در مواجهه با گرانی یک «دلخوشکنک»، فریب و توهمـی هست به اسم «کنترل بازار» یا «کنترل قیمتها» که متولیان امور سمّ آن را در معرض استفاده مردم قرار میدهند تا بباورانند میتوانند بدون رجوع به ریشههای مصائب اقتصادی، با جریمه گرانفروش و قیمتگذاریهای دستوری، معیشت مردم را نجات دهند!
پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ در مواجهه با گرانی یک «دلخوشکنک»،
فریب و توهمـی هست به اسم «کنترل بازار» یا «کنترل قیمتها» که متولیان امور سمّ آن
را در معرض استفاده مردم قرار میدهند تا بباورانند میتوانند بدون رجوع به ریشههای
مصائب اقتصادی، با جریمه گرانفروش و قیمتگذاریهای دستوری، معیشت مردم را نجات دهند!
شوروی و کشورهای کمونیستی
بلوک شرق سابقه درخشانی در اعمال این سیاست داشتند اما حتی در میانمدت هم بیحاصل
به نفع عامه مردم بود اگر که خوشبینانه تصور شود توانسته بودند در کوتاهمدت، مایه
سرگرمی دستگاههای دولتی و خوشی مردم ناخوش شوند!
«قیمت دستوری یا کنترل قیمت یا قیمتگذاری
دستوری یا تعیین دستوری قیمت سادهترین روش کنترل تورم یعنی کنترل دستوری نرخ فروش
است، این روش نقطهٔ مقابل روش نرخگذاری محصولات در بازار
رقابتی است. در روش بازار رقابتی تولیدکنندگان با توجه به رقابتی بودن و همچنین توان
و قدرت خرید مردم عمل میکنند و در روش تثبیت دستوری قیمتها یکی از اصلیترین سیاستهای
دولت برای کنترل نرخ تورم، نظارت دقیق بر روی نرخ کالاهای اساسی بوده است از این رو
تغییر نرخ اقلام مختلف مستلزم عبور از فیلترهای دولت است.» (ویکیپدیا)
رابرت موگابه (دیکتاتور مخلوع
زیمبابوه) چند سال پیش دستور داده بود «قیمتها به سال ماقبل بازگردد وگرنه گرانفروشان
با مجازاتهای سخت مواجه خواهند شد.» نتیجه محتوم این دستور، خالی شدن فوری مغازهها
بود (سردبیر وقت روزنامه دنیای اقتصاد دراین باره نوشته بود: «اگر موگابه قادر به درک
منطق اقتصاد نیست، نباید تصور کرد که این منطق وجود ندارد!»)؛ بیکاری به 80 درصد صعود
کرد و تورم چند دههزار درصدی به چند ميليون درصد؛ ویرانی سرعت گرفته بود!
از دیگر سو، به قول «میلتون
فریدمن» در کتاب ارزشمند «آیا بازار اخلاق ما را فاسد میکند؟»، «محدود کردن بازار
[از جمله اینکه نظام عرضه و تقاضا خود به تعادل نرسند] موجب وابستگی قدرت اقتصادی
به قدرت سیاسی میشود.»
این وابستگی، تالیهای فاسد
خودش را روی تن و روح جامعه خواهد ریخت؛ از فساد عنانگسیخته اقتصادی نهادهای سیاسی
و وابستگان آن، تا ذاتی شدن «ناکارآمدی نظام» و تا نادیده گرفتن «ریشه» و «تامین امنیت
سرمایهگذاری» برای رشد اقتصادی.
هرگاه متوجه شدید مدام روی
طبل «کنترل قیمتها» میکوبید، تردید نکنید
دانسته یا نادانسته وارد «بنبست» شدهاید! این را همه تاریخ و تجربه همه کشورهایی
میگوید که معیشت مردمشان معطل انواع سازمان و سامانههای عریض و طویل و بازرسان
کنترل قیمتها نبوده و نیست و از قضا تورمهای غولآسا را هم تجربه نمیکنند که مدام
«فقیرتر» شوند!