کد خبر: 13600
1403/09/21 - 11:18
یادداشت/ محمد مهدی شجاعی دکتری آینده پژوهشی سیاسی دانشگاه تربیت مدرسسوریه، میدان دفاع ایران یا هزینهای بیحاصل؟سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران همواره یکی از موضوعات جدالبرانگیز در عرصه داخلی و بینالمللی بوده است
پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ سیاستهای
منطقهای جمهوری اسلامی ایران همواره یکی از موضوعات جدالبرانگیز در عرصه داخلی و
بینالمللی بوده است. این سیاستها بهویژه در سوریه، به دلیل مداخله مستقیم ایران
در حمایت از دولت قانونی بشار اسد و مقابله با گروههای تروریستی، انتقادهای
فراوانی را به همراه داشته است. منتقدان این سیاستها عموماً به هزینههای اقتصادی
و انسانی آن و نیز به تبعات ژئوپلیتیکی آن اشاره دارند. اما برای ارزیابی درست این
سیاستها، لازم است به ابعاد تاریخی، سیاسی، و مقایسهای آنها نگاهی دقیقتر داشته
باشیم.
پیشینه
سیاستهای منطقهای ایران در سوریه
پس از
انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی ایران سیاست خارجی خود را با تأکید بر استقلالطلبی،
حمایت از مستضعفان، و مقابله با نفوذ قدرتهای استعماری در منطقه تعریف کرد. در این
راستا، سوریه یکی از متحدان استراتژیک ایران شد. این اتحاد، بهویژه در جنگ ایران
و عراق، اهمیت خود را نشان داد؛ زمانی که سوریه تنها کشور عربی بود که از ایران در
برابر رژیم بعثی صدام حسین حمایت کرد.
با
آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱، جمهوری اسلامی ایران، سیاست حمایت از دولت بشار اسد
را در پیش گرفت. این تصمیم بر اساس چندین عامل ژئوپلیتیکی و امنیتی اتخاذ شد: حفظ
محور مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی، جلوگیری از سقوط دولت قانونی و استقرار دولتهای
وابسته به غرب یا گروههای تروریستی، و دفاع از منافع ملی و امنیت منطقهای ایران.
مقایسه
با سیاستهای قدرتهای جهانی
برای
درک بهتر سیاستهای ایران در سوریه، باید آن را در چارچوبی تاریخی و تطبیقی بررسی
کرد. بسیاری از کشورهای توسعهیافته در طول تاریخ، سیاستهایی مشابه را در راستای
حفظ منافع ملی خود اتخاذ کردهاند.
ایالات
متحده آمریکا و سیاست مداخلهجویانه
یکی از
بارزترین مثالها، سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا در ویتنام، افغانستان، و عراق
است. در جنگ ویتنام (۱۹۵۵-۱۹۷۵)، ایالات متحده برای مقابله با گسترش کمونیسم وارد
جنگی شد که بیش از ۵۸ هزار کشته آمریکایی و میلیونها کشته ویتنامی برجای گذاشت. این
جنگ، اگرچه به هدف اولیه خود یعنی جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی نرسید، اما نشاندهنده
تصمیمی بود که در راستای حفظ منافع کلان آمریکا اتخاذ شد.
در
مورد افغانستان، آمریکا در سال ۲۰۰۱ با هدف نابودی القاعده و سرنگونی طالبان وارد
جنگ شد. این مداخله نیز با هزینهای بالغ بر ۲.۲ تریلیون دلار و هزاران کشته، در
نهایت به خروجی همراه با ناکامی منجر شد.
در
عراق نیز، حمله سال ۲۰۰۳ با ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی، یکی از بحثبرانگیزترین
مداخلات نظامی آمریکا بود که باعث بیثباتی منطقه شد. با این حال، هیچگاه اراده و
حسن نیت سیاستگذاران آمریکایی در این موارد زیر سؤال نرفت، حتی اگر نتایج آن موفقیتآمیز
نبود.
