فرجاله داودی، پژوهشگر و زنجانشناس به حوادث سال 1323 و ایجاد قحطی در زنجان اشاره کرد و گفت: سیاست عوامفریبانه روسها مبنی بر شریک دزد و رفیق قافله، قاچاق غله را(این قوت لایموت مردم زنجان) به شهرهای همجوار به وسیله کامیونهای حمل سلاح و واگنهای اجارهای توسط برخی از تجار شهر از سرگرفتند
بخش دوم
پایگاه خبری صدای زنجان- فرجاله
داودی، پژوهشگر و زنجانشناس به حوادث سال 1323 و ایجاد قحطی در زنجان اشاره کرد و
گفت: سیاست عوامفریبانه روسها مبنی بر شریک دزد و رفیق قافله، قاچاق غله را(این
قوت لایموت مردم زنجان) به شهرهای همجوار به وسیله کامیونهای حمل سلاح و واگنهای
اجارهای توسط برخی از تجار شهر از سرگرفتند که حتی تلاش فرمانداری زنجان در جلوگیری
از این مسئله ثمری نداشت. افراد وابسته و کنتراتچی و پیمانکاران وابسته به شورویها
که در بین سالهای 23- 1321خورشیدی مشغول جمعآوری و خرید غلات از مردم و
انبارکردن آنها بودند، در اوج قحطی و بحران اقتصادی، انبارهایشان را در اختیار
روسها قرار دادند. از سوی دیگر، روسها به دولت احمد قوام اعلام کردند که باید
دولت ایران 23هزار خروار غله به قشون سرخ شوروی تحویل دهد و در این راستا و در جهت
تامین قسمتی از این خواسته به ناحق روسهای اشغالگر، نگاه دولتیان به سمت وسوی
خمسه و خاندان ذوالفقاری میافتد که صاحب املاک زراعی فراوان بودند و پیشینیهی قوی
داشتند. این خاندان ابر قدرت از زمان نادر شاه افشار قرخلو به بعد، نسل اندر نسل
از سرداران و فرماندهان سپاه ایران بوده و در زنجان و توابع آن مالک چند صد پارچه
آبادی و زمینهای وسیع کشاورزی بودهاند و عمدتا از عواید مالکانه و تولید محصولات
کشاورز ارتزاق میکردند. اگر چه تعداد رجال سیاسی این خاندان در دورههای مختلف و
ثروت خانوادگی ناشی از کلات نادری از اسباب شهرت این خاندان به حساب میآمده ولی
اشتهار این خانواده به تدین و برگزاری مراسم بزرگ مذهبی در زنجان و رشادتهای
سلطان محمودخان و برادرانش در آزادسازی زنجان از دست فرقه دمکرات از دلایل محبوبیت
این خاندان قدیمی در میان زنجانیها میباشد هر چند که برخی اهالی شهر، تکیه بر زمینداری
و اقتصاد کشاورزی را از سوی این طایفه مهمترین مانع در راه صنعتی شدن و پیشرفت
اقتصادی شهر در تاریخ معاصر میدانند.
وی ادامه داد: سید مهدی فرخ به
عنوان مسئول خواربار کشور جهت تامین قسمتی از این غله به عمارت کلاهفرنگی محمود
ذوالفقاری وارد میشود و میفهمد که آقای ذوالفقاری چهار هزار تن غله املاک خود را
به اداره غله تحویل داده است اما ذوالفقاری قول میدهد در تهیهی مقداری از این
غله سفارشی کمک حال فرخ گردد و ظاهرا ایشان از بوکان هزار خروار گندم تهیه کرده و
در ازای هر خروار گندم که باید با واگن به تهران فرستاده میشد، از جیب خود
200تومان به ماموران روسی پول زیر میزی میدهد تا مانع حمل گندمها که در اصل برای
خود آنها بود، نشوند که مایه خرسندی سید مهدی فرخ میشود و به خاطر وفای به عهد
خان زنجان (سلطان محمود خان ذوالفقاری) به ایشان درود میفرستد. ملت ایران و مردم
زنجان این چنین تاوان کشورگشایی دیگران را دادند و خود از سر ناچاری سر به عصیان
زده و انبار و بازار شهر را آتش میزدند و دچار مصیبت عظمای کوپون چورگی و سوءتغذیه
و شیوع بیماریهای ناعلاج و مرگومیر در معابر شهر شدند و در این شرایط است که کک
کسی هم نمیگزید. اشغالگران گاهی اوقات با اهدای چند قرص نان، چند حلب نفت، چند
حبه قند و خرما (پدیدهای نادر در زنجان) میخواستند مردم شهر زنجان را از مضرات
اشغال دور نگه دارند و اینها همه گوشههایی از خاطرات خاکخورده و بقچهبندی شده
شهر ما هستند.
