سیاست در جمهوری اسلامی ایران، برخلاف آنچه در نظامهای متعارف حکمرانی تجربه شده، همواره عرصهای بوده است که بهجای چانهزنیهای مبتنی بر قدرت، بر مبنای آرمانگرایی و ارزشهای متعالی اسلامی و ایرانی بنا شده است. این نظام، که از دل یک انقلاب مردمی و اسلامی زاده شد، سیاست را نه بهعنوان عرصهای برای رقابت گروههای مصلحتگرا، بلکه بهمثابهی میدان تحقق آرمانهای اسلامی و انقلابی تعریف کرد. بااینحال، در طول دهههای گذشته، بسیاری از جریانهای سیاسی، نهتنها به یاری جمهوری اسلامی نیامدهاند، بلکه خود به معضلی برای آن تبدیل شدهاند.
پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ سیاست
در جمهوری اسلامی ایران، برخلاف آنچه در نظامهای متعارف حکمرانی تجربه شده،
همواره عرصهای بوده است که بهجای چانهزنیهای مبتنی بر قدرت، بر مبنای آرمانگرایی
و ارزشهای متعالی اسلامی و ایرانی بنا شده است. این نظام، که از دل یک انقلاب
مردمی و اسلامی زاده شد، سیاست را نه بهعنوان عرصهای برای رقابت گروههای مصلحتگرا،
بلکه بهمثابهی میدان تحقق آرمانهای اسلامی و انقلابی تعریف کرد. بااینحال، در
طول دهههای گذشته، بسیاری از جریانهای سیاسی، نهتنها به یاری جمهوری اسلامی نیامدهاند،
بلکه خود به معضلی برای آن تبدیل شدهاند.
جمهوری
اسلامی ایران در دهه نخست خود، تجربهای بینظیر از سیاستورزی مبتنی بر آرمانگرایی،
مسئولیتپذیری و تعهد به اصول انقلاب را در قالب حزب جمهوری اسلامی تجربه کرد. این
حزب، که با هدایت شخصیتهایی همچون شهید بهشتی، شهید باهنر و مقام معظم رهبری
(مدظله العالی) شکل گرفت، نهتنها در تثبیت نظام سیاسی نوپای جمهوری اسلامی نقش بیبدیلی
ایفا کرد، بلکه با تأکید بر آموزش سیاسی، کادرپروری و توسعهی گفتمان انقلابی،
نشان داد که سیاست میتواند در خدمت مردم و ارزشهای الهی قرار گیرد. جزوههای
آموزشی این حزب، که مبتنی بر درک عمیق از فلسفهی سیاست اسلامی و مسئولیتهای
اجتماعی مسلمانان بود، الگویی از سیاستورزی آگاهانه و متعهدانه را به نمایش گذاشت
که در تضاد آشکار با رفتار جریانهای سیاسی امروز است.
جریانهای
سیاسی امروز: نه آرمان دارند، نه مسئولیت میپذیرند
پس از
تعطیلی حزب جمهوری اسلامی، جریانهای سیاسیای که در فضای جمهوری اسلامی رشد
کردند، عمدتاً مسیر دیگری را در پیش گرفتند. آنها بهجای تعهد به اصول انقلاب،
درگیر رقابتهای قدرت شدند. این جریانها، چه آنهایی که خود را اصلاحطلب مینامند
و چه آنهایی که درون اردوگاه اصولگرایی قرار دارند، بهجای ارائهی راهحلهای اصیل
برای مشکلات کشور، سیاست را به ابزاری برای تأمین منافع جناحی خود تبدیل کردهاند.
نهتنها
فلسفهی سیاسی جمهوری اسلامی به حاشیه رانده شده، بلکه سیاست به صحنهای برای سهمخواهی،
حذف رقیب و زدوبندهای پشت پرده بدل شده است. نتیجهی این وضعیت، گسترش بحران
کارآمدی، بیاعتمادی مردم و تشدید مشکلات معیشتی است که دستاورد مستقیم رفتارهای
فرصتطلبانهی همین جریانهای سیاسی است.
فقدان
کارآمدی: بیعدالتیها و مشکلات اقتصادی ریشه در جریانهای سیاسی دارد
یکی از
مهمترین پیامدهای ناکارآمدی جریانهای سیاسی، گسترش بیعدالتی اقتصادی، مشکلات معیشتی
و فشارهای اجتماعی بر مردم است. این جریانها که سفیران خود را در مناصب دولتی
قرار دادهاند، نهتنها برنامهای برای اصلاح مشکلات ندارند، بلکه خود باعث تعمیق
این بحرانها شدهاند. این مسئله بهوضوح نشان میدهد که سیاستورزی در جمهوری
اسلامی از آرمانهای اصلی خود فاصله گرفته و بیش از آنکه در خدمت مستضعفان و اقشار
محروم باشد، به ابزاری برای توزیع قدرت و ثروت میان گروههای خاص تبدیل شده
است.