انگلستان
و سیاستهای استعماری
انگلستان
نیز در تاریخ معاصر خود بارها در خاورمیانه مداخله کرده است. از جمله این موارد میتوان
به بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ اشاره کرد. در این بحران، انگلستان به همراه فرانسه و
اسرائیل برای بازپسگیری کانال سوئز از کنترل جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر،
اقدام کرد. این مداخله با شکست سیاسی و دیپلماتیک همراه بود و به تضعیف نفوذ
انگلستان در منطقه انجامید.
شباهتها
و تفاوتها
سیاستهای
ایران در سوریه نیز از منظری مشابه قابل بررسی است. همانگونه که آمریکا و
انگلستان برای حفظ منافع ملی و منطقهای خود در جنگهای مختلف هزینه کردند، ایران
نیز با نگاه به تهدیدات منطقهای و بینالمللی، سیاستهای خود را در سوریه پیش
برده است. تفاوت عمده اما در اهداف ایدئولوژیک و نحوه مدیریت این سیاستهاست. در
حالی که سیاستهای قدرتهای غربی عمدتاً در راستای سلطهجویی و منافع اقتصادی شکل
گرفته، سیاستهای ایران بر محور مقاومت، مقابله با تروریسم، و دفاع از ارزشهای
انقلاب اسلامی استوار است.
نقدهای
وارده و پاسخ به آنها
یکی از
اصلیترین نقدها به سیاستهای ایران در سوریه، هزینههای اقتصادی و اجتماعی آن
است. برخی معتقدند که این هزینهها میتوانست برای حل مشکلات داخلی ایران صرف شود.
اما این دیدگاه، پیچیدگیهای روابط بینالملل و اهمیت امنیت منطقهای را نادیده میگیرد.
حفظ امنیت ملی ایران، بدون تأمین امنیت در کشورهای همجوار و مقابله با تهدیدات
فرامرزی، ممکن نیست.
از سوی
دیگر، نقدهایی نیز به نحوه اجرای این سیاستها وارد است. برای مثال، برخی از
کارشناسان به عدم هماهنگی میان نهادهای مختلف تصمیمگیر در ایران اشاره میکنند. این
نقدها، اگرچه قابل تأمل است، اما نباید باعث نادیده گرفتن حسن فاعلی استراتژیستهای
نظام شود.
حسن
فاعلی در برابر حسن فعلی
در ارزیابی
هر سیاستی، باید میان دو مفهوم «حسن فعلی» و «حسن فاعلی» تمایز قائل شد. حسن فعلی
به نتایج و خروجیهای سیاست اشاره دارد، در حالی که حسن فاعلی به نیت و اراده تصمیمگیران
مربوط میشود. سیاستهای ایران در سوریه، اگرچه ممکن است از نظر نتایج با چالشهایی
روبهرو بوده باشد، اما نمیتوان نیت خالص و اراده استوار طراحان این سیاستها را
انکار کرد.
نتیجهگیری
سیاستهای
منطقهای جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در سوریه، بخشی از تلاشهای کشور برای حفظ
امنیت ملی و مقابله با تهدیدات فرامرزی است. این سیاستها، اگرچه با نقدهایی همراه
بوده، اما در چارچوبی تاریخی و مقایسهای، نه تنها غیرمعمول نیست، بلکه با سیاستهای
مشابه قدرتهای جهانی همخوانی دارد.
همانگونه
که تاریخ نشان داده است، هیچ سیاستی در عرصه بینالملل خالی از چالش و هزینه نیست.
اما آنچه اهمیت دارد، نیت و ارادهای است که پشت این تصمیمات قرار دارد. جمهوری
اسلامی ایران، با درک درست از شرایط منطقهای و تهدیدات موجود، سیاستهایی را
اتخاذ کرده است که در نهایت، در راستای حفظ منافع ملی و ارزشهای انقلاب اسلامی
است. اگر نقدی بر حسن فعلی این سیاستها وارد باشد، نمیتوان بر حسن فاعلی تصمیمگیران
آن خدشهای وارد کرد. این سیاستها، همچون نمونههای مشابه در تاریخ، بخشی از تلاش
برای حفظ توازن قدرت و تأمین امنیت در جهانی پر از پیچیدگیها و تضادهاست.
اقدام کننده: سیده فیروزه موسوی
صدای زنجانایرانسوریهسیاستsedayezanjannews.ir/nx13600