تاسیس حزب توده شعبه زنجان توسط محمدامین آزادوطن
این پژوهشگر و زنجانشناس
افزود: از پیامدهای دراز مدت حضور قوای ارتش شوروی در ایران، تشکیل حزب توده ایران
از سوی گروهی از افراد چپگرا و متمایل به روسها بود که بیشتر آنها از گروه 53
نفر و اعضای باقیمانده شبکه و حزب کمونیست ایران و تعدادی افراد ملیگرا بودند و
متعاقب آن شعبات حزب در شهرهای مختلف و از جمله در زنجان افتتاح شد که در جهت
اهداف سیاسی و اقتصادی روسها و اخذ امتیازات مختلف در برنامههای آنها اهمیت
بسزایی داشت و در این راستا آنها میتوانستند با تشکیل اتحادیهها و مجامع صنفی و
سندیکاهای مختلف هوادار خود و ایجاد درگیریهای خیابانی و تشکیل میتینگ، افراد
هوادار خود را به مجلس و دوایر دولتی فرستاده و مماشات و عقبنشینی مسئولین مرکزی
و محلی را فراهم کنند. از همان ابتدا مهاجرین مقیم زنجان به سبب هویتخواهی و تجربیات
کسب کرده در شوروی در ایام انقلاب بلشویکی به عضویت حزب توده درآمدند ولی از خود
زنجانیهای اصیل افراد کمی به این حزب تشکیلاتی و جدید التاسیس گرایش داشتند ولی
افراد روشنفکر و آنهایی که مطالعه داشته و از اوضاع داخلی و خارجی سر رشته داشتند
به نوعی وارد فعالیتهای حزبی و مبارزاتی گردیدند. من حیث المجموع به خاطر بعضی
معذوریتها اعلام رسمی و ثبتنام در حزب ننمودند و این به دلیل خاصیت احتیاطگرایی
در مردم شهر و کوچک بودن شهر بود که به عاقبت کار هم میاندیشیدند. لازم به توضیح
است که برخی افراد فعال سیاسی در زنجان مانند شیخ محمدعلی آل اسحق خویی(ملا مردعلی)،
مرحوم کریم زعفری و دیگران هیچگاه عضو حزب توده نبودند ولی به سبب داشتن اختلافات
ملکی و مواضع مخالف سیاسی با ذوالفقاریها، اشتهار و معروفیت به داشتن وابستگی به
حزب توده زنجان از سوی مخالفین بودند.
وی افزود: بین سالهای
23-1321سازمان جوانان حزب توده زنجان و اتحادیه کارگران راهآهن تشکیل شد و برخی
تشکلات دهقانی هم صورت گرفت و تبلیغات فعالین حزبی در ابعاد مختلف شامل دادن زمین
به روستاییان، خواستههای رفاهی و فرهنگی برای دانشآموزان، کارمندان و کارگران،
تشویق دهاتیها و رعیتها در عدم پرداخت بهره مالکانه و غیره موجب تنش بین تودهایها
و فئودالهای منطقه خمسه شد که به سبب حضور افسران و سربازان شوروی کفه ترازو به
سود تودهچیهای زنجان بوده است و بده و بستانهای رهروان حزب با روسها در ماجرای
امتیاز نفت شمال و سفر کفتارادزه روسی به ایران و حمایت گسترده رهبران و هواداران
از این امر به عینه با تورق صفحات تاریخ معاصر مشاهده میشود.
