کد خبر: 4092
1399/05/27 - 9:55


گفت‌و گو با آزاده هشت سال جنگ تحمیلی؛

تراژدی بازگشت

محمود هاشمی از آزادگانی است که بالغ بر 7 سال از بهترین سال‌های خود را در اردوگاه‌های موصل2 در عراق به اسارت گذرانده است. او خود را این گونه معرفی می‌کند: محمود هاشمی هستم، متولد 1347 و در عملیات خیبر در هفتم اسفند ماه سال 1362 در جزایر مجنون اسیرمان کردند

پایگاه خبری صدای زنجان

پایگاه خبری صدای زنجان- داستان‌ها و فیلم‌هایی که از آزادگان دفاع مقدس دیده‌ایم، همیشه از دردمندانه‌ترین آثار و بیانگر عواطف عمیق انسانی در اسارت و غربت بوده است. در هم‌آمیختگی یأس و امید در چنین فضایی، از زندگی اسرا تراژدی ساخت که پیش از این تنها می‌توانستیم در قصه‌ها و البته تاریخ بیابیم. روایتی که ما مسلمانان را ناخودآگاه به یاد غربت کاروان اسرای واقعه کربلا می‌اندازد. در این میان با توجه به سال‌هایی که از این وقایع تاریخی گذشته رفته رفته برخی از این خاطرات کمرنگ‌تر می‌شوند و تاریخ‌هایی مثل سالروز بازگشت آزادگان به میهن می‌تواند بهانه‌ای برای یادآوری این روزگار باشد.

محمود هاشمی از آزادگانی است که بالغ بر 7 سال از بهترین سال‌های خود را در اردوگاه‌های موصل2 در عراق به اسارت گذرانده است. او خود را این گونه معرفی می‌کند: محمود هاشمی هستم، متولد 1347 و در عملیات خیبر در هفتم اسفند ماه سال 1362 در جزایر مجنون اسیرمان کردند.

به این جا که می‌رسد، می‌خندند و می‌گوید خیلی‌ها به اشتباه می‌گویند که اسیر شدم که اشتباه است چرا که ما تا آخرین لحظه جنگیدیم تا سرانجام با زور ما را به اسارت گرفتند و ما خودمان دوست نداشتیم که اسیر شویم و ادامه می‌دهد که از سال 62 تا 69 در اردوگاه موصل 2 در اسارت بودیم و سرانجام در 28 اردیبهشت 1369 به ایران بازگشتیم.

وی خاطرنشان می‌کند: در زمان اسارت برخوردها با اسرای ایرانی بسیار خشن و با آزار و اذیت و کتک و ضرب و شتم همراه بود و اصلا قابل توصیف نیست و این شعر می‌تواند شرح حالی برای وضعیتمان در این ایام باشد که "من از تحریر این غم ناتوانم/ که تصویرش زده آتش به جانم/ تو را طاقت نباشد از شنیدن/ شنیدن کی بود مانند دیدن".

این آزاده اظهار می‌کند: پس از اسارت در منطقه عملیات و در خود بصره ما مدتی ماندیم که بالغ بر 8 روز در وزارت دفاع در بغداد ما را نگه داشتند و در این ایام فشارها بر اسرا بیش از حد بود و همچنین در یک سال اول در موصل بغداد که انواع شکنجه‌های روحی، جسمی، جمعی و فردی را به ما وارد کردند اما اسرا به ویژه اسرای ایران افراد صبوری بودند و با شناخت به منطقه رفتند و پس از دوران اسارات هیچ موقع اعتقادات بنیادین خود را از دست ندادند و تا آخر با کمال بردباری و استقامت پای این اعتقادات استوار ماندند و آن اهدافی که در عراق برای ما داشتند که اعتقادات ما سست شود و علیه نظام مصاحبه کنیم به هیچ عنوان میسر نشد و برعکس اسرا اقدام به تقویت علمی و اعتقادی خود کردند و در اسارت اکثر اسرا به آموزش انواع زبان‌های انگلیسی و عربی و فرانسوی در همان حوزه فشار روی آوردند و اکثرا حافظ قرآن و ادعیه دیگر بودند و بنیه علمی خود را تقویت کردند به طوری که خود عراقی‌ها اذعان داشتند که شما در بغداد جمهوری اسلامی دوم را تشکیل داده‌اید و ما دست شما اسیر شده‌ایم.

وی با اشاره به اینکه دوستان در دوران اسارت از همه موارد موجود استفاده می‌کردند تا روحیه خود را تقویت کنند، می‌گوید: باید اذعان کنم که هیچ کدام از اسیران ایرانی هیچ گاه تسلیم دشمنان نمی‌شدند و همواره تا آخرین فشنگ و حتی پس از اتمام فشنگ‌ها و در جنگ‌های تن به تن نیز تا آخرین لحظه می‌ایستادند و ایستادگی می‌کردند و می‌جنگیدند.

هاشمی اظهار می‌کند: زمانی که ما در جزیره مجنون بودیم از زمین و هوا آتش می‌بارید اما دوستان واقعا استقامت کردند و اطراف ما شهید و مجروح زیادی بود اما رزمندگان یک قدم عقب نرفتند تا اینکه ما به محاصره افتادیم و در پی درگیری‌های شدید به اسارت گرفته شدیم.

