اسب تروآ آمریکا در دل قدرت و
ثروت جهان در طول بیش از دو قرن اخیر بدون زحمتی ظاهر میشود و چالشهایی را در
اقتصاد و فرهنگ و امنیت جهان ایجاد میکند. سؤالی مطرح است اینکه این اسب چمش، چرا
چنین بدون هیچ مقاومت عملی میتازد؟
دلیلش چیست؟ چرا ملتی که کمتر
از 500 میلیون نفر جمعیت دارد توانسته بهتنهایی عدد بزرگی از تولید علم و ثروت و
امنیت را در جهان به خود اختصاص دهد؟
پاسخ به این پرسش از توان اندیشه
اینجانب خارج است اما یک نکته مهم را میتوان فرض کرد.
ثبات و تغییر مستمر قانون اساسی
آمریکا: امریکا از جمله کشورهای است که قانون اساسی آن بیش از دو قرن را (از سال
1789) تجربه کرده است که دارای ثبات نسبی در قوانین اساسی است اما با 27 مورد
اصلاحی در طول 231 سال بعد از تصویب قانون اساسی، آن را به اینجا رسانده تا تکتازی
کند یعنی در هر دوره 8.5 ساله قوانین دچار تغییرات جزئی شدهاند. (هر دوره ریاست
جمهوری، یک انقلاب اساسی تکمیلی و تکوینی، برای بهتر زیستن، برای ملت کشور آن
دستاورد شایسته داشته است) (ویکیپدیا) که هیچ کشوری در جهان، توان ایجاد تغییر
مثبت به این اندازه را در خود راه نداده است.
بدینجهت توانسته است با توافق
کلی و بر قوانین از طرف سران سه قوا، حقوق و آزادیهای مردم آمریکا را تعریف کند و
همچنین فهرستی از اهداف دولت مرکزی و روشهای دستیابی به آنها را تهیه مینماید.
فهرستی از اهدافی که تا به
امروز علیرغم رشد اقتصادی در تمام دنیا، هنوز نزدیک به 25 درصد تولید اقتصاد و
علم جهان به گزارش صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و سازمان ملل و آی اس آی در
اختیار مردم آمریکا است.
آنچه کشورِ ربع قرنی را
قدرتمند کرده، قوانین باز و جرئت عرضاندام تکتک افراد بومی تا مهاجر با طیب خاطر
است. توانسته کشور را در مقابل بیش از 7.8میلیارد انسان تکتاز و پیش رو کند به همین
خاطر به اعتراف اقتصاددانان، تب اقتصادی در آمریکا لرزه 9 ریشتری در اقتصاد جهان
است که رخ میدهد.
در روزهای اخیر رئیسجمهور آمریکا
بهصراحت بهصورت ضمنی اعلام کرد دلیل خروج آمریکا از برجام، ندادن وزن مشارکت به
نظام اقتصادی امریکا در ایران است حال برای برگشت تحریمها چرا از سیاست ماشه
استفاده میکند را نمیدانم؟! اما ایشان مطمئن است دولتهای 5+1 هیچ کاری از
دستشان برنمیآید!
پیچش مویی که مرحوم مهندس عزتالله
سحابی در سال 72 برای تعدیل اقتصادی دوره دولت سازندگی مرحوم هاشمی رفسنجانی با
شعار تنشزدائی بدون مشارکت آمریکا را میدید وزنش همچنان بهجای خود باقی است،
تنشزدائی با اروپا و عربستان و چین و شوروی را کار بیهوده میدانست که نتیجه آن
شد سفارتخانههای اروپائی یکشبه بسته شدند. بدینجهت سیاست فشار اقتصادی در زمان
کرونا موهبتی برای آمریکاست چراکه تمام کشورها با اقتصاد ضعیف شده، دست بگریبانند
اگر چنانچه زندان اقتصادی بر کشوری چون آلمان و انگلیس و فرانسه و چین و کره جنوبی
و ژاپن و اقتصاد حوزه خلیج و... تحمیل گردد، بر اساس بررسی هزینه و فایده، بر هیچ
ملت و کشوری نمیارزد خود را اسیر کشوری کند که 120 میلیارد دلار بودجه کلان دارد
که 40 درصد آن نیز با کسری مواجهه است. برای مثال صادرات فلزات نادر از چین به
جهان در سال 2017، 234 میلیارد و 400 میلیون دلار است که 60 درصد آن به آمریکا
صادر میکند (همشهری آنلاین) بدینجهت جنگ اقتصادی با تعرفه 200 میلیارد دلاری
شروع میشود بگذریم با اتحادیه اروپا و آسیای شرقی چه مقدار است؟
اعداد میگوید جنگ اقتصادی،
جنگ نظامی نیست که با جانفشانی قابلحل باشد. بلکه شکست ساختارهاست که توان
جبرانش تدبیر عمیق میخواهد که چنین فرایند بر اقتصاد تورمزده دورقمی نزدیک به
80-70 درصد با موجی از واردات کالاهای لوکس قابلحل و مقاومت نیست.
پس باید احترام ملت را با تمام
توان در پیش گرفت تا با آشتی ملی بشود بر اساس سود و زیان ملی تصمیمسازی شود تا دیر
نشده ماهی تازه را از آب گرفت؛ چراکه ماهی در تور سوراخ نمیماند.