کد خبر: 4581
1399/07/20 - 15:37


برای محمدرضا شجریان

بمُرد او و جاوید نامش نمُرد

محمد جوادصحافی- پژوهشگر و منتقد

پایگاه خبری صدای زنجان

ابتهاج شاعر بلند آوازه‌ی ایران زمین، می‌سراید: «مرغ شب‌خوان که با دلم می‌خواند، رفت و این آشیانه خالی ماند، آهوان گم شدند در شب دشت، آه از آن رفتگان بی برگشت».

سخت است نگاشتن در سوگ هنرمندانی که بخش بسزایی از زندگی خود را با آنها زیسته‌ای، خاصه فردی چون محمدرضا شجریان، خنیاگر خُرمخوی و سترگ که قریب به 50 سال از درازای عمر هنری خویش را صرف تولید آثاری کرد که هر کدامین‌شان منزلت و ارزش والائی در موسیقی ایران دارند. درگذشت این موسیقی‌دان ارزشمند داغی بر دل اهالی هنر بود، داغی که هیچگاه به سردی نخواهد گرائید. داغی که با شیوع و گسترش درد شوم موسوم به کووید-19 و عدم امکان وداع میلیونی علاقه‌مندان افزونتر گشت.

تتبع در تاریخ موسیقی ایران حکایت از آن دارد که نظیر محمدرضاشجریان "هیچ-گاه" در موسیقی ایران وجود نداشته است. شخصیّت هنری و شعور اجتماعی او همواره زبانزد آنانی بوده است که او را از نزدیک می‌شناخته‌ و یا او را دنبال ‌کرده‌اند. او در تمام سال‌های فعالیت هنری خود با اجرای هوشمندانه‌ی اشعار، موفق شد همراهی خود با جریان اجتماعی ملت را حفظ کرده و در کنار آنکه توانست آثار بی‌نظیری از خود باقی گذارد، نام خود را، به‌عنوان بانگ مردم ایران جاودانه سازد. این اتفاق در کوران جریانات سال 57 با همراهی خود در قالب گروه شیدا آغاز و در سال 1364 با انتشار آلبوم بیداد شکلی نو به خود گرفت، در سال 1379 با اثر "زمستان" ادامه یافت و به سنه‌ی 1388 با حضور در میان توده مردم و نشر "زبان آتش" به اوج خود رسید.

همراهی شجریان با مردم که به مذاق برخی پاره قلیلی از سیاست بازان نامروّت خوش نیامد و همین امر موجبات ممنوعیّت دیرپای شهریار آواز را رقم زد. اتفاقی که نه تنها از محبوبیت او نزد مردم نکاست که باعث شد تا این شخصیّت هنری که از وجاهت فراوانی نزد اهالی هنر برخوردار بود تبدیل به چهرهای وجیه‌الملّه شده و انتقادات بسیاری را از سوی دوست‌داران این هنرمند ارزنده روانه سیاستمداران سیاست زده‌ای کند که تا دیروز از نام، چهره و صدای او برای مقاصد انتخاباتی خود نیز بهره‌برداری می‌نمودند.

با این وجود نگاه‌های بغض‌آلود و کینه‌ورزانه سیاسی به محمدرضا شجریان باعث شد تا مردم ایران سال‌ها، حتی از شنیدن ربنایش محروم مانند، اما جایگاه هنری غیر قابل انکار او در موسیقی ایران به قدری والاست که تمام کارشناسان و اهالی موسیقی ایران جمله‌گی بر این اعتقاد استوارند که تلاش‌های وی در آواز اصیل ایران، این هنر را که پس از حضور انواع موسیقی‌های کاباره‌ای و جدید الورود رو به فراموشی می‌گرائید، نجات داده و روح تازه‌ای در کالبد موسیقی ایران دمید.

اهالی موسیقی و آنان که با شجریان قرابت و دوستی داشتند نیک می‌دانند که او برای رسیدن به جایگاه کنونی خود، ریاضت‌ و تلاش‌های بسیاری را برخود تحمیل نمود و هیچ  فرصتی برای آموختن را از دست نداد. او جدای از حضور در کلاس‌های درس اساتید بزرگ موسیقی همچون اسماعیل مهرتاش، عبداله دوامی، نورعلی برومند و خوشه‌چینی از محضر این بزرگان، از هر امکانی برای یادگیری از سایر هنرمندان نیز دریغ نکرد و همین مهم نیز باعث شد تا نقشه راهی درست و حساب شده برای اسطوره شدن خود ترسیم نماید، اسطوره‌ای برای آواز که صدای‌اش در گوش ایران تا ابد جاودانه ماند.

