عضو هیئت علمی گروه مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی زنجان : نادیده گرفتن نوجوان و جوان و عدم شناخت درست از این نسل سبب جامعهستیزی آنان شده است و یک همزیستی مسالمتآمیز در ضربه زدن به پایههای تربیتی بین خانواده، اجتماع و آموزش و پرورش شکل گرفته است
پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ فاطمه تاجبخش: سند تحول بنیادین
آموزش و پرورش دارای 6 ساحت شامل تعلیم و تربيت اعتقادی، عبادی و اخلاقی، تعلیم و
تربيت اجتماعی و سياسی، تعلیم و تربيت زيستی و بدنی، تعلیم و تربيت زيبا شناختی و
هنری، تعلیم و تربيت اقتصادی و حرفهای و تعلیم و تربيت علمی و فناورانه است اما
در سطح جامعه شاهد خروج دانشآموزان با این ساحتها نیستیم و افت تحصیلی و پائین
آمدن نمرات امتحانات نهایی و یا نوجوان و جوان فاقد مهارت نمود عینی بخشی از آن
است. محمدوهاب هاشملو، پژوهشگر و عضو هیئت علمی گروه مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی
زنجان در مورد بررسی تأثیر نظام آموزشی در تربیت کارآمد دانشآموزان و دانشجویان میگوید:
آنچه در نظام آموزشی کشور یعنی آموزشهای رسمی قبل از دانشگاه و آموزش عالی اتفاق
میافتد این است که شاهد بهرهوری نیستیم.
در نظام آموزشی چه مولفههایی از اهمیت بیشتری
برخوردار است؟
هاشملو: در موضوع مدیریت دو بحث اساسی وجود دارد
که یکی نظام بهرهوری است و هر سازمان از زمان شکلگیری ایده تا راهاندازی و اجرا
این مولفه را مورد توجه قرار میدهد؛ نظام بهرهوری برای یک سازمان نگاشته میشود
تا اولا اهداف بهرهوری خود را محقق کند و بعد مراقب باشد تا از اهداف فاصله نگیرد.
آنچه در نظام آموزشی کشور یعنی آموزشهای رسمی
قبل از دانشگاه و آموزش عالی اتفاق میافتد این است که شاهد بهرهوری نیستیم، اهداف
مولفه دیگر در نظام مدیریت است و سازمان بر مبنای آن پیریزی میشود.
سیستم آموزشی ما به دنبال چه هدفی است و آیا در
مسیر اهداف حرکت میکند؟
هاشملو: در پاسخ سه هدف را عنوان میکنم که نخستین
آن هدف آموزشی، دوم مهارتی و سوم تربیتی است تا در انتها به نقطه تعهد برسیم، در
واقع اهداف با توجه به نیازها نگاشته میشود؛ یعنی با احصای نیازها، اهداف تعیین و
برنامه عملیاتی تنظیم و اجرا میشود و مورد ارزیابی قرار میگیرد.
در سیستم آموزشی فعلی فاصله زیادی بین آنچه در جریان
است و آنچه باید بشود، وجود دارد و وقتی اهداف را نادیده میگیریم، به این معنی
است که نیازها را به درستی شناسایی نکردیم و علت این امر هم نداشتن شناخت درست از
جامعه مخاطب است.
وقتی اهداف مناسبی تنظیم نشود آنچه در سطح اجرا
مشاهده میکنیم تطابق درستی با آنچه باید بشود، ندارد و در سیاستهای کلان و عملیاتی
آموزش و پرورش و آموزش عالی شاهد این موضوع هستیم که دانشآموز و دانشجو به یک سمت
و ما به سمت دیگر میرویم.
حتی در قواعد مدرسه دچار نگاه سطحی هستیم؛ چون
درک درستی از اقتضائات سنی مخاطب نداریم؛ چراکه اکنون هر دو یا سه سال با جهش شخصیتی
و فرهنگی در نسلهای جدید مواجه هستیم و شخصیت، تفکر و ادبیات دانشجویان ورودی
امسال با وردیهای سه سال قبل متفاوت است و با کوتاه شدن این بازه باید در کوتاهمدت
بازنگری در اهداف و برنامهها داشته باشیم و لازمه آن شناخت درست از جامعه هدف
است.