هاشمی در خصوص لحظه اسارت خود و احساسی که در آن زمان داشته است، می‌افزاید: این لحظه بسیار سخت بود و با وجود اینکه من از ناحیه سر و گردن و دست و پا زخمی شده بودم، همین که به نقطه‌ای رسیدیم که من را به عنوان اسیر گرفتند چند نفر با لگد و مشت و قنداق تفنگ به جانم افتادند و در آخرمثل یک لاشه مرده من را به سمت فرمانده خود بردند و من جانی برایم باقی نمانده بود و مدام داشتم شهادتین می‌خواندم.

این آزاده ادامه می‌دهد: با توجه به اینکه در بین عراقی‌ها کسانی بودند که تیر خلاص کسانی که حال خوبی نداشتند را می‌زدند، من هر لحظه منتظر این بودم که تیر خلاص من را بزنند که خدا نخواست و حکمت این بود که اسیر شوم.

هاشمی با اشاره به اینکه من در سال‌های اسارت درس‌های زیادی از شجاعت اسرا گرفتیم به طوری که در سخت‌ترین شرایط حتی اجازه نمی‌دادند به امام یک‌بار توهین شود، با زندان انفرادی و بستن سرویس بهداشتی و ندادن غذا و فشارهای دیگر تلاش می‌کردند که بچه‌ها را از پا در بیاورند که به هیچ عنوان نتوانستند اهداف خود را عملی کنند.

هاشمی با اشاره به اینکه ما در سال 62 اسیر شدیم و تا اوایل سال 1364 ما مفقود محسوب می‌شدیم و پس از آن، سال 64 به بعد به عنوان اسیر به ایران معرفی شدیم و پس از آن به ایران نامه می‌نوشتیم و ارسال می‌کردیم، گفت: با اعلام قطعنامه 598 عراقی‌ها بسیار خوشحال شدند و خوشحالی کردند اما با توجه به اینکه ما خودمان را برای خیلی چیزها در عراق آماده کرده بودیم و زمانی که اعلام کردند که قطعنامه امضا شده است، اسرای ایرانی نیز اگر چه خوشحال شدند اما همگی راضی به رضای خدا بودند و معتقد بودند که مصلحت ما به دست خداوند است.

وی با اشاره به اینکه پس از بازگشت از اسارت تصور دیگری از وضعیت کشور داشت، می‌گوید: البته ناگفته نماند که در حال حاضر برخی از آن ارزش‌ها همچنان هست اما تصور می‌کردم که ارزش‌ها پاس داشته شود و بی‌عدالتی‌ها کمتر شده باشد و اصلا چنین انتظاری نداشتم و فکر می‌کردم که ارزش‌هایی مثل حجب و حیا و عدالت در کشور ارتقا یابد نه اینکه در برخی موارد تنزل یابد و خصوصیت‌های اخلاقی‌ نیز تغییر کرده است و با توجه به اینکه خود من معتقدم که کسی نیستم اما انتظار داشتم که یاد شهدا و ارزش‌های انقلاب بایستی پاس نگه داشته شود چرا که جوانان زیادی جان خود را در راه این کشور از دست دادند تا یک عمر با عزت زندگی کنیم.

این آزاده هشت سال دفاع مقدس با بیان خاطره‌ای از دوران اسارت خود اظهار می‌کند: یک زمانی از سازمان ملل یک هیئتی از اردوگاه عراق بازدید کردند و سپس به اردوگاه‌های نگهداری اسرا در ایران سری زدند و سپس به اسرائیل رفتند تا وضعیت اردوگاه‌های این کشورها را نیز بسنجند که این هیئت وقتی وارد اتاق ما شد از اتاق ما خارج شدند و مجددا بازگشتند که یک پزشکی در رابطه با این مکان گفت من خودم وقتی وارد اتاق شدم ترس برم داشت و این مکان و این شرایط بسیار نامناسب و غمگین بود و از ما خواست که هر حرفی که داریم به آنها بگوییم. هرچند با وجود اینکه هر هیئتی که از این مکان بازدید می‌کرد با عراقی‌ها همکاری داشتند ما چیز زیادی به آنها نمی‌گفتیم، اما چون این پزشک خیلی اصرار کرد ما پیرمرد 80 ساله‌ای که از خراسانات بود را به حمام بردیم و از پزشک خواستیم بیاید و ببیند که با این پیرمرد 80 ساله چه کرده‌اند و چه بلایی سر او آورده‌اند و پیراهن این پیرمرد را که در آوردند، تمام پوست بدن او کنده شد و این پزشک از این پیرمرد عکس گرفت و گفت که ما پیام شما را به سازمان ملل و دنیا می‌رسانیم و پس از بازدید از سایر اردوگاه‌های اسرا در ایران و اسرائیل اعلام شد که در زمینه رفتار مناسب با اسرا اول اردوگاه‌ها ایران و سپس اسرائیل و سپس عراق است که عراق بعدها در خصوص این بازدید می‌گفت که ایران به سازمان ملل رشوه داده است./ روزنامه صدای زنجان

انتهای پیام

اقدام کننده: دبیر تحریریه

صدای زنجانمحمود هاشمیاسارتهشت سال دفاع مقدس
sedayezanjannews.ir/nx4092


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»