کد خبر: 4346
1399/06/29 - 10:15


در گفت‌وگو با سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران به مناسبت هفته دفاع مقدس:

جنگ نابرابر

جنگ ایران و عراق طولانی‌ترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید

پایگاه خبری صدای زنجان

پایگاه خبری صدای زنجان- جنگ ایران و عراق طولانی‌ترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید. جنگ به صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برابر ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد. در این روز درگیری‌های پراکنده مرزی دو کشور با یورش هم‌زمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد هرچند مقامات عراقی معتقد بودند که جنگ از ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ برابر با ۴ سپتامبر ۱۹۸۰ با حملات توپخانه‌ای ایران به شهرهای مرزی عراق آغاز شده‌ است. روزهای پایانی شهریور ماه اما درتاریخ ایران همواره یاد‌آور جوانانی است که 8 سال تمام با جان خود در برابر دشمنان این مرز و بوم ایستادگی کردند ونگذاشتند حتی یک وجب از این خاک به دست دشمن بیفتد. جوانانی که پیش از شروع جنگ برای خود آرزوهای زیادی داشتند اما با شروع جنگ با دست‌های خالی وارد میدان نبرد شدند و برای دفاع از مرز از جان خود دریغ نکردند.

رحمان هادی‌نژاد، سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران، یکی از این جوانانی است که با دست بردن در شناسنامه خود به جبهه می‌رود و در این سال‌ها در برابر دشمن می‌ایستد.

آمریکا به دنبال انحراف انقلاب ایران

او از روزهای شروع جنگ و چگونگی شروع آن می‌گوید: در اوایل شروع جنگ با توجه به از دست دادن همه سرپل‌ها و منابع آمریکا در ایران، قطع به یقین استکبار و استعمار اجازه نمی‌دادند که انقلاب اسلامی همین رویه‌ای که پس از انقلاب داشته است را در پیش بگیرد و به راه خود ادامه بدهد و با توجه به شکست هیمنه آمریکا و استکبار در ایران و ترس استکبار جهانی که این موضوع به کشورهای دیگر منطقه تسری پیدا کند و انقلاباتی مثل انقلاب ایران شکل بگیرد سعی‌کردند که دسیسه‌هایی را انجام بدهند و ایران را از همین مسیر انقلاب منحرف کنند وبه همین جهت از توده‌های مختلف و برنامه‌ریزی‌هایی مختلفی که پیش از جنگ داشتند، سعی کردند انقلاب را دچار تزلزل و از هم پاشیدگی کنند و از درون و بیرون  در این زمینه اقدام کردند.

کوک کردن صدام به دست آمریکا

وی ادامه می‌دهد: آمریکا چون می‌دید که موقعیت خودش دارد به خطر می‌افتد و همه تلاش‌هایشان به سنگ می‌خورد، آرام آرام با توجه به وضعیتی که در کشور ما بود از طریق کشورهای همسایه‌ که اکثرشان با توجه به ژاندارمی ایران در منطقه به نوعی از ایران عقده‌ای به دل داشتند، کمک گرفت تا انقلاب ایران را از مسیر خود دور کند. آمریکاهایی به این نتیجه رسیده بودند که عراق به واسطه رئیس جمهور قلدری که دارد و پیشینه‌ای هم که پیش از جمگ تحمیلی با ایران داشت (ایران پیش از جنگ دو بار با عراق مناقشات منطقه‌ای داشت و با توجه به اینکه عهد‌نامه 1975 الجزایر نیز در یک وضعیت بسیار ضعیفی پذیرفته شده بود عراق همیشه عقده اروند را داشت چرا که اروند تنها رودخانه قابل کشتیرانی منطقه بود که عمیق‌ترین نقطه آن هم سمت ایران قرار داشت) بهترین گزینه در این خصوص خواهد بود و به همین منظور او را انتخاب کردند که در مقابل انقلاب نوظهور ایرانی‌ها بایستد و با همه این تفاسیر صدام را کوک کردند که به جنگ با انقلاب نوپای ایران بپردازد.

