اطلس منصف- شاید حادثه تلخ پلاسکو
تلنگری بود که بیشتر چشمها به آتشنشانان دوخته شد و شجاعتشان بر سر زبانها افتاد،
عادت بدی است که سالی یکباریادشان میافتیم! اما همین هفتم مهر هم فرصت مغتنمی است
که پای صحبتها وخاطرات تلخ و شیرینشان بنشینیم واز تجربیاتشان بشنویم. شاید کمتر
کسی اطلاع داشته باشد که چرا هفتم مهر را روز"آتشنشان" نام گذاری کردهاند.این
گونه روایت شده است که 7 مهرسال 1359 وقتی که دشمن بعثی به پالایشگاه آبادان حمله هوایی
کردهاند، آتشنشانان منطقه و شهرهای اطراف برای مهار آتش به پالایشگاه رفتند که در
حین عملیات خاموش کردن آتش، مجدداً هواپیماهای دشمن اقدام به بمباران پالایشگاه کرده
و منجر به شهادت تعداد زیادی از آتش نشانان شدند و برای پاسداشت شجاعتشان این روز
را به نام "آتشنشان" نامگذاری کردند. بارها در مورد آتشنشانان نوشته شده
است اما خواندن خاطرات آنها میتواند بسیار جالبتر از کارشان باشد. انسانهایی که
گاه جان خودشان را فدا میکنند تا کودکی را نجات دهند.
امسال به بهانه روز آتشنشانی، تصمیم گرفتیم با جوانترین
و مسنترینآتشنشان شهرمان به گفتگو بنشینیم.
علی نقیلو که در دهه پنجم زندگی
خود قرار دارد و سالهای آخر خدمت خود را میگذراند میگوید: به کمک و یاری رساندن
به هم نوعان علاقه داشته و بخاطر همین علاقه در ابتدا به عنوان داوطلب هلال احمر تمام
دورههای امدادگری و نجات را در این سازمان گذراند، مدتی در اتوبوسرانی مشغول به کار
شده اما به خاطر علاقهای که به شغل به آتشنشانی داشته است، تمام تلاش خود را کرده
تا از سازمان اتوبوسرانی به آتشنشانی منتقل شود و در سال 78 به طور رسمی در این سازمان
مشغول به کار شده است.
وقتی در ابتدا از او پرسیدم که
از این انتخاب خود پشیمان نیستید، میگوید: وقتی آدم با علاقه و عشق وارد کاری میشود
همه خطرات و اتفاقات آن را به جان میخرد، درست است این شغل جزو مشاغل سخت و زیانآور
محسوب میشود اما این علاقهست که ما را به این شغل پایبند کرده است.
علی نقیلو میگوید: آتشنشانی جزو
اولین شغلهای پراسترس و جزو مشاغل زیانآور شناخته شده است،به همین دلیل است که آتشنشانان بعد از 20 سال خدمت
باز نشسته میشوند.
وقتی پرسیدم کدام عملیات بیشتر
در خاطرتان مانده است به این جمله اکتفا کرد:"همه عملیاتها را به یاد دارم و
عملیاتهایی که خاص باشند بیشتر در یاد میمانند."
از سختترین خاطرهاش میپرسم و
وی میگوید: در سال 79 مامور آتشنشان بوده
که در بیجار(کردستان) کارخانه سیمان آتش گرفت، شرح واقعه این گونه بود این کارخانه
2 مخزن داشت که ظرفیتشان یک میلیون لیتر بود و یکی از این مخازن حاوی گازوئیل و دیگری
مازوت بود. حجم آتشسوزی آنقدر گسترده و عظیم بود که از 12 مرکز استان برای کمک اعزام
شدند، این عملیات از سختترین عملیاتهایی بود که به یاد دارم، شروع و پایانش 32 ساعت
به طول انجامید.
نقیلو شیرینترین خاطرهاش را این
گونه بازگو میکند: در سال 81 حادثهای در اطراف محله دباغها اتفاق افتاده بود که
در این عملیات پذیرایی خانهای دچار حریق شده و یک کودک در اتاق خواب مانده بود، پدر
و مادر کودک خیلی بیتابی میکردند که بعد از نجات کودک از حریق، پدر مادر وقتی کودکشان
را در آغوش گرفتند احساس کردم دنیا را در آغوش گرفتهاند و حس بسیار خوبی نسبت به شغلم
داشتم. بعد از نجات کودک مردمانی که در آنجا تجمع کرده بودند، آتشنشانان را تشویق
کردند به همین خاطر یکی از خاطرات شیرینی است در ذهنم مانده.
او شهید شدن یکی از آتشنشان زنجانی
را دلاوری این آتشنشان در برخورد با حادثه دانست که برای نجات هم نوعش، جانش را در
کف دستش گرفت و در آخر به مرحله رفیع شهادت نائل شد.