آموزش و پرورش بعد مهارتی و تربیتی را وانهاده
است، هرچند ادعا میکند آموزش میدهد اما برای این آموزش هم اهتمام جدی ندارد و
محقق نمیشود که نتیجه آن را در کنکور مشاهده میکنیم و میبینیم نتایج خوب اغلب
از مدارس خاص و غیرانتفاعی است.
در نظام بهرهوری نسبت آورده به ستانده مطرح است،
یعنی چقدر سرمایهگذاری کردیم و چه به دست آوردیم که میتواند شامل سرمایهگذاری
در حوزه منابع انسانی و سرمایههای مالی باشد و سالانه هزاران نفر جذب آموزش و
پرورش و برای تجهیزات و امکانات آموزشی هزینه میشود اما بهرهوری متناسب با این
هزینهها نیست.
شاید تصور کنید ورودی هزینه به سیستم آموزشی یک
شاخص کمّی و خروجی آن یک محصول کیفی است اما این موضوع هم قابل ارزیابی است.
یک فرد 12 سال از 7 تا 18 سالگی در مدرسه است و
اگر ساعت آموزشی را 6 ساعت فرض کنیم یک چهارم یک شبانهروز و به عبارتی 3 سال به
طور کامل در اختیار نظام آموزشی است و این فرصت زیادی برای تربیت یک انسان متعالی
است.
وقتی بعد از تحصیل به یک نیروی انسانی کارآمد و
بااخلاق دست نیافتیم، این موضوع حاکی از آن است که یا هدف نداریم و دچار روزمرگی
شدیم یا اگر هدف داریم بهرهور نیستند و متناسب با نیازهای روز نگاشته نشدند،
البته باید توجه کنیم که این نتیجهگیری مطلق نبوده و در این بین دانشآموز
باسواد، بامهارت و باتعهد هم داریم.
از طرف دیگر اینکه قرار بود در سند چشمانداز افق
1404 چه رتبه علمی در دنیا داشته باشیم گویای خروجی آموزش عالی کشور است و مهاجرت
متخصصان با هر بهانهای نتیجهی نبود عملکرد مناسب در بعد تعهدی و تربیتی است؛
البته به معنی این نیست که هر شخصی از کشور خارج میشود، تعهد ندارد بلکه فضا به
سمتی رفته که چارهای جز رفتن ندارد.
نظام بهرهوری در سیستم آموزشی ما مورد توجه نیست
و ارزیابی نمیشود و ارزیابی موردی بر اساس شاخصهای نادرست است.
چه ویژگیهایی در دانشآموز و دانشجوی امروز
برجسته است که با اهداف تعیین شده تناقض دارد؟
هاشملو: دینگریزی، دینستیزی، جامعهستیزی،
فرهنگستیزی و خانوادهستیزی از مهمترین شاخصههای رفتاری نوجوان و جوان امروز
است و ضد همه چیز هستند و همه چیز را غلط میپندارند و مسئولان آموزش و پرورش باید
پاسخگو باشند که حداقلها هم در کلیت برآورده نشده است.
دید ناقص از نسل جدید ما را به سمت فیلترینگ سوق
داد و فیلترینگ هم نظام آموزشی ما را بهتر نکرد و تا زمانی که نتوانیم اهدافی را
مبتنی بر نیازهای فرزندان امروز و برگرفته از شناخت درست آنها تدوین کنیم برنامه
درستی نخواهیم داشت.
آموزش ما دچار حرکت چرخشی شده و دانشآموزان با آینده
مبهم و بدون توانایی و مهارتهای مثل قدرت ادراک، قدرت تحلیل و حل مسئله ، داشتن
آگاهی و انس با مفهوم مطالعه از این چرخه خارج میشود.
مشکل نظام آموزشی چیست که نیروی انسانی مورد
نظر از آن خارج نمیشود؟
هاشملو: مشکل آموزشی کشور در دو بعد نرمافزاری و
سختافزاری قابل بررسی است. بعد نرمافزاری به هدفنگاری، برنامهریزی، تخصیص
اعتبار، قوانین و سرفصلها، چشمانداز و مناسبات و سایر موارد مربوط بوده و نرمافزار
توسط سختافزار یا همان نیروی انسانی اجرا میشود.