عراق برای جنگ با ایران تجهیز می‌شود

سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران خاطرنشان کرد: عراق با توجه به اینکه تجهیزات چندانی نیز نداشت، تجهیز شد تا با ایران وارد جنگ شود و در همان روزهای اول صدام را تا بن دندان تجهیز کردند به طوری که روز اولی که جنگ آغاز شد، دوازده لشگر کامل و و پنجاه و چند تیپ زرهی و بالای چند صد فروند هواپیما آماده بودند تا از دوازده نقطه به ایران حمله کنند و استکبار جهانی این اطمینان را پیدا کرده بود که با انقلاب نوپای ایران می‌تواند پیروز میدان باشد.

ایران در‌گیر درگیری‌های داخلی

وی با اشاره به برخی از مشکلات ایران در روزهای پیش از شروع جنگ اظهار می‌کند: سال 59 ما درگیر درگیری‌های داخلی در ایران بودیم. از طرفی منافقین در داخل ایران شیطنت می‌کردند و از طرف دیگر بحث قومیت‌ها موجب تفرقه‌افکنی شده بود به طوری که ترکمن‌ها و عرب‌ها و کردها هر یک در بخشی از ایران داعیه جدایی را داشتند، همچنین ما بحث فروپاشی ساختارهای داخلی نیروهای مسلح و تشکیل سپاه در همان روزهای اول جنگ و مشکلات سلطنت‌طلب‌ها و کلی مشکل دیگر را نیز داشتیم و در وضعیت یک کشور بحرانی بودیم که صدام با همین خیال خام در ساعت  2ظهر روز 31شهریور حمله سراسری‌اش را به ایران شروع کرد. البته پیش از این عراق شیطنت‌های در منطقه به راه انداخته بود و قبل از شروع جنگ به پاسگاه‌های مرزی ایران حمله می‌کرد و بمباران مناطق مرزی را داشت اما شروع رسمی جنگ ایران و عراق 31شهریور ماه بود که رسما در این زمان جنگ شروع شد.

بنی صدر، رئیس‌جمهور خود فروخته

هادی‌نژاد با اشاره به اینکه در این دوره و با شروع جنگ نیز ما رئیس‌جمهور خودفروخته‌ای مثل بنی‌صدر را داریم که در همان دوران هم فرمانده‌ای کل قوا را داشت، می‌گوید: جنگ ما در همان روزهای اول نیز یک جنگ نابرابر بود و در شرایط بحرانی کشور یک ارتش تا بن دندان مسلح شروع به پیشروی در مرزهای ایران می‌کند، ضمن اینکه در همان روزهای اول جنگ نیز علیرغم اینکه بنی‌صدر کمک نمی‌کرد و تجهیزات نمی‌داد ما شاهد مقاومت‌های منطقه‌ای بسیار بی‌نظیری بودیم. در خود خرمشهر که یکی از مناطق حساس آن دروازه خرمشهر است ما شاهد مقاومت چهل نفر از پاسداران از دروازه این شهر بودیم که نزدیک به 40 روز به طول انجامید.

تراژدی «زمین می‌دهیم و زمان می‌گیریم»

وی ادامه می‌دهد: در حالی که صدام در همان اولین مصاحبه خود در خصوص جنگ که در اطراف خوزستان آن را ناتمام گذاشت گفت که من مصاحبه بعدی خود را چند روز دیگر در تهران با شما انجام خواهم داد، مشاهده می‌کنیم که این جنگ 8 سال ادامه داشت و شهیدانی تا پای جان با دست‌های خالی در مقابل دشمن ایستادند ولی با توجه به اینکه بنی‌صدر در آن زمان اصلا نیروهای مردمی و سپاه را قبول نداشت و همان تز معروف «زمین می‌دهیم و زمان می‌گیریم» را اجرایی می‌کرد و قطعا این تز به ضرر ما بود؛ ما بایستی اجازه می‌دادیم که نیروهای بعثی بیایند و از همدان و دشت‌های باز مرکز ایران رد شوند و قطعا جلوی این را نمی‌شد گرفت. بعدها مشخص شد که بنی‌صدر قبل از جنگ نیز با آمریکا بده و بستان‌هایی داشته است و در پیش از جنگ وقتی آمریکایی‌ها در طبس می‌آیند تا نیروهای زندانی شده خود را ببرند و آن همه هواپیما و بالگرد در دشت طبس باقی می‌ماند بنا به دستور بنی صدر است که اعلام می‌کند نیروهای هوایی تمام بالگردها و بمب افکن‌ها و هواپیماها را در این صحرا مورد هدف قرار بدهند و تمام اسنادی هم که نشان‌دهنده این بود که بنی صدر هم در این ماجرا دست داشت را از بین ببرند و در همین ماجرا است که شهید محمد منتظرقائم نیز شهید می‌شود و جنگ ما به همین شکل شروع می‌شود و تا زمانی که بنی صدر پای کار بود و فرماندهی کل قوا را به دست داشت اکثر شکست‌هایمان را در همان تاریخ می‌خوریم البته امام چند باری دستور دادند که کاری بکنند اما در همان اولین عملیات که عملیات نصر بوده شکست می‌خوریم که باعث بر هم پاشیدن نیروهای زرهی ما شد.