دوره‌ی بودِش شجریان بزرگ در حوزه آواز همزمان حضور با برخی هنرمندان نامدار دیگر بود که هرکدامین‌شان در مطرح‌ترین مجموعه برنامه‌های رادیویی موسیقی دوران پهلوی با نام "برنامه گلها" که به همت داود پیرنیا تشکیل شده بود حضور داشته و اجراهای بسیاری را در طول این برنامه‌ها انجام دادند. در این برنامه‌ها که با عناوین مختلفی همچون گلهای رنگارنگ، گلهای جاویدان، برگ سبز، یک شاخه گل و گل‌های تازه و در مقاطع زمانی متفاوت از یکدیگر پخش می‌شد، خنیای 52 خواننده زن ومرد به گوش مشتاقان رسید تا منجر به شکل‌گیری 1400 برنامه رادیویی در 886 ساعت شود، در این میان عبدالوهاب شهیدی، حسین قوامی، علی اکبر گلپایگانی، اشرف السادات مرتضائی، محمود محمودی خوانساری، محمدرضا شجریان، بهار غلامحسینی، غلامحسین بنان و حسین خواجه امیری(ایرج) بیشترین تعداد اجراهای این مجموعه را برعهده داشتند. اما هیچ یک از آنها هرگز توانایی تحصیل جایگاه و پایگاهی که شجریان در موسیقی ایران تصاحب کرد را بنا به دلایلی همچون ضعف دانش موسیقایی، ممنوعیت صدای زنان، تمایل به سمت کاباره‌ها و اجرای ترانه‌های شَهروا در رُخشاره‌های موسوم به فیلمفارسی، نداشتند. گرچه از میان این نام‌ها حُکماً و می‌بایست نام عبدالوهاب شهیدی، محمودی خوانساری، بنان و قوامی را گزینش نمود، چرا که، جز جناب شهیدی (که عمرش دراز باد) که گرفتار ممنوعیتی شد که حاصل تصمیمات لاطائل عده‌ای هنرناشناس بود، تمام این بزرگان به دلیل کهولت سن و در دهه 60 چشم از جهان فروبستند. با این اوصاف شجریان که توانست در ارائه هنر موسیقی اصیل راه‌های تکامل و تعالی را به سرعت تکمیل و از هر انحرافی در مسیر خود دوری گزیند، نه تنها بدل به سوار یکه‌تاز آواز شد که با تربیت شاگردانی بسیار در این پهنه، صاحب مکتبی گشت که عصاره تمام مکاتب آوازی ایران قلمداد می‌شد.

گذشته از تسلّط خارق‌العاده شجریان به آواز ایرانی درک عالی او از ادبیات و شعر فارسی یکی از بزرگترین دلائلیست که برتری او نسبت به سایر آوازخوانان را دوچندان می‌کند، انتخاب هوشمندانه اشعار شعرای نامدار متقدم و انتقال آن به مخاطبین توسط شجریان آنچنان دقیق و حساب شده بود که در میانه‌های دهه 60 تا 70 آمار فروش کتب ادبی شعرای متقدّم، به طرز چشمگیری افزایش یافته و موسیقی ایرانی جانی دوباره گرفت. دقت شجریان در ارائه آواز و تکنیک فوق العاده وی در اجرای موسیقی ایرانی، باعث شد تا با بزرگان بسیاری در موسیقی ایرانی همنشین شده و این همنشینی منجر به اجرای کنسرت‌های متعدد و تولید آثار فاخری شوند که پس از گذشت سال‌ها هنوز هم همان طراوت و تازگی را برای مخاطبین خویش به ارمغان می‌آورند. فریدون شهبازیان، فرامرز پایور، کامبیز روشن روان، فرهاد فخرالدینی، فرهنگ شریف، محمدرضا لطفی، پروز مشکاتیان، منصور صارمی، حسین علیزاده، کیهان کلهراز جمله هنرمندانی بوده‌اند که در این سال‌ها سابقه همکاری و همنشینی با شجریان را داشته و ماحصل این همکاری تولید بیش از 60 آلبوم موسیقی و حدود 400 شعر از شاعران مختلف بوده است.

مع الاسف، تاریخ روز هفدهم مهر یکهزاروسیصدونودونه هجری شمسی را از یاد نخواهد برد، روزی را که مادر گیتی، سوگوار داغ فرمرواریدی است که در مهر، زمینی گشت و در مهر مینوی شد، سوگوار فرزندی‌ست که دیگر نه همچو او که نه حتی چون قرین او نیز نخواهد زائید، سوگوار سیمرغیست که ازین خاک به سوی ابدیت پرواز کرد.

بِمُرد او و جاوید نامش نمرد...


اقدام کننده: دبیر تحریریه

sedayezanjannews.ir/nx4581


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»