بخشی
از حافظه شهر در المانهای قدیمی شهر ثبت و ضبط شده است. المانهایی که روزی در
میادین، چهارراهها، پارکها یا گذرگاهها با صلابت ایستاده بودند اما اکنون هیچ
نشانی از آنها نیست. آنها خاطره شهر و مردمان آن شهر محسوب میشوند. المانهای
شهر برای هر کس خاطره منحصر به فردی را تداعی میکنند. ممکن است کسی را یاد پدری
که دیگر نیست بیندازد. پدری که او را بغل کرده بود و سوار شیرهای سنگی سبزه میدان
کرده بود. یا کسی را یاد عشقی قدیمی بیاندازد. که در کنار ماهیهای سنگی چهارراه
شیلات رخ داده بود. شاید برای کسی یادآور یک خاطره شیرین دوره بچگیهایش باشد.
وقتی که تازه خواندن ساعت را یاد گرفته بود و با ذوق و شوق وقتی دستان مادرش را در
دست داشت ساعت وسط میدان انقلاب را برای مادرش میخواند. شاید هم برای کسی یادآور
خاطره تلخی باشد و او را به زمانی ببرد که از کنار نماد میدان دروازه رشت گذشته
بود تا به عیادت عزیزی در بیمارستان شفیعیه برود و صدها خاطرهای که مجسمه الهاکبر
سه راه امجدیه، المان دانشسرا و... در ذهن مردم این شهر ساخته بودند.
ای
کاش آنها هنوز باشند و برگردند تا خاطرههای فراموش شدهمان را بازسازی کنند.
اگر آنها باشند دیگر خاطرههای تلخ و شیرین مردمان این شهر نمیمیرند.
نمیدانم
آیا در گذشته در مجموعه شهرداری انسان دوراندیش و علاقهمند به تاریخ و هویت این
شهر وجود داشته است تا این المانها را نگهداری کند؟!
ای
کاش این نمادها و المانها هنوز باشند. خوشبختانه شیرهای سبزه میدان هستند و
حالشان هم خوب است و المان هنرستان و چهار راه پایین هنوز پابرجا هستند و ثبت
خاطره میکنند.
در
صورتی که بقیه المانها هم موجود باشند، میتوان استفاده موثری از آنها کرد و به
گونهای در تقویت هویت شهر از آنها کمک گرفت. شاید هم بتوان با استفاده از آنها
در فضایی مناسب زنجان ۳۰ سال قبل را به نمایش گذاشت.
پیشنهاد
دیگر میتواند این باشد که این المانها در مقیاس کوچکتر ساخته شده و در محلی
دائمی برای نمایش عموم قرار داده شوند.
نهایتاً
باید در مجموعه شورا و شهرداری ترتیبی اتخاذ شود که المانهای قدیمی با حساسیت
زیاد محافظت شود.