در سیستم آموزش و پرورش هم اهداف قدیمی است و هم
نیروی انسانی روشهای قدیمی را اجرا میکند، نمیتوانیم مدرسه یا دانشگاه را در
خروجی غیرقابل قبول مقصر بدانیم اما بخش زیادی از زمان افراد را به خود اختصاص
داده است.
حوزه آموزش کشور در هدفنگاری در دو بعد نرمافزاری
و سختافزاری مشکل دارد و اگر اتفاقاتی که در بین قشر نوجوان و جوان در جریان است
را به عنوان عارضه بشناسیم، باید آن را به دست یک متخصص بسپاریم تا علل و عوامل آن
را شناسایی کند؛ چراکه خروجی یک نظام مشکلدار نمیتواند هدایت یک عده دیگر را به
عهده بگیرد.
در حال حاضر با جهشهای فرهنگی مواجه هستیم که این
جهش میتواند رو به عقب هم باشد و بازه زمانی آن خیلی کوتاه شده است و از طریف دیگر
در کشور ما برخی مسائل سایه سیاسی دارد و مصلحتاندیشیها کار را دشوار میکند.
همچنین در آموزش و پرورش بُعد پرورشی به بُعد
آموزشی اولویت دارد در حالی که یک فرد چه شخصیتی داشته باشد از اینکه چه میداند،
مهمتر است ولی اکنون پرورشی به بیاهمیتترین بخش تبدیل شده است.
در صحبتهایتان به عدم شناخت درست از نیازها یا
روحیات دانشآموز امروز اشاره کردید، این نیازها شامل چه مواردی است، آیا تاکنون
شناخت درستی از نسل امروز حاصل شده است؟
هاشملو: پی بردن به خواستههای نسل امروز نیازمند
یک پژوهش، تدوین پرسشنامه و ... است اما مشاهدات میدانی نشان میدهد این قشر به
شدت جامعهستیز شده، در واقع اول جامعهگریز بود و اکنون جامعهستیز شده است.
نوجوانان اکیپهای چندنفره تشکل میدهند و جز خود
کسی را قبول ندارد؛ به خانواده، معلم، جامعه، حکومت و هیچ کسی اعتماد ندارد و این
باید بررسی شود ما چه فرآیندی را طی کردیم.
جامعهستزی، بیاعتمادی مطلق، ناامیدی و سیاهبینی
در این قشر برجسته است و داخل این مثلث غرق شدند و جمعبندی رفتاری آنها خوشگذرانی
بدون داشتن چارچوب است و چندین متغیر این نتیجه را بهوجود آورده که یکی از آنها
شامل تصمیمات بالادستی میشود.
در یک زندگی روزمره و تکراری، به شدت پنهانکار
شدند، یکی هویت جعلی برای خانواده ایجاد کردند و باهوشترین پدر و مادر هم سر از
کار بچهها درنمیآوردند، یک نقش در خانواده دارند و با آن زندگی میکنند، یک شخصیت
هم در مدرسه دارند و اصل شخصیت و خود واقعی را در نزد دوست یا دوستانش بروز میدهند
یا ممکن است خود واقعی را در نزد خود پنهان کرده باشند و به بازیگران قهاری تبدیل
شدند.
چرا دانشجو و دانشآموز ما با جامعه ستیز پیدا
کرده است؟
برای اینکه جامعه در هیچیک از تصمیمات، حال و آینده
دانشآموز را نمیبیند و یک همزیستی مسالمتآمیز در ضربه زدن به پایههای تربیتی بین
خانواده، اجتماع و آموزش و پرورش شکل گرفته و همه هم راضی هستند و دانشآموز به
ظاهر بیشترین نفع را میبرد.
در حالی که نظام آموزشی متعالی میتواند ضعفهای
خانواده را نیز پوشش دهد، برای موثر واقع شدن در حوزه آموزش و پرورش و تربیت باید
بخشی از توان و ظرفیت را به آموزش والدین اختصاص داد.
تأثیر رسانه و برنامههای خارجی را نیز نمیتوان
نادیده گرفت، وقتی در کشور باگ داشته باشیم، دشمن از این زخمها استفاده میکند.
هسته تأثیرگذار در همه شئون کشور نظام آموزشی در
آموزش و پرورش و دانشگاه است و محل تربیت نیروی انسانی اینجاست و آسیب و رشد در این
محل شکل میگیرد، بنابراین بیگانگان هم تخریب را از این هسته آغاز میکنند.
