کد خبر: 518
1397/02/18 - 19:46
مرگ عشق در روزگار فراموشی عاشقانهها حسین منزوی شاعری است که با همه عاشقانهها و غزلهایش، غریبانه زیست و امروز با گذشت چهارده سال از مرگش هنوز هم در دیارش کمتر کسی او را میشناسد.
خبرگزاری مهر، در یازