کد خبر: 11667
1403/02/09 - 11:11


یادداشت/ وحید خاتمی: از شیخ اشراق تا شیخ زنجانی

سنت گرایی اشراقی در زنجان

شهاب الدین یحیی سهروردی اهل سهرورد زنجان، در مدت کوتاه زندگیش حکمت و فلسفه ای را بنیان نهاد که مسیر بدیعی و متفاوتی در عالم فلسفه بود

پایگاه خبری صدای زنجان
پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ شهاب الدین یحیی سهروردی اهل سهرورد زنجان، در مدت کوتاه زندگیش حکمت و فلسفه ای را بنیان نهاد که مسیر بدیعی و متفاوتی در عالم فلسفه بود.

مکتب بنیاد نهاده توسط شیخ اشراق منکر عقل نبوده ولی عقل فعال که دهمین عقل از عالم عقول فلسفه مشاء می‌باشد را قبول نداشت و عالم عقل را در ردیف عالم مُثُل و یا حتی پایین‌تر و خفیف‌تر از آن قرار داده است که این امر شاید، متاثر از زیست آن و برگرفته از تفکر غالب در این دیار بوده است. 

عرفان در فلسفه اشراقی ربطه‌ای را با صوفی‌گری داشته که شاید مُد زمانه مان نباشد ولی دستیابی به حقیقت از معبر کشف و شهود برگرفته از این مکتب فلسفی، نیز تنه به تنه عالم عقلانی فلسفه ارسطویی می‌زند.

اگر شیخ اشراق تولدش در قیدار زنجان بوده ولی دوران فترتش را در سفر به مراکز علمی و فکری بوده است و شامات آخرین اقامتگاه و البته قتلگاه وی نیز بود.

رشد و نمو زندگی‌اش در زنجان، اگر کوتاه بوده است و البته تاثیرپذیری و تاثرش از روح حاکم بر این دیار در حکمت و فلسفه ابداعی‌اش، از مجهولات بوده است.

اگر کرد پژوهی همچون محمد علی سلطانی در صدد ایجاد تبار کردی به شیخ شهاب الدین باشد و فلسفه او را بر گرفته از فلسفه کردی معرفی نماید و با نصب مجسمه ای در یکی از میادین سنندج برای مصادره او نه تنها نوعی تحریف تاریخی است بلکه تقلیل فلسفه اشراق شیخ به فلسفه کردی، نشان از عدم درک این فلسفه ستبر بوده و حتی نوعی بدفهمی فلسفه است.

در طول تاریخ زنجان نیز مکتب اشراقی و اشراقی‌گری تناسب عجیبی با روح حاکم بر مردمان این دیار داشته است و صرف همراه شدن با صلاح الدین ایوبی که تبار کردی داشته در برهه‌ای، دال بر تبار کرد بودن ایشان نمی‌باشد. این در صورتی است که به حکم همان صلاح الوین ایوبی به زندان افکنده شده و به شهید راه اندیشه شد.

تحولات فکری و اندیشه ای از زمان رنسانس به این سو و متعاقبا تطور اندیشه در کشور ما، بعدها نیز به گونه ای دیگر رقم خورد.

گذر به قوه عاقله بشری و تاکید بر نظام‌های عقلی در امورات سیاسی، اجتماعی و حتی دینی از زمان مشروطه به این سو، حتی در امورات دینی و فقاهتی  مسیری متفاوت را پیمود.

تکیه بیشتر بر عقل بشری دستاوردهای بسیاری را بر بشر امروزی به ارمغان آورده و کنترل بر عناصر حیات و طبیعت را مضاعف نمود. شاید تفحص در گذشته قبل از مشروطه در تاریخ زنجان برای کشف فلسفه نو افلاطونی و یا مشائی امری صعب و دشوار بوده و با وجود شیخ اشراق  و حکمت اشراقی بسی ممتنع باشد.

حکمت و فلسفه در این دیار بیشترین تاثیر را خواسته یا ناخواسته، از این فلسفه برده است و فرزند این دیار بودن و بنیاد نهادن این فلسفه توسط فیلسوف این دیار برگ زرینی از تاریخ زنجان می باشد.

مشروطه در بدایت امر نهضتی بود فکری، که در ممالک محروسه ایران برای غل و زنجیر نهادن بر پای استبداد و مشارکت مردم در امر سیاست، تکون پیدا نموده بود.

 با صدور اندیشه های مترقی خواهانه بشری در جامعه ایرانی، رجوع به عقول بشری و استفاده از نظام های فکری متجدد در تمیشت امور انسانی، انقلابی را در اذهان و سپس در جامعه و  تمامی ساحت‌های آن ،خاصه ساحت سیاست، ایجاد نمود.

روشنفکران، نویسندگان و حتی روحانیون در این جنبش، نقش موتور محرک و پیش برنده داشتند و در شکل گیری و هدایت افکار جامعه و تغییر نظام فکری حاکم بر عوام، نقش بی بدیلی داشتند.

حسن و قبح ، کامیابی و ناکامیابی،  آن خارج از موضوع این گفتار است.

ولی در یک قیاس تاریخی به گواهی تاریخ، نهضت فکری مشروطه و ارزش‌های برآمده از آن، آنچنان که در ممالک محروسه ایران بر اذهان رعیت قبل از مشروطه، در حال شکل‌گیری بود، در مردم زنجان پدید نیامد.

استعمال واژه رعیت تا قبل از مشروطه بر ادبیات آن عصر، خاصه در ادبیات دیوانی، چیرگی داشت و یکی از دستاوردهای بزرگ مشروطه، ورود مفهوم شهروند بر ادبیات مان بود.

عدم اقبال و مواجه با اندیشه های مترقی خواهانه عصر مشروطه در زنجان، بخشی به فرهنگ و ارزش‌های غالب سنتی و صوفی گرایانه آن بر می‌گردد که شاید هم ریشه در تفسیر و تاویل ناهمگن و خطاهای زمان پریشانه از حکمت اشراق داشته است.

بخش دیگری نیز متوجه مرجعیت مراجعی همچون ملا قربانعلی زنجانی است که در شکل‌دهی ذهنیت مردم تاثیر بسزایی داشتند.

عدم اعتماد بر عقول عشره فارابی در فلسفه اشراق  نوعی صوفی‌گری را در اذهان خفیه مردم این دیار نهادینه نموده بود.

روح تصوف و اعراض از دنیا  تا حدی بر مردمان زنجان، مستولی گشته بود که کاری به اصلاح امور دنیوی خاصه امور سیاسی و اجتماعی نداشتند و مجذوب افکار و تئوری های عصر مشروطه نگردیدند.

تفکر صوفی گری و یا شیعه غالی بودن و مفاهیمی همچون  تقدیرگرایی که از درون آن‌ می‌جوشید، سبب‌ساز تارک دنیا و بی تفاوت بودن نسبت به سیاست را در ذهن و ضمیرشان‌ نهادینه نمود.

تقدیر گرائی که شاید در فهم و تفسیر قشری گرایانه از امر دینی در مردم این خطه بوجود آمد مزید بر علت بوده است که مردمان این خطه را نسبت به سایر شهرها، در باب امور دنیوی و حتی حکمرانی، منفعل‌تر و تحت انقیادتر نموده است. ‌

این تقدیر گرائی نیز تا به امروز ادامه داشته است و کنش انسانی مطلوب و درخور را، قربانی جبر گرایی نموده است.

در جبر گرائی و تقدیر گرائی مفرط‌مان قرائت‌های خاص و منحصر دینی، نیز نقش‌هایی داشته است که می توان بخشی از ان را در مرجعیت امثال ملا قربانعلی زنجانی، مورد مطمح نظر قرار داد.

همانطور که اشاره شد در جنبش مشروطه نویسندگان و روشنفکرانی و حتی بسیاری روحانیون در بیداری اذهان مردم، نقش عمده‌ای را ایفا نمودند که در زنجان بدلیل چیرگی ملاقربانعلی زنجانی موسوم به حجت‌الاسلام، فرایند متباین و متفاوت‌تری را نسبت به سایر شهرها بخود گرفت.

حجت‌الاسلام که حقیقتا در فقاهت و دانش شرعی به گونه‌ای بود که بزرگترین منتقد مرجعیت، احمد کسروی، نیز علی‌رغم انتقاد از مواضع سیاسی وی، در دانش فقهی او را ممتاز می‌دانست.

اعتماد و ثقه مردم زنجان به حجت‌الاسلام به گونه‌ای بود که در تمامی امورات حتی، خارج از مسائل فقهی، از سیاست گرفته تا اقتصاد، اجرای حکمش را واجب کفایی و عینی می‌دانستند.

ایشان نیز نه تنها در امور فقهی بلکه در امور سیاسی نیز تاًثیر گذار بر ذهنیت مردم بود.

طوری بر قلوب مقلدانش سیطره داشت که چماق زنان و مقلدان مسلح کثیری، برایش جان فشانی می‌نمودند.

حجت‌الاسلام، در زمره مخالفین سرسخت و بعدها معاند مشروطه بود که شاید اگر ایشان، در تهران اقامت می‌داشت، گوی سبقت را در مخالفت با مشروطه از شیخ فضل‌الله می‌ربود.

هر چند اقوالی که از ایشان به سمع و نظر رسیده گویای این امر است که ایشان علاوه بر ضدیت با مشروطه با سلطنت نیز ضدیت داشته است.

استیلای حجت‌الاسلام بر اذهان مردم زنجان  در صوفی مسلکی و شیعه غالی بودن زنجانی‌ها، در اشتراکات بین الاذهانی شان با این مرجع نقش مشترک داشته است.

روح عرفانی و ساده زیستی و اعراض او از دنیا و عدم اختیار همسر و سیر و سلوک عرفانی آخوند، قرابت بسیاری را با اشراقی گری داشته است و شاید فاصله‌اش با شیخ اشراق به کوتاهی فاصله سهرورد و ارقین سجاس باشد.