صحبت از یک چرخه در تربیت نیروی انسانی
ناکارآمد و بهکارگیری همان نیرو برای تربیت نسل بعد کردید، چرا این چرخه معیوب نمیشکند؟
هاشملو: به این دلیل که هدفگذاری تا بهرهوری
مشکل دارد و اولین قدم برای شکستن چرخه این است که به این نگاه برسیم که مشکل وجود
دارد و در گام بعد حل آن را به دست یک متخصص بسپاریم و در بُعد سختافزاری و نرمافزاری
آن را آسیبشناسی کنیم.
نظام آموزشی کشورها نقطه پیشرفت کشور است و اگر
ضربه بخورد کشور فرو میریزد و اگر تقویت شود، رشد و توسعه در آن شتاب میگیرد؛
همانطور که در کشور آمریکا، اقتصاد علمی یا اقتصاد دانشبنیان و فروش علم توسط
دانشگاهها عدد چشمگیری را در تولید ناخالص به خود اختصاص داده است.
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش توسط مسئلهسازها
نوشته شده و نظام آموزشی ما به 6، 3، 3 تغییر کرد درحالی که معلم و کتاب همان است
برای ایجاد تحول، از اصلاح یک مدرسه شروع کنیم و نقاط قوت و ضعف آن را بهبود ببخشیم
و نتایج آن را به دیگر مدارس اشاعه دهیم.
در هفته پژوهش مسابقه مسئلهیابی برای مدارس و
دانشگاهها برگزاری کردیم و در آن خواستیم 5 مسئله اصلی استان در حوزه صنعت، معدن،
تجارت، کشاورزی و گردشگری را شناسایی کنند تا حس مسئلهیابی را در ذهن دانشآموز و
دانشجو تحریک کنیم.
بررسیهای انجام شده نشان میدهد مجموع مسائل در
کشور حدود 4 هزار مورد است، از طرفی55 هزار نفر هیئت علمی در دانشگاه داریم، در
واقع برای هر مسئله بین 10 تا 12 استاد دانشگاه وجود دارد و باید دید این افراد چه
تأثیری در این مسائل داشتند.
ابتدا یک فرآیند مسئلهیابی داریم بعد باید در یک
سیستم، کارگاه یا کمیته مسائل مادر و جزئی مشخص و اولویتبندی شوند، پس از احصای
مسائل، افراد ماهر برای حل آن بیابیم و خروجی راه حلها ضمانت اجرایی داشته باشد.
شاید برخی مسائل کشور در گرو متغیرهایی است که
قابل حل نباشد اما خیلی از مسائل مثل تأمین نیروی انسانی، آموزش و پرورش و سایر
موارد در بازههای زمانی مختلف قابل حل است.
راهکار اصلاح فرآیند آموزشی چیست؟
هاشملو: اولین قدم این است که به این باور برسیم
که حال آموزش و پرورش و آموزش عالی خوب نیست و خروجی مورد نظر را ندارد و در وهله
نخست، مسئولان و سیاستگذاران باید دید سیاسی مصلحتاندیشانه و روزمره را کنار
بگذارند و این تغییر کار سخت و مبارکی است.
از همین سیستم آموزش که به آن انتقاد میکنیم،
معلم و استاد را برمیگزینیم ولی این چرخه باید بشکند و قدرت تحلیل، از کل به جزء
و از جزء به کل رسیدن، قدرت تفکیک و توان برنامهریزی را در دانشآموزان تقویت
کند.
ما در استان زنجان 414 مدرسه دولتی در دوره اول
متوسطه و 126 مدرسه متوسطه دوره دوم داریم همه این مدارس شمار قابل توجهی دانشآموز
دارند و باید توجه کنیم چه خوراکی به آنها ارائه میشود.
خروجی فعلی به درد کار در جامعه نمیخورد، عموما
سواد و مهارت ندارند، نمیتوانند شغل بیابند، نمیتوانند ازدواج درستی داشته باشند
و نمیتوانند در زندگی شخصی و شغلی موثر باشند.
اصلاح این موارد نیازمند برنامهریزی صحیح مبتنی
بر نیاز و شناخت از جامعه مخاطب است و باید متولیان امر خوب مسائل را ببینند و به
آن باور داشته باشند و راهکار حل مسئله را به دست اهل بسپارند.