مهدی رفیعی بهابادی: مردم یک روزه خشمگین و عصبانی نمیشوند/ اگر راهی برای تأثیرگذاری واقعی بر رفتار حکومت (و نه فقط نمایش اعتراض) از طریق رویههای مشروع وجود داشته باشد، کار به اعتراض خیابانی نمیکشد/ برخی به دلیل «ترس از هزینههای شرکت در اعتراض» در خیابان حضور پیدا نمیکنند/ پتانسیل اعتراض در زنان نزدیک به مردان شده است/ اگر یک قانون به هدفش نرسید وحی منزل نیست و میتواند تغییر کند/ تجدیدنظر در سیاستهایی که هدف خود را محقق نکردهاند، عقبنشینی نیست
پایگاه خبری صدای زنجان-
مهدی رفیعی بهابادی رییس مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران میگوید اگرچه شمار قابل
توجهی از مردم در شرایط کنونی عصبانی هستند، اما نیمی از مردم هم معتقدند اعتراضها
نفعی ندارد. دلایلشان هم متعدد است؛ یکی اینکه به اعتراضها توجهی نمیشود. به
نظرم همین یک عامل دلیل روشنی بر این است که هر بار اعتراضها خشنتر میشود.
در ادامه گفتگوی خبرگزاری ایرنا
با «مهدی رفیعی بهابادی» را میخوانید:
* اعتراضهای شهریور ۱۴۰۱ فقط
مساله حجاب و گشت ارشاد نیست. وی معتقد است هر اعتراضی یک کاتالیزور دارد. به طور
مثال در آبان ۱۳۹۸ کاتالیزور، مساله بنزین بود. در ۱۴۰۱، بحث کشته شدن مهسا امینی
و مساله گشت ارشاد است، اما اینها فقط علت قریب هستند و باید دنبال علل اصلی بود.
* در طول چند دهه گذشته در ایران
شاهد اعتراضهای به نسبت گستردهای بودیم که برخی محققان آن را به اعتراضهای طبقه
متوسط یا طبقه پایین تعبیر کردهاند. به عنوان مثال اعتراضهای سال ۷۸ و ۸۸ را
مبتنی بر خواستههای سیاسی و مربوط به طبقه متوسط میدانند و اعتراضهای ۹۶ و ۹۸
را اقتصادی و مربوط به طبقه پایین. به احتمال زیاد کسانی که اصرار دارند چنین تقسیمبندیهایی
انجام دهند، این اعتراضها را هم اعتراضهای طبقه متوسط میدانند، در صورتی که
شواهدی خلاف این ادعاها وجود دارد. اگر بتوان اعتراضهای ۷۸ و ۸۸ را سیاسی دانست،
اعتراضهای ۹۶ و ۹۸ فقط اقتصادی و مخصوص طبقه پایین نبود.
* از بین ۲۴ متغیر مورد بررسی
بیش از همه «متغیر خشم» نسبت به حکومت متغیر پتانسیل اعتراض را تبیین میکندبررسی
اجمالی شهرهای درگیر در اعتراضهای ۹۶ و به ویژه ۹۸ نشان میدهد بسیاری استانها
و شهرها بودند که از نظر وضعیت اقتصادی و رفاهی در رتبههای پایین کشور قرار
داشتند و اعتراضی را تجربه نکردند و عکس این مورد هم زیاد وجود داشت. به لحاظ زمانی
نیز ما در برهههای مختلف شاهد تورم سنگین بودهایم، اما اعتراضی مشاهده نکردیم. این
بدان معنا نیست که متغیر اقتصاد مهم نیست، بلکه به این معنی است که وضعیت رفاهی و
معیشتی ممکن است شرط لازم برای وقوع اعتراضها باشد، اما هرگز شرط کافی نیست.
اکنون هم همه ماجرا فقط قضیه آزادی اجتماعی و فرهنگی نیست.
* در یک بررسی پیمایشی که در ۶
شهرستان جنوب تهران در تیرماه ۱۴۰۱ انجام دادیم، ۲۴ متغیر مؤثر بر پتانسیل اعتراض
را بررسی کردیم.۶ شهرستان مورد بررسی در این تحقیق شامل ۴ شهرستانی بود که در سال
۹۸ اعتراضهای سنگینی را تجربه کرده بودند، یعنی شهر قدس، شهریار، بهارستان و
اسلامشهر و دو شهرستانی که در این سال اعتراضی تجربه نکرده بودند، یعنی ری و
پاکدشت. از بین ۲۴ متغیر مورد بررسی بیش از همه متغیر «خشم نسبت به حکومت» متغیر
پتانسیل اعتراض را تبیین میکند. یعنی این متغیر از همه عوامل روی پتانسیل اعتراض
تاثیرگذارتر است؛ متغیری که اکنون از نظر عددی وضعیت خطرناکی دارد.
* به نظرم مردم یک روزه خشمگین
و عصبانی نمیشوند. در طول کمتر از ۵ سال گذشته جدا از اعتراضهای صنفی متعدد، سه
اعتراض گسترده و فراگیر در کشور داشتیم. هر بار که اعتراض گسترده میشود، بالاخره
بعد از چند روز یا نهایت چند هفته فروکش میکند، اما این فروکش کردن ظاهری است و
به طور عمده بهدلیل بیتوجهی به مطالبات، این خشم انباشته میشود و دلیل اینکه هر
دفعه خشونت نسبت به دفعه پیش بیشتر میشود، همین است.