در چنین
فضایی، نظام نمیتواند و نباید بیش از این به این جریانهای سیاسی اعتماد کند. همین
جریانها، که شعار عدالت و رفاه سر میدهند، در عمل با فساد، ناکارآمدی و سوءمدیریت،
عرصه را بر مردم تنگ کردهاند. دستگاههای نظارتی و تصمیمگیر باید مولفهی کارآمدی
را به اولویت نخست احراز صلاحیتهای مسئولان و مدیران کشور تبدیل کنند
تجربهی
تاریخی: نمیتوان بر این جریانهای سیاسی تکیه کرد
نظام
جمهوری اسلامی ایران باید این حقیقت تلخ را بپذیرد که این جریانهای سیاسی، که سالهاست
خود را بهعنوان «مدعیان اصلاح و انقلاب» معرفی کردهاند، در بزنگاههای تاریخی
نشان دادهاند که نمیتوان بر آنها تکیه کرد.
تجربههای
گذشته ثابت کرده است که در مواقع بحرانی، این جریانها یا دچار انفعال و سردرگمی
شدهاند و یا بهجای ایستادن در کنار نظام، در پی منافع شخصی و جناحی خود بودهاند.
بهویژه با توجه به شرایط پیچیده و حساس داخلی و بینالمللی، نظام نمیتواند حسابی
روی این گروهها باز کند.
سال آینده،
با توجه به تحولات احتمالی در عرصهی داخلی و بینالمللی، مقطع سرنوشتسازی خواهد
بود. اما آیا این جریانهای سیاسی که در شرایط عادی نیز نتوانستهاند نقش خود را
بهدرستی ایفا کنند، در آن لحظات حساس میتوانند یاریرسان باشند؟ پاسخ، بر اساس
تجربهی تاریخی، منفی است.
راه
برونرفت: بازگشت به مدل حزب جمهوری اسلامی و خلق رویای تحققپذیر
با
توجه به وضعیت فعلی، جمهوری اسلامی ایران باید سیاست خود را از وابستگی به این جریانهای
ناکارآمد و فرصتطلب رها کرده و به سمت بازسازی یک نظام سیاسی متکی بر مردم، ارزشهای
اصیل انقلاب و کارآمدی حرکت کند.
خلق یک
رویای تحققپذیر بزرگ برای نسلهای آینده امری ضروری است. نسلهای جدید نیاز به
چشماندازی دارند که بتوانند برای آن تلاش کنند و با آن هویت سیاسی و اجتماعی خود
را تعریف کنند. جمهوری اسلامی باید این رویا را نهتنها در سطح نظری، بلکه در عمل
طراحی و اجرا کند.
ایجاد یک
سیستم نظارتی مؤثر که کارآمدی را در احراز صلاحیتها بهعنوان معیار اصلی در نظر
بگیرد. نباید اجازه داد که افراد ناکارآمد و بیمسئولیت، با استفاده از عناوین سیاسی،
در رأس امور قرار گیرند.
احیای
الگوی حزب جمهوری اسلامی، بهعنوان الگویی برای سیاستورزی آرمانگرا، متعهد و
مردمی.
این
حزب در گذشته نشان داد که سیاست میتواند در خدمت عدالت، مردم و اسلام باشد، نه
صرفاً ابزار قدرتطلبی.
بازگرداندن
سیاست به مسیر عبودیت، نه رقابت صرفاً قدرتمحور. همانگونه که حزب جمهوری اسلامی
سیاست را یک عبادت میدانست، سیاستورزان امروز نیز باید سیاست را معبد بدانند، نه
ابزار جاهطلبیهای شخصی.
نتیجهگیری:
عبور از جریانهای بیمسئولیت و بازگشت به سیاست الهی
تنها
در صورتی که سیاستورزان کنونی، بار دیگر به آموزههای شهید بهشتی و همفکران او
بازگردند و سیاست را نه ابزار قدرت، بلکه وظیفهای برای تحقق عدالت و پیشرفت
بدانند، میتوان امید داشت که جمهوری اسلامی بار دیگر به الگویی درخشان از سیاستورزی
مسئولانه و متعهدانه تبدیل شود.
در غیر
این صورت، جریانهای سیاسی موجود، نهتنها به حل مشکلات کشور کمکی نخواهند کرد،
بلکه همچنان بهعنوان بخشی از بحران باقی خواهند ماند.