در نقطه مقابل ملا قربانعلی، شیخ ابراهیم زنجانی است که بعد از اقامتش در زنجان به بعد از امامت در مسجد آخوند ملا علی قارپوزآبادی و مجالست با نخبگان و سیاست پیشگانی آن دوران، همچون مشیرالممالک وزیر و خواندن روزنامه‌هایی از جمله ثریا، پرورش، حبل المتبن کلکته، که به شیخ می‌آوردند و به گواه خود شیخ در آن زمان، در خلوت و به دور از چشم طلاب دیگر می‌خواند، دریچه‌هایی از دنیای مدرن را به روی او گشود.

بعد از دوران ناصری، شیخ ابراهیم زنجانی نیز به مطالعات آثار روز از جمله آثار طالبوف پرداخت و دست به نگارش رساله‌ای انتقادی بنام تریاق السموم زد که در سفر نظام السلطنه به زنجان به وی تقدیم نمود و مورد توجه نظام‌السلطنه از رجال نامدار قجری قرار گرفت. برخلاف شیخ ملا قربانعلی از حضور در جمع رجال سیاسی و حتی به حضور پذیرفتن حاکمان و والیان سیاسی نیز اهتراز و دوری می‌جست.

نفوذ شیخ در جامعه نخبگانی زنجان، آنچنان بود که حاج میر بهاءالدین بدلیل عدم اجازه اقامه نماز و منبر به شیخ در مساجد زنجان، مسجد دیگری برای شیخ بنا نهاد که امروزه بنام مسجد حاج تقی شریعتی می‌شناسند.

در آغاز رساله شیخ ابراهیم،محل‌ سکونت‌ خود را چنین‌ معرفی‌ کرده‌ است: «فقیرتر و ضعیف‌ترین‌ مردم‌ در کوچک‌ترین‌ بلد از بلاد ضعیف‌ترین‌ دول‌ یعنی‌ دولت‌ ایران.» این‌ اشاره‌ای‌ است‌ به‌ شهر زنجان‌ و نظام سیاسی ایران که در سال‌ 1323 شیخ می‌نماید.

شیخ در زنجان علی‌رغم تفکرات روشنفکرانه‌اش اقبال عمومی و توده‌ای آنچنانی به غیر از خواص و قشر الیت اندک زنجان در تناسب با توده حامی ملا قربانعلی نداشت.

پیشرفت سیاسی شیخ، به‌ دلیل‌ برخورداری‌ از حمایت‌، حامی‌ مقتدری‌ چون‌ میرزا ابوالمکارم و  میرزا مهدی‌خان‌ کاشی‌ و همچنین دوستان‌ او در محافل‌ ذی نفوذ تهران بود که او را به‌ عنوان‌ نماینده‌ زنجان‌ در مجلس اول برگزیدند.

اقامت طولانی شیخ ابراهیم در تهران تطور فکری شیخ زنجانی را با تکامل اندیشه ای حاکم بر فضای کشور بیشتر هم راستا نمود.

در زمان اقامت او در زنجان نیز علی رغم تحولات اندیشه ای و فکری، متناسب با وضعیت عصر مشروطه، نتوانست کفه ترازو را حداقل به نفع مشروطه خواهان در زنجان تکان دهد و زنجان بواسطه ملای قربانعلی زنجانی در ابتدا جزء متوقفین مشروطه گردید و در ادامه نیز مخالفین مشروطه گردید و قص علی هذا.

مشروطه و ارزش‌ها و آموزه‌های مندرج در آن مد زمانه بود که در این شهر پا نگرفت و زنجان را به گواه تاریخ در رده مخالفان مشروطه قرار داد.

امروز نیز در قیاس با  تحولات فکری  و توسعه ای جامعه، زنجان قدری عقب‌تر و دیرتر به حرکت در می‌آید و حتی در فرایند توسعه، بعضا متناسب با زمانه پیش نمی‌رود، اگر هم پیش می‌رویم سرعتمان کمتر است و این کاهش سرعتمان، ما را نسبت به سایر هم رده‌هایمان عقب مانده‌تر نموده است.

در عصر حاضر نیز شاید آن اشراقی‌گری و صوفی‌گری به آن غلاظ و شداد وجود نداشته باشد ولی آن ریشه تاریخی در تقدیرگرائی ما رخ عیان می‌کند و نوعی بی تفاوتی نسبت به امور اجتماعی، سیاسی و فرهنگیمان چه به صورت پنهان و چه به صورت عیان، وجود داشته است و امروز بعد از گذر از این تاریخ پر فراز و نشیب، نیازمند تحول بین‌الاذهانی در فلسفه زندگی و نحوه زیستمان هستیم

اقدام کننده: ایرج_رفیعی

صدای زنجانشیخ اشراقصوفی‌گریفلسفه گری
sedayezanjannews.ir/nx11667


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»