وی اظهار کرد: فعالان حزب توده
درزنجان با الصاق اعلامیه در معابر و تشکیل جلسات حزبی و درون گروهی با حضور
کارگران و دانشآموزان و ایجاد تظاهرات با بسیج هواداران خود از شهر و روستا و
مراکز کارگری و برپایئ میتینگ و ایجاد سخنرانی از سوی ابوالفضل رئوفی و یونس علیزاده
در مقابل کارخانه کبریتسازی سبب ایجاد وحشت در میان مدیران دولتی، تجار، اعیان و
اشراف و مدیریت کارخانه (حاج محمدعلی شالچی) میشدند که برخی مواقع منجر به دخالت
افراد شهربانی و پاسبانها میشد و از سوی دیگر به دلیل پیدایش جو ضد فئودالیسم
در روستاها، تبلیغاتچیهای تودهای دهقانان را به عدم قبولی اوامر کدخداها و
مباشرین ملاکین دعوت کرده و به عدم پرداخت بهره مالکانه تشویق کردند.
وی با اشاره به اینکه در بررسی
اوضاع و احوال سیاسی دوران اشغال کشور در جنگ بینالملل دوم، این موضوع واقعیتی
قابل ملموس است که مسئولین محلی زنجان و دولت مرکزی در برخورد قاطعانه و حتی فیزیکی
با عوامل و دستاندرکاران حزب توده با مانعی به نام ارتش شوروی مستقر در ایران و
خمسه مواجه بودند و کمیندانی روسها در زنجان هرگز اجازه برخورد قهرآمیز به دوایر
دولتی اعم از امنیهچیها و شهربانیچیها و تامیناتچیها و عدلیهچیها نمیداد،
اظهار کرد: اما از سوی دیگر با گسترش روز افزون حزب توده کمیته ولایتی ناحیه خمسه
در زمان دولت صدرالاشرف، عشایر دولتخواه مرکزی و ملاکین محلی ولایت خمسه و شمال ایران
ذوالفقاری، افشار، بیگدلی، اصانلو، جهانشاهلو، محمدلو، قجر(برهان السلطنه –
سلطانی) و غیره توسط دولت مرکزی مسلح شدند.
وی افزود: در ایام مشروطیت در
شهر زنجان به واسطه حضور مشروطهستیزان شهری همچون ناصر همایون، نایب صدر، امجد
لشگر، سواران روستای قولتوق تحت امر اسعدالدوله ذوالفقاری، حجت الاسلام، حاج علیقلی
صرافباشی، نایب آقا (از مریدان ملاقربانعلی زنجانی)، نایب شعبان توپچی، رحیم
داروغه یوزباشی (پدر نایب شعبان گردن کلفت زنجان)، صغیرآقا، برادرزادههای آخوند
ملا قربانعلی و غیره این دو نفر قاسمخان و محمدخان اصانلو با سواران خود بعد از
قتل (عظیمزاده در حوالی سبزهمیدان و میرزا علیاکبر خان قولی قصهای)، دکاکین و
خانههای مشروطهخواهان زنجانی را غارت کرده و با حمله به عمارت حکومتی(شهربانی)
آنجا را به آتش کشیده و نیروهای دولتی و مجاهد را کشتند. بعد از مشروطه کردن
زنجان و تبعید حجتالاسلام از سوی یپرمخان و سردار بهادر و اعدام مخالفین مشروطه
در نظمیه زنجان(نایب آقا و نایب شعبان) به ریاست ایلدریم خان، در بیشتر مواقع
سواران محمدخان اصانلو که به واسطه پشتیبانی جهانشاهخان از مجازات مشروطهچیان در امان مانده بودند به شهر زنجان حملهور
میشدند و مردم زنجان از ترس در گوشهای پنهان میگشتند و گوشه گوشه شهر در اختیار
عشایر شاهسون محمدخان اصانلو قرار میگرفت و غارت شروع میشد. و در یک مورد از این
چپاولها محمدخان اصانلو با دویست نفر از یاران خود نظمیهی مشروطه شده زنجان را
که تازه سروسامان گرفته بود مورد تاخت و تاز قرار داد و رئیس شهربانی زنجان را بیرون
کشیده و به قتل رساند و در وسط سبزهمیدان جنازه را به صورت وارونه از درخت آویزان
کرد. با گذشت زمان روابط محمدخان اصانلو و امیر جهانشاه خان شکر آب شده و ماه عسل
آنها تمام گشت و در نهایت سواران اصانلو که اینک بدخواه امیر افشار شده بودند به
مقر و ستاد اصلی او در قصبه کرسف حملهور شدند ولی این حمله نافرجام مانده و
محمدخان اصانلو در نزدیکی روستای خیرآباد به مورخه (1330قمری-1291خورشیدی) پایان
عمرش در این میدان جنگ رقم خورد.