روزهای جنگ، روزهای ملت امام حسینی بودن

وی ادامه می‌دهد: در اواخر سال 59 و60 که وضیت بنی صدر روشن شد، ابتدا امام فرماندهی کل قوا را از ایشان گرفتند و در مرحله بعد مجلس به ایشان حکم عدم کفایت دادند که پس از فرار بنی‌صدر ما شاهد هستیم که بیشتر پیروزی‌هایمان در جنگ شروع می‌شود و اولین و مهمترین عملیات که در همان تاریخ و پس از تمام این ماجراها اتفاق افتاد عملیات فتح‌المبین بود و سپس در عملیات‌های مختلف با دست توانمند سپاه و ارتشمان، پیروزی‌های ما شکل می‌گیرد و جنگ ما به سمتی می‌رود که ارتشمان در آستانه دروازه‌های بصره و الاماره قرار می‌گیرد که در این زمان همه سازمان‌های بین‌المللی و جهانی به این تکاپو می‌افتند که صدام را نجات بدهند و در همین زمان شاهد هستیم که همه اروپا به استثنا پای کار می‌آیند و هر کشوری از ایتالیا تا انگلیس و فرانسه و اتریش و غیره به نوعی عراق را کمک می‌کنند و با تجهیزات شیمیایی و اتمی و میراژها و سوپر استاندارد و غیره ارتش عراق را تجهیز می‌کنند و به لطف الهی و کمک مردم است که ما 8 سال در برابر این ارتش ایستادگی می‌کنیم و اینکه ما ملت امام حسین هستیم از همین تاریخ شکل می‌گیرد اگر امروزه ما این جمله سردار شهید قاسم سلیمانی را به کار می‌بریم برای همه روشن است که ما از همان تاریخ ملت امام حسین بودیم و تمام پیروزی‌ها را با همان ایمان و تقوای شکل دادیم.

کردستان سرزمین مجاهدت‌های خاموش

هادی‌نژاد با اشاره به برخی از خاطرات خود در این دوران اظهار می‌کند: ما نیز مثل بچه‌هایی بودیم که سنمان برای شروع جنگ بسیار کوچک بود و سیزده چهارده ساله بودیم که با تغییر کپی شناسنامه و هزار ترفند تلاش کردیم تا برویم و کنار رزمندگان جنگ باشیم که در روزهای اول جنگ ما در کردستان که به گفته مقام معظم رهبری سرزمین «مجاهدت‌های خاموش»است ورود پیدا کردیم. ضمن اینکه باید توجه داشت که ما در منطقه کردستان دشمن را نمی‌شناسیم و دشمن در لباس دوست است یعنی تشخیص و تمیز دشمن در این منطقه خیلی سخت است چرا که مجبور هستیم در این منطقه جان مردم را حفظ کنیم و هم با دشمن وارد جنگ شویم که بسیار سخت است و همان اوایل جنگ در این منطقه به اسم «خلق مسلمان کرد» جنایت‌ها کردند که شهید بروجردی دراین زمینه پای کار آمدند و تکلیف منطقه را روشن کردند و بین «خلق مسلمان کرد» و «ضد انقلاب» فرق گذاشتند که به شکرالهی وضعیت سامان یافت. در همین زمان است که به شهید بروجردی لقب «مسیح کردستان» داده می‌شود که انصافا هم به حق این اسم به ایشان داده می‌شود چرا که در این منطقه رشادت‌های بسیار زیادی صورت گفته است.

