پریسا احمدی-
باید کوه باشی تا زیر بار این درد از هم متلاشی نشوی. اما نه. بیستون نیز از زخمی که
زمین بر پیکره کرمانشاه وارد کرد هنوز بر خود میلرزد. باید مادر باشی، با یک دست شکسته
و طفلی جان داده در زیر ویرانههای خانه امیدت. باید مادر باشی که با قلبی مالامال
از درد هنوز بر جای خود بایستی و با دست دیگر، با دخترکت، یگانه گنج محفوظت بازی کنی.
اما مگر میتوان تمام این رنجها را در لنز دوربین جای داد؟ چند تکه وسایل و اسباب
خانه در دستان زنی، برای تو فقط یک عکس است. اما برای او تمامی آن چیزیست که از خانه
و زندگیاش باقی مانده است.
"عکسها در روح ما ثبت میشوند و ماندگارند . شاید این تصاویر
تلنگری باشد برایمان تا بدانیم زندگی چقدر زود میتواند تمام داشتهها و عزیزانمان
را از ما بگیرد و باید لحظه لحظه باهم بودن را قدر بدانیم."
به گزارش
صدای زنجان، اینها را یکی از عابرانی میگفت که نمایشگاه زخم زمین لحظهای او را به
درنگ و تأمل واداشت. نمایشگاهی خیابانی از عکسهای زلزلهزدگان کرمانشاه که ششم تا
نهم آذرماه در میدان انقلاب میهمان دیدگان مردم بود. ناصر محمدی، عکاس این مجموعه که
از سال 78 راه زندگی خود را با این هنر آمیخته است، هدف از برگزاری نمایشگاه بهصورت
خیابانی را تأثیرگذاری بیشتر اینگونه نمایشگاهها عنوان میکند و معتقد است:
" فضای بسته مانند گالری مخاطبان خاصی دارد ولی رهگذران خیابان هر قشری از مردم
را شامل میشوند و برای سوژههای روز و اجتماعی که تمامی مردم درگیر آن باشند، برگزاری
نمایشگاه در خیابان گزینه مناسبتریست. نمایشگاه خیابانی سطح سواد و عادات بصری مردم
را ارتقا میدهد. شاید در نمایشگاهی که دایر شد نیم نگاهی به عکسها انداخته و چند
دقیقهای را درباره آنچه بر مردم زلزلهزده کرمانشاه گذشته و میگذرد اندیشیده باشند."
زنی که در
کنار فرزند خردسال خود عکسهای این نمایشگاه را به دیده مرور میکرد، متأثر از تصویر
کودکی نشسته بر روی ویرانهها میگفت گویی فرزند من است که در آن بلا و مصیبت گرفتار
شده. به باور او دیدن عکسهای زلزله کرمانشاه برای مردم دردناک است، اما باید برای
مسئولان عبرت آفرین باشد تا دوباره شاهد این اتفاقات و این حجم از ویرانی نباشیم.
ناصر محمدی
معتقد است هنر باید در زندگی مردم باشد و اگر مردم وارد دنیای هنر نمیشوند، باید هنر
را به بطن جامعه آورد. هنر و هنرمند رسالتی دارند که به گفته او، در زلزله کرمانشاه
هنر عکاسی به رسالت خود عمل کرد.
"عکسها راویانی هستند از بیمها، امیدها و بهتزدگی مردم. شاید
فکر کنید نقش مردی که در غم از دست دادن عزیزانش به ویرانههای زندگی خود مینگرد،
جز انتقال اندوه ثمره دیگری ندارد. اما خیل کمکهای مردم به مصیبتدیدگان این زلزله
حکایت از برانگیخته شدن احساساتشان داشت. احساساتی که با دیدن عکسها و تصاویر آکنده
از رنج، به جوش و خروش افتاده و مردم را به همدردی وا داشت و البته فضای مجازی نیز
بستر مناسبی برای انتقال عمق مصیبت و بازتاب آن فراهم آورد."
این هنرمند
پنج روز را با دوربینش در کنار مردم زلزلهزده گذرانده است. از لحظههای اولی میگوید
که وارد آن منطقه شده و چشمهایش حیران از مصیبتی بود که از سرپل ذهاب ویرانهای به
جا گذاشته بود. ویرانهای که در تخیل نیز نمیشد تصویرش را چند روز قبل از زلزله تجسم
کرد. شهری که میگوید در حدی تخریب شده که
خانهای قابل سکونت در آن وجود ندارد. مات و مبهوت از آنچه بر این مناطق گذشته است
و هزاران سوال بیپاسخ . که چرا؟ و چرا باید خشم زمین در یک آن زندگی را در هم بکوبد.
حتی جانوران از این خشم موصون نماندند و این
نیز از دوربینش پنهان نبوده است.
عکسها هریک
داستانی دارند . داستانی ناتمام. میتوانی در بهت چشم مردی غرق شوی که به سوسوی چراغ
نفتی مینگرد که تنها گرمابخش شبهای سرد و تار پیش رویش است. محمدی با دوربینش به
دنبال زوایایی از زلزله کرمانشاه بوده که شاید از دید صدا و سیما و سایر رسانهها پنهان
مانده است. سوژههایی که نمایانگر عمق فاجعه باشند و در دل رنجها، امید دوباره و ادامه
زندگی را به تصویر بکشند.
شاید عکس آن
کسی که در ویرانهها به دنبال باقیمانده اسباب زندگی خود میگردد، تصویری باشد از جستجوی
روزنهای برای تابیدن دوباره نور زندگی. شاید آرامش کودک معصوم خفته در آغوش مادر،
به تنهایی امیدی باشد برای ادامه بودن در پیکره زخمی کرمانشاه. شاید هم به تعبیر پیرمرد
رهگذری که زخم زمین را مینگریست، زمین زخم نمیزند. این ما و مسئولین هستیم که با
بیتدبیری و ساخت و سازهای غیر استاندارد و پیشبینی نکردن آنچه که شاید بر سر هر شهر
و کشوری بیاید، از رفتار طبیعی زمین فاجعه میآفرینیم. فاجعهای که اگر از آن عبرت
نگیریم، میتواند گریبان منطقهای دیگر را بگیرد.
# صدای
زنجان؛ زخم زمین؛ زلزله؛ کرمانشاه؛ میدان انقلاب