در «خانواده صدای زنجان» افتخار نمیکنیم که همواره جوایز جشنوارههای مطبوعات و رسانه را درو کردهایم یا از ۳۰۰۰ شماره عبور کردهایم، افتخار میکنیم که در این راه، بیانصافی، بیدقتی و مخاطبفروشی را زیر پا گذاشتهایم
پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ گفت: «در آغاز کلمه بود؛
و کلمه نزد خدا بود؛ و کلمه خدا بود»
و آنگاه که انسان را آمادهترین
برای کشیدن بار امانت یافت آخرین «تا»ی بار امانت بر دوش وی گذاشت با این فرمان: «بخوان!
بهنام پروردگارت که [انسان را] آفرید...»
در هجوم انبوه واژهها و
دادهها، در میانههای میدانِ بیگدارِ جنگ و تلاشِ انسانِ امروز برای سلطه یا بقاء،
ما هم دوام آوردیم در راه دور و درازمان!
۳۰۰۰ روز و ۳۰۰۰ شب نوشتیم و نوشتیم در امتداد شبانهروزان و دههها
و سدههایی که هزارانِ دیگر قلمها فرسودند و اوراق به دفتر و دیوانِ تاریخ و فرهنگمان
سپردند.
همکاران شریفمان در یکی
از عادیترین روزهای کاری، «سههزار و یکمین شماره صدای زنجان» را تقدیم میکنند تا
پای در هزاره چهارم از روزهای انتشار روزنامه گذاشته باشیم؛ مینویسم عادی از آنجهت
که دیروز همه میدانستیم صفحات روزنامه را برای شماره ۳۰۰۰ میبندیم اما از آنجا
که «این عهدِ ادامهدار» را برای مقداری ریاضی نبسته بودیم و روایتی بیوقفه را از
آنچه بر ایران و بر زنجانمان میگذرد، مسئولیت خودمان میدانستیم، آن را بیهیاهو
تقدیم مخاطبان محترم و وفادار کردیم؛ همین شما که در هر کدام از «ایستاییهای دردناک»،
«آوار شکایتها و تهمتها»، «گاهی غفلتمان از شنیدن صداهای نحیف»، «حرکتهای تند و
نفسگیر» و « آهستگیها و پیوستگی راهمان»، همراه بودهاید.
من و بزرگترها و کوچکترهای
«خانواده صدای زنجان» افتخار نمیکنیم که همواره جوایز جشنوارههای مطبوعات و رسانه
را درو کردهایم یا از ۳۰۰۰
شماره عبور کردهایم، افتخار
میکنیم که در این راه، بیانصافی، بیدقتی، خودفروشی و مخاطب فروشی را زیر پا گذاشتهایم
و سربلندیم از اینکه آن را با شما طی کردهایم. میدانیم کاستیهایی داشتهایم، لغزشهایی
نهعمدی که از سر محدودیتها، خستگیهای جسمی و روحی و گاه هم خطاهای فنی در گوشههایی
از دهها هزار صفحات این ۳۰۰۰
شماره، بهچشمان نازنین مخاطبان
ریزبین و نکتهسنجمان خورده است؛ اما بر «این عهدِ ادامهدار» دوباره میایستیم، باشد
که هزارهای دیگر را با شما بزرگواران در نوردیم حتی اگر ما نیز بهسان اغلب اهالی
رسانه و مردمان این آب و خاک همچنان با سختی معاش در جنگ باشیم. با سختیها، کارشکنیها
و کملطفیها راحتتر کنار میآییم تا مبادا «شرف» و «عهد» خود را به برخی صاحبان سکه،
دلار، کارخانهها، معادن، تجارتخانهها و صندلیها و میزهای برپاشده روی خون و عمرِ
شریفترین زنان و مردان این کشور و این استان بفروشیم.
ادامه این راه را میپیماییم
با این امید که همچنان از نصایح مخاطبان فهیم و پرسشهای منتقدان آگاه برخوردار باشیم...