آن کم بوده است ولی خردل که تاول‌زا است بالا بود به طوری که تمام بدن من را تاول پر کرده بود و حتی ریه من به همین دلیل از بین رفت.

او با بیان اینکه برای یک بار پیوند ریه داشته است، اظهار می‌کند: در حال حاضر دیگر حتی کشورهای درمان‌کننده برای ایران پیوند ریه انجام نمی‌دهند. ضمن اینکه با توجه به مشکلات ریه‌ای که دارم مجبورم کپسول اکسیژن را جابه‌جا کنم و هر جا که می‌روم باید این کپسول را ببرم و روی این حساب واقعا مشکلات زیادی دارم.

وی با گلایه از بی‌اعتنایی افراد به جانبازان دوران جنگ اظهار می‌کند: مشکلات در این زمینه چند بعد دارد. یک زمان هست که مردم و مسئولان نسبت به جانبازان بی‌اعتنا هستند و این بسیار جانبازان را اذیت می‌کند. در کنار آن مسائل سلامت و روند درمان نیز جانبازان شیمیایی را در تنگناهای روانی و مالی قرار می‌دهد.

رضایی با اشاره به اینکه یکی از چشم‌های خود را از دست داده است، اظهار می‌کند: چشم دیگرم هم کم‌کم دارد بینایی خود را از دست می‌دهد چرا که اکسیژن به آن نمی‌رسد و از همین جهت دچار مشکل شده است. همچنین اکنون نیازمند چند عمل هستم که دکترها حاضر به انجامش نیستند و من ناچار باید درد بکشم و این انصاف نیست!

او با اشاره به اینکه اکنون هم اگر مشکلی برای این خاک و بوم پیش بیاید و نیازی به حضور ما در جبهه‌های جنگ باشد ما باز هم آماده‌ایم و هیچ گونه ناراحتی در این زمینه نداریم؛ می‌گوید: هنوز هم آمادگی این را دارد که اگر مشکلی برای این کشور پیش بیاید، حاضر هستم که در جبهه‌های جنگ حاضر شوم و برای این مرز و بوم بجنگم!

انتهای پیام/

خبرنگار: زهره میرعیسی‌خانی

 

اقدام کننده: دبیر تحریریه

صدای زنجانمحمدرضا رضاییجانباز شیمیایی
sedayezanjannews.ir/nx7741


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»