داوودی خاطرنشان کرد: محمدخان
اصانلو (پدر غلامحسین خان و علی خان و بیوک خان اصانلو) از افسران حزب توده و
فرقه دمکرات در دوران اشغال زنجان از سوی کشور شوروی بود که بعدا به روسیه فرار
کردند. شاید تضاد و دو دستهگی ملاکین و ایلهای خمسه در مقابل فرقه دمکرات ناشی
از همین دشمنیها و کدورتهای قدیمی باشد به طوری که میدانیم ایل اصانلو به ریاست
غلام حسین خان اصانلو علاوه بر شرکت در جنبش میرزا کوچک خان که به همراهی فرزندان
عسگرخان درامی (آقاخان و اصلان خان) که از حملات برهانالسلطنه طارمی به جنگل
پناه آورده بودند، به عمل آمده بود. در ایام قدرتنمایی فرقه دمکرات آذربایجان و
خمسه در تصرف روستاها و شهرهای زنجان شرکت فعال داشتند و افراد این قبیله موقع
تحویل زنجان به دولت مرکزی در سال 1325ش و خلع سلاح فدائیان به دستورات حزبی گردن
ننهادند و حاضر به خلع سلاح نشدند و مسلحانه و شبانه به همراه طایفه جهانشاهلو از
زنجان خارج شدند و در قافلانکوه سنگربندی کرده و بعد از شکست نهایی عاقبت به آذربایجان
شوروی رفتند و در شهر گنجه تا آخر عمر دوران مهاجرت را تجربه کردند.
وی خاطرنشان کرد: بعد از محمد
امین آزاد وطن (که جهت مدیریت و صدارت حزب توده شاخه ارومیه روانه آن شهر شد و سپس
مسئول فرقه دمکرات منطقه ارومیه شد و به عنوان نماینده مجلس ملی آذربایجان و
فرمانده فداییان انتخاب شد و صاحب مدال 21 آذر شد و با سقوط حکومت خودمختار به
همراه معاون خود عباس فتحی (مسئول کمیسیون تبلیغات فرقه در ارومیه) در چوقورباغ
ارومیه به دار آویخته شد. علیزاده مدتی به عنوان مسئول تشکیلات حزب توده زنجان
فعالیت میکند که بنا به نوشته مرحوم رضا فرهنگزاد، علیزاده جوانتر از محمد امین
بوده و به ادبیات و زبان ترکی تسلط ویژهای داشته است. ارتباط تنگاتنگ حزب توده
شعبه زنجان با کمیته مرکزی حزب باعث میشود بعد از مدتی با اشارهی اردشیر اوانسیان
و رضا روستا (از اعضای کمیته رهبری حزب توده ایران) دکتر هشترودیان جهت رهبری و
سازماندهی حزب به زنجان بیاید که در دوران صدارت وی حوادث زیادی به وقوع میپیوندد.