تلخترین خاطرهاش را آسیبدیدگی
یک آتشنشان بیان میکند. حادثهای که در اطراف
کارخانه کبریت اتفاق افتاده، حادثهای تلخ که مهره سوم کمر آتشنشان شکست و مدتی خانهنشین
شد، حتی مواردی بوده است که بعضی از آتشنشان آنقدر در دویدن سرعت عمل دارند، به زمین
میخورند و آسیب دیدگی همچون شکست فک برایشان اتفاق میافتد.
آتشنشان دیگری که گمان میکردم
در ابتدای راه باشد اما با داشتن سنی کم 5 سال تجربه داشت، سید امیرحسین ترابی نام
دارد، میگوید: از کودکی به هیجان و این شغل علاقه داشته است در آزمون اولیه شرایط
سنیاش مناسب نبوده است اما در آزمون دوم موفق شده و در سن 20 سالگی وارد سازمان آتشنشانی
شده است.
امیرحسین ترابی از شغلش میگوید:
آتشنشانان 24 ساعت شیفت هستند و 48 ساعت در منزلاند.
عملیات آتشنشانی به چندین دسته
تقسیم میشود: امداد و نجات، حریق، قطع عضو، حوادث کوهستان، خودکشی، برق گرفتگی و
...
ترابی میگوید: در این 5 سالی که
سابقه کار دارد در سه عملیات حضور داشته است. وی این شغل را یکی از مشاغل بسیاراسترسزا
میداند اما میگوید: تجربه با استرس رابطه مستقیم دارد، هرچقدر یک آتشنشان کارآزموده
و باتجربهتر شود، استرس وی در برخورد با حادثه کمتر میشود.
در مورد یک تجربه شرینیش اینگونه
میگوید:"یادم میآید در موقع آموزش به ما گفته بودند که اگر شخصی علائم حیاتیاش
از بین رفت تا حدودا 40 دقیقه احتمال برگشت این فرد وجود دارد."
در عملیاتی که حوالی زنجان اتفاق
افتاده بود، یک دختربچه 10 سالهای اطراف چاه بازی میکرده که دهانه چاه باز شده است
و دختر بچه به درون آن سقوط میکند؛ اکیپ آتشنشانی وقتی به محل حادثه رسید این دختر
بچه علائم حیاتی نداشت، طبق آن گفته شروع به عملیات احیا کردیم و در 5 کیلومتری زنجان
این کودک به زندگی برگشت که فکر کنم شیرینترین خاطره آتشنشانی زنجان همین عملیات
باشد که یک کودک در لبه پرتگاه مرگ به زندگی بازگشت".
او میگوید: به خاطر حادثه پلاسکو
مردم آگاهیشان نسبت به کار آتشنشانان بیشتر شده است؛ در زنجان کمبود نیرو و تجهیزات
احساس میشود اما با این شرایط آتشنشانان استان بیشتر تلاشان را برای خدمت به مردم
میکنند.
وقتی پرسیدم زنجان "بانوی
آتشنشان" دارد یا خیر میگوید: مواردی بوده است که بانوان علاقهمند به این شغل
درخواست دادهاند و حتی دورههایی هم گذراندهاند اما برای داشتن "بانوی آتشنشان"
نیاز به وسائل مخصوص و ایستگاه مختص بانوان است که در زنجان فعلا چنین شرایطی وجود
ندارد اما یک ایستگاه آتشنشانی در کرج مختص بانوان بنا شده است. نیاز به بانوی آتشنشان
در بعضی عملیاتها احساس میشود به عنوان مثال اگر در استخر بانوان گاز کلر نشت کند
اگر بانوی آتشنشان در صحنه حضور داشته باشد میتواند وارد عملیات شود و خیلی راحتتر
این عملیات پیش میرود.
او در مورد المپیاد آتشنشانی که
هر سال در کشور برگزار میشود، میگوید: استان زنجان برای اولین بار رتبه دوم و سوم
را به دست آورد که از افتخارات آتشنشانان استان است.
وقتی در مورد آمار و ارقام حوادث
در استان سوال کردم میگوید: در استان در سال 95 حدود 900 حادثه رخ داده است که این
حوادث به چندین قسمت جداگانه حریق، امداد و نجات، عملیات متفرقه همچون استقرار برای
آبرسانی و آبکشی بوده است.
اینکه میگویند آتشنشانی شغل نیست،
عشق است، شعار نیست و گاهی همیشه حضور در صحنه بهترین کار نیست، گاهی باید صحنه را
به اهل فن داد تا کنترل آن را به دست گیرند، آتشنشانان را باید جانفشانانی نامید
که وقتی همه میگریزند، به قلب حادثه میزنند.
# روزنامه صدی زنجان ؛ دیدگاه؛ روز آتش نشان