اروند رودخانه‌ای وحشی

سرهنگ بازنشسته سپاه پاسداران با اشاره به اینکه در ارتفاعات کردستان بسیار شهید داده‌ایم، می‌افزاید: ما در روزهای سرد کردستان که گاهی اوقات برف تا دو متر در منطقه بود موظف به حضور در منطقه بودیم و در آن سرما روزهای بود که نزدیک دو تا سه هفته در پایگاهی بدون غذا و آب زیر برف می‌ماندیم و با سختی‌های بسیار و هرچه تمام‌ترمقاومت می‌کردیم. اوایل سال 64 بود که ما به جنوب رسیدیم و علاقه ذاتی هم به غواصی داشتیم که شکر خدا قبل از والفجر 8 آموزش غواصی را با سن خیلی پایین دیدیم که گاها از من می‌پرسند شما چطور توانستید که از اروند که به حق یک رودخانه وحشی است طی کنید در حالی که غواص‌های چندین ساله و ماهر می‌آیند و می‌گویند که با این وضعیت رودخانه نمی‌توان از آن رد شد؟

وی اظهار می‌کند: شب‌های عملیات گذر از این رودخانه واقعا وحشتناک بود و امواج چهارمتری و سرعت و قدرت بسیار بالای آب برای غواصان 15،16 ساله‌ای که بایستی از آن رودخانه با آن سرعت بدون هیچ تجهیزی رد می‌شدند، بسیار دشوار بود آن هم در شرایط که دشمن بالاترین تجهیزات را داشت و از رادارهایی استفاده می‌کرد که ضربان قبل را هم نشان می‌داد و این نوجوانان بایستی در روبه روی این دشمنان ایستادگی می‌کردند و این موضوع جز با ایمان و تقوا میسر نبود. خاطرم هست در کنار ما دو برادر اصفهانی بودند که  یکی از برادران روزی با گریه این صحنه را تعریف می‌کرد که نزدیک نیزارهای سمت عراق که رسیدیم، تیراندازی کور هوایی شروع شد که یکی از تیرهای سرگردان به کتف برادر کوچک‌ترم خورده بود و کتف او را مجروح کرده بود و برادرم داشت آه و ناله می‌کرد که من دهان او را گرفتم و گفتم «داداش تو را به خدا ساکت که اگر صدایت را بشنوند همه بچه‌ها را قتل و عام می‌کنند» ومن برای اینکه صدای او درنیاید، دهان وبینی او را گرفته بودم و اصلا متوجه این نشدم که برادرم در حال خفه شدن است و او بعدا با همان وضعیت شهید شد. با همین وضعیت و در این شرایط است که ما توانستیم در برابر دشمن بایستیم.

شب قدر دفاع مقدس ما؛ شب‌های عملیات کربلای پنج است

هادی‌نژاد خاطر‌نشان می‌کند: شب علمیات کربلا 5 که مقام معظم رهبری در این خصوص می‌‍‌فرمایند «شب قدر دفاع مقدس ما شب‌های عملیات کربلای پنج است»از جمله شب‌های سختی بود که جنگ ما به خود دیده است. در کربلای 5 نیروهای ما تازه از کربلای 4 بازگشته بودند و در این عملیات به اهداف خود نرسیده بوند، ولی فرماندهان ما می‌دانستند که این عملیات می‌تواند یک عملیات ایضایی باشد و اگر این عملیات را انجام ندهیم دیگر نمی‌توان از موقعیت استفاده برد. بالافاصله پس از عملیات کربلای 4‌، عملیات کربلای 5 انجام گرفت و در این عملیات کمر صدام شکست و در کربلای 5 زمینه‌های پیروزی ما آماده شد و برای پیروزی‌های بعدی شرایط مهیا شد.

نوشیدن جام زهری به نام قطعنامه 598

وی با اشاره به اینکه متاسفانه برخی از مسئولین در این زمینه و در جهت پایان جنگ کم‌کاری کردند و کم گذاشتند، خاطرنشان کرد: به گفته خود حضرت امام ایشان مجبور به نوشیدن جام زهر شد و قطعنامه پایان جنگ را پذیرفت این در شرایطی است که ما می‌بینیم که سهل‌انگاری و کم‌کاری برخی از مسئولین در این  دوران حضرت امام را مجبور به پذیرفتن قطع‌نامه جنگ  می‌کند. ضمن اینکه تنها در جنگ ایران بوده است که ایران حتی یک وجب از خاک  خود را از دست نمی‌دهد.

روزنامه صدای زنجان

انتهای پیام

اقدام کننده: دبیر تحریریه

صدای زنجانجنگ هشت ساله ایرانرحمان هادی‌نژاددفاع مقدس
sedayezanjannews.ir/nx4346


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»