کد خبر: 15610
1404/04/16 - 9:53


یادداشت/ خلیل ببری

چرا اذیت می کنیم و اذیت می شویم؟

«یک عکس برشِ کوتاهی از یک فیلم است! در قضاوت به یک عکس قناعت نکنیم.» ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند،تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری! غفلت یعنی دوری از واقعیت و حقیقت و غوطه ور شدن در وقایع ؛ توهم و روزمرگی و عکس‌العمل ها!

پایگاه خبری صدای زنجان

پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ 

خلیل ببری ۲۴ خرداد ۴۱۴۰

«یک عکس برشِ کوتاهی از یک فیلم است! در قضاوت به یک عکس قناعت نکنیم.»

ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند،تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری!

غفلت یعنی دوری از واقعیت و حقیقت و غوطه ور شدن در وقایع ؛ توهم و روزمرگی و عکس‌العمل ها!

ابر و باد و مه و خورشید و فلک ،یک مجموعه و پازلی ممزوج شده اند که

طی فرایندهایی محصول و نتیجه ای را عاید ما  کنند تا اصولی و خوب و مفید ،مورد مصرف و بهره برداری قرار گیرند!

شتاب و خطاب و عتابِ مرسوم و معمول شده در ذهن و گفتار و رفتارمان، باعث شده اند که قطعه ای از پازل و فرایند را لمسیده،قانع شده، نظر کلی و همه چیز دانی بدهیم!

یک برگ از مثنوی یا شاهنامه را خوانده،نخوانده مثنوی شناس یا شاهنامه پژوه می شویم!و میبُریم و میدوزیم.

یک لیوان از آبِ روانِ رودخانه ای یا حرف و حرکتی از خانه ای را برداشته ، اذعان میداریم که این لیوان آب، همان رودخانه است و این حرف و حرکت هم ،هست و نیست آن خانه یا شخص می باشد!

در مقابلِ حل ِ کوچکترین مصائب و مسائل زندگی ِ واقعا موجودمان ،وامانده و درمانده ایم و با یک سرماخوردگی ساده، سر بر سنگ می کوبیم و با  همه جنگ می کنیم که چرا خوب نمی شویم!

ولی برای مشکلات و دردسرها و حتی سرطان های صعب العلاج ِ سایرین، مثل ریگ و شن ریزه ،نسخه می پیچیم و روده درازی کرده،علت بروز و  راه و نسخه ی  درمان تجویز می کنیم! واقعا که!

ماجرایِ این شرطی شدگی و اعتیاد به نادانی ِپنهان شده در همه چیزدانیِ فضول گونه  ؛ شبیه ِماجرای فیلی در تاریکیِ مولوی می باشد که  برداشت و رفتار یا احساس و کارکردِ هیجانی،ولی غیر واقعی بیابیم و دروغ را راست و راست را دروغ بپنداریم و همه چیز دانانه، نظری قاطع یا  حرف ِآخر  را به زبان بیاوریم.

شمالی ها می گویند:« تا گوساله گاو بشه،دلِ صاحبش آب میشه»

و ما ترک زبان ها هم  می گوئیم:« صبر ایله،حلوا پیشَر  ای قورا سندن»

(گر صبر کنی،ز غوره حلوا سازم).

 و انگلس گفته است:« جهان،مجموعه ایست از پروسه ها!»

تمامی درگیری ها و اختلافات خانوادگی،رفاقتی،اداری،محلی،اقتصادی کاری ،بازاری،سیاسی اجتماعی و حتی شخصی، درونی ما ، ریشه در نوع برداشت و کارکرد ِ صفر و یک و نگاه ِسیاه و سفید ما به پدیده ها و رخدادها و منقطع و کوچک و محدود کردنِ یک تجربه طولانی و اتفاقی ؛بطورِ دل بخواهی  ؛ باعث دور شدن از حقیقت ِماجرا و واقعیت موجود می شود که ما را به بیراهه و گژراهه  برده و مخاطبینِ علاقه مند و شنونده را به انحراف  میرساند.

همه از همه ی فرایندها و پروسه ها و مراحل ِشکل گیری حرف،عمل،اختلاف و مشکل  یا موقعیت و موفقیتی خبر ندارند و دوست هم نمیدارند ،وقت بگذارند تا از کل فرایند و ماوقع و واقعیت سر درآورده ؛ مطلع شوند!

دنبالِ مختصر و چکیده و نخِ تسبیحی از  ماجرا هستیم و بس!

این راحت طلبی و ساده انگاری، به جعل واقعیت می انجامد و  کم ها و غم ها را به ما می رساند تا در گیر و دارِ درگیری ها ،گیر کرده، دخل ِ آرامش و آسایش خود را بیاوریم و دخلِ طرفین و حقیقتِ ماجرا را در بیاوریم و در باتلاقِ اشتباه و انکار و تایید و تاکیدِ مستمرِ برداشتِ ناصحیح مان فرو بچِکیم و اصرار بورزیم و از زمین و زمان،از پنهان و نهان،از این و از آن و کتبِ دینی اجتماعی و تفسیر و تعبیر قوانین ؛ قَسم و گریه و داد  و قهر و دوری کمک بگیریم تا ثابت کنیم ثقلِ زمین و حق و حقیقت ،جایی است که ما پای بر آنجا می گذاریم و تقریر و تحریر می کنیم!

نمی دانیم با خود و دیگران چه می کنیم و چه کردیم!

زندانیان دردیم و برای رسیدن به ایده ها و نوع نگاه هایِ نارسیده و مقطعی مان ،فلک را سقف می شکافیم و الک ِپر کلکِ ذهنِ مشکل دارمان را کاسه ای زرین می نمایانیم و بدون پس دانِ نم و رطوبتی ،بخاطر ِدستمالیِ حقیقت، دست به آتش زدنِ قیصریه ای  می زنیم تا  دستمالِ منیٓٓت مان را بدست آورده ،یا حفظ کنیم!

دستمالی  که راهبرش ،حسادت و کینه و جهل ِدرون‌زادمان  است!

با رویِ گشاده و شجاعت و باوری عجیب و عمیق، بدون ملاحظه؛ همه را در هر زمان و هر مکانی با قساوت ،قضاوت  می کنیم و قضاوت خود را از سوی هیچ تنابنده ای  بر نمی تابیم.

بیاییم تمرین و تکرار کنیم که انگشتان اشاره ی مان را از زوایای زندگی اطرافیان و فلان جاهایشان بیرون بکشیم و خشم و حسد و کینه و همه چیز دانی را در درون مان بُکشیم و حوادث و رفتارها و گفتارها و رفتارها را در ظرفِ زمانی مکانی و فرایند طبیعی و واقعی شان ببینیم و  ببینیم که چرا  تولید و تکثیرِ این  رفتارها و گفتارها و پندارهای سمی و آزارنده در زندگی ما  باید توزیع شوند؟

این رفتارها و گفتارها و پندارهای ِ سمی نه تنها زندگی ما را معنا دار نمی سازند ،بلکه از معنا و کیفیت می اندازند.

بیائید تا شقایق هست،با هم زندگی بکنیم

اقدام کننده: مسئول تحریریه

صدای زنجانخلیل ببرییادداشت
sedayezanjannews.ir/nx15610


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»