* طبق نتایج پیمایش اگرچه اکثریت
قابل توجه مردم در شرایط کنونی عصبانی هستند، اما نیمی از مردم نیز معتقدند اعتراضها
نفعی ندارد. دلایلشان هم متعدد است. یکی اینکه به اعتراضها توجهی نمیشود. به
نظرم همین یک عامل، دلیل روشنی بر این است که هر بار اعتراضها خشنتر میشود؛ یعنی
عصبانیتی که التیام پیدا نمیکند و تبدیل به خشم فروخورده میشود. بر خلاف نظر
کسانی که معتقدند اگر جایی برای اعتراض امن وجود داشته باشد، اعتراض از اغتشاش جدا
میشود؛ بنده هر چند در این کار ضرری نمیبینم، اما علاج اصلی این درد را هم این
مورد نمیدانم.
* اگر هم جایی برای اعتراض
درست شود و مردم هر چند وقت یکبار جمع شوند و اعتراضی کنند و فایدهای نبییند،
مساله تفاوتی نخواهند کرد. اگر راهی برای تأثیرگذاری واقعی بر رفتار حکومت (و نه
فقط نمایش اعتراض) از طریق رویههای مشروع وجود داشته باشد، کار به اعتراض خیابانی
نمیکشد. اگر الان اعتراض خیابانی وجود دارد، دلیلش این است که این رویهها یا
مسدود است یا مردم فکر میکنند مسدود است.
* نکته بسیار مهمی که باید به
آن توجه شود اینکه، گستره نارضایتی و خشم را نباید محدود به همین تعدادی دانست که
در تجمعهای اعتراضی شرکت میکنند. اینها درصد بسیار اندک از کل کسانی هستند که
عصبانیاند. بسیاری اعتراض را به دلایل متعددی اثربخش نمیدانند که شرکت نمیکنند یا
متغیر مهم دیگر که در پیمایش نیز جزو متغیرهای مهم تاثیرگذار بر پتانسیل اعتراض
است، «ترس از هزینههای شرکت در اعتراض» است. این متغیرها اکنون عمل میکنند، اما
قابل پیشبینی نیستند و ممکن است روزی عمل نکند و باعث اعتراضهای بسیار گستردهتر
شود.
طیف سنی شرکتکننده در تجمعها
را مانند دیگر اعتراضها، افراد با سن پایین تشکیل میدهند. اگر چه داده متقنی
وجود ندارد، با این حال مشاهدهها نشان میدهد میانگین سنی شرکتکنندگان در سالهای
اخیر و به ویژه این اعتراضها، بسیار پایین آمده است؛ یعنی جوانان زیر ۲۰ سال یا
حتی نوجوانان.
* باید توجه کرد بیشتر پیمایشها
نشان دادهاند نسل متولدان دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد که در پیمایشها مورد بررسی
قرار میگیرند، بسیار متفاوت از نسلهای دیگر میاندیشند و بدیهی است حاکمیت نمیتواند
آن مواجههای را که به طور مثال با متولدان دهه ۵۰ و ۶۰ داشته با این نسل هم داشته
باشد.
* حضور زنان در سالهای اخیر
در اعتراضها گستردهتر است؛ این وضع در اعتراضهای سال ۹۸ هم به چشم میآمد، اما
در اعتراضهای اخیر چشمگیر است.
* یافتههای پیمایشهای چند
سال اخیر هم نشان میدهد که پتانسیل اعتراض در زنان نزدیک به مردان شده است. به
لحاظ طبقاتی نیز، این اعتراضها را فقط طبقه متوسطی نمیدانم. همانگونه که در
آبان ۹۸ هم طبقه پایین و متوسط همزمان حضور داشتند، در این اعتراضها هم همینگونه
است؛ چون نه اعتراض آبان ۹۸ فقط اقتصادی بود و نه اعتراض کنونی فقط اجتماعی و
فرهنگی و سیاسی است.
* از طرف دیگر طبقه پایین
مانند گذشته مطالبه فقط اقتصادی ندارد، زیرا بر اثر گسترش تحصیلات و آگاهیهای سیاسی
اجتماعی که پیدا کرده مطالباتی از جنس طبقه متوسط یافته و از طرف دیگر طبقه متوسط
نیز فقط مطالبه سیاسی اجتماعی ندارد و بر اثر فشار معیشتی که در طول دو دهه گذشته
به مردم وارد شده است، طبقه متوسط هم فقیرتر شده و مطالبات اقتصادی دارد. به عبارت
دیگر طبقه پایین و متوسط به هم نزدیک شدهاند.
* مسئولان اثربخشی قوانین وضع
شده را بررسی کنند. اگر یک قانون به هدفش نرسید وحی منزل نیست و میتواند تغییر
کند. اگر هدف نظام تربیت انسانهای دیندار است، جدا از اینکه به لحاظ منطقی چنین سیاستی
درست است یا نه، باید بررسی کند آیا سیاستهای جاری باعث دیندارتر شدن مردم شده
است یا نه.
* مردم ایران طبق نتایج پیمایشها
در بعضی از شاخصهای دینداری مانند پیش از انقلاب وضعیت بسیار مناسبی دارند، اما
در برخی شاخصهای دینداری به ویژه در بعد دینداری پیامدی یا آنچه در اسلام، رعایت
شرعیات و ترک محرمات خوانده میشود، وضعیت کنونی بسیار متفاوت از قرائت رسمی است.
در مورد اخیر باید بررسی کرد
در طول دو دهه گذشته آیا سیاستهایی که در مورد حجاب اجرا شده، توانسته الگوی مورد
نظر حکومت برای حجاب را ایجاد کند. اگر نتوانسته، بدیهی است که باید در شیوه اجرای
سیاستها تجدید نظر شود. تجدیدنظر در سیاستهایی که هدف خود را محقق نکردهاند، در
همه زمینهها نه تنها عقبنشینی نیست؛ بلکه به طورحتم سبب توسعه کشور میشود.
انتهای پیام/