دکتر هشترودیان به ظاهر جهت خدمات پزشکی و در واقع به خاطر فعالیتهای سیاسی و حزبی
به عنوان یک عنصر غیربومی مسئول خدمت در هسته حزب توده زنجان میشود. در دوران
رهبریت وی به سبب حضور مستمر مهاجرین و برخی چپرویها و تندرویهای اعضای حزب و
این که ایشان شناخت کمتری نسبت به ساختار اجتماعی زنجان داشته عرصه بر حزب توده
تنگتر میشود و لذا اردشیر اوانسیان (مسئول اصلی کمیته ایالتی حزب توده آذربایجان و استالینیست مشهور)
جهت حمایت از تودهچیهای زنجان، با همکاری اتحادیهها و سازمانهای کارگری شهر میانه
و اعضای حزب توده و با مشارکت عباس علی پنبهای، و غلام یحیی دانشیان (دو تن از
اعضای حزب توده میانه) به وسیله قطار افراد فوق را روانه زنجان کرده و به نوعی
قشونکشی میکند و به این ترتیب خیابانهای زنجان منتهی به میدان انقلاب محل تجمع
تودهچیهای میانهای و زنجانی میگردد که به واقع اوانسیان با این کار خود میخواست
به ملاکین زنجان زهر چشم نشان داده و پشتیبانی خود را از حزب توده زنجان اعلام
کند. معالوصف فئودال های خمسه طی اولتیماتومی، هشترودیان را مجبور به خروج شبانه
از شهر سیاستزده زنجان نمودند و دفتر و دستک حزب توده، به این ترتیب به طور موقت
از هم میپاشد.
آمدن دکتر نصرتالله جهانشاهلو افشار به زنجان
این پژوهشگر و زنجانشناس اظهار
کرد: به دستور رهبران حزب توده ایران در تیر ماه 1324 ش دکتر نصرتاله جهانشاهلو
افشار (پزشک زنجانیالاصل و از خویشان جهانشاه خان امیر افشار، شاگرد دکتر تقی
ارانی و از گروه 53 نفر) به سبب آشنایی به روابط و مناسبات اجتماعی زنجان و همچنین
برخورداری از وجهه سیاسی و مبارزاتی، جهت سامانبخشی به حزب توده زنجان وارد شهر میشود.
ایشان به کمک میرزا علی اکبر خان چوزوکی (مبارز دوران مشروطیت –
هم رزم میرزا کوچک خان – مدیر اداره غله زنجان) خانهای
را در مجاور ساختمان دکتر شقاقی (خیابان پهلوی سابق) متعلق به موسی خان، به عنوان
مطب اجاره کرده و روابط گستردهای را با اقشار مختلف شهر زنجان و کل خمسه بر قرار
کرد. باید اذعان نمود که مطب دکتر جهانشاهلو پوششی در جهت فعالیتهای سیاسی او
محسوب میشد. دکتر جهانشاهلو سپس با ارتباط با غلام حسین خان اصانلو و برادران وی
(علی خان و بیوک خان)، ابولفضل رئوفی (معمار)، ضیاییها، برادران وزیری (محسن و
هادی)، عماد خمسه، خسرو خان دارایی (برهان السلطنه –
دانشمند و شاعر نامی و از اعقاب فتحعلیشاه قاجار)، اشرف همایون، علی سلطانی، نواییها،
دختران و پسران برهان السلطنه و اعضای باقی مانده اتحادیه کارگری(احمد سفرچی، حسین
بابایی، حبیب الله ریحانی، وارطان ارمنی، نظر منفرد، ابراهیم فرجی، صفر خان شکارچی،
زلفعلی قلی زاده، قربان کچل، رحیم بیات، رحمت الله جواهری، مرندی اوحدی، محمد قلی
صادقی، امیر زاده، یونس علیزاده، استاد شکور غفاری، عباس خجسته و غیره) حزب توده
زنجان را دوباره سازماندهی کرد.
وی افزود: با نگاهی به هویت و
موقعیت اجتماعی و مرکز ثقل رهبری حزب توده زنجان و کادرهای درجه 2 و 3 آن، برخی
از آنها از متنفذترین افرادی بودند که سابقه مبارزاتی در کارنامه آنها حک گردیده
و جای پای آنها در انقلاب مشروطیت و جنبش گیلان مشاهده میشود. در میان آنها جدا
از خانوادههای کارگری، افرادی از طبقات متوسط و همچنین از سران ایلات و عشایر و
خانزادگان و از شاهزادگان قجری هم به نوعی فعالیت داشتهاند و اکثریت آنها از
اهالی خمسه و دارای تحصیلات عالی و یا مکتب خانهای بودهاند و لاجرم گاهانه به
مبارزات حزبی و سیاسی کشیده شده بودند و در میان هوادارن و سمپاتهای حزب توده
زنجان ما به وضوح طیفهای مختلفی از افراد روستایی، جوانان، بیچهرهگان و سرریزهای
شهری را میبینیم که به دلیل عدم ثبات اقتصادی و بیکاری، هویتطلبی، عرض وجود،
انتقامگیری از دارایان شهر در هنگامه شورشهای اجتماعی و درون شهری وارد معرکه میشوند
و فریاد مرگ باد، زنده باد سر میدهند. این موضوع در گروه مخالف حزب توده هم مصداق
عینی داشته و بودند افرادی که بدون آگاهیهای ملی و مذهبی و طبقاتی روی در روی
همسایه، فامیل، همکار و حتی برادر خود ایستادند و طیف سومی هم در دستهجات سیاسی
یافت میشدند که به خاطر عرق ملی و میهنی و علاقه به مذهب و مبارزه با عاملین ایجاد
شبهه در دین وارد مبارزه شده بودند. با آمدن جهانشاهلو به زنجان نیروهای متنفذ و
منتقد خمسه (زنجان) برخلاف سابق در مقابل حزب توده صفآرایی متفاوتی به خود گرفتند
به طوری که ایلهای قجر(دارایی)، اصانلو، جهانشاهلو، خاندان وزیری و طایفه سلطانی
به سوی حزب کشیده شدند و در دگرگونی سیاسی در زنجان سهم عمدهای داشتند و در طرف مقابل ملاکین بزرگ
خمسه خاندان ذوالفقاری، امیرافشار کرسفی، هدایتالله خان یمینی، یدالله خان بیگدلی
به همراه برادر خود فتحالله خان بیگدلی پدر (دکتر غلام حسین بیگدلی –
عضو سازمان نظامی حزب توده و فرقه دمکرات که به شوروی فرار کرد و بعد از انقلاب
اسلامی به ایران برگشت)، نصرالله خان مقدم، علیارخان سعیدی، مجد السلطان بیگدلی،
ناصرخان صارمی (اینانلو)، علی اکبر خان بیگدلی، خوانین اوریادی، فرزندان بهادر
سلطان (غلام حسین خان بهادری) و غیره قرار داشتند که به قول اردشیر اوانسیان مرد و
مردانه در مقابل چپگرایان ایستادند و با داشتن نیروی تفنگدار، وکیل، وزیر، حمایت
دربار و پول و ثروت و عقبهی اصیل خانوادگی و مبارزاتی به هدف نهایی خود رسیدند.
وی خاطرنشان کرد: فعالیتهای
حزبی جهانشاهلو رئیس حزب توده زنجان در بین ماههای تیر تا اواخر آبان سال 1324
شمسی باعث میشود که حزبیون زنجان به عنوان یک قطب سیاسی مطرح شوند و رفتار مسئولین
محلی زنجان نسبت به آنها تغییر یابد، به طوری که خان بزرگ زنجان محمود ذوالفقاری
چندین بار در حضور امام جمعه زنجان میرزا محمود حسینی، که از مخالفین اصلی حضور
دمکراتها در زنجان بود و دیگر روحانیون شهر با لیدر حزب توده ملاقات کرده و
خواستار عدم دخالت تودهایها در امور شهر میشود.
روزنامه صدای زنجان
انتهای پیام
آدرس بخش اول گزارش: sedayezanjannews.ir/nx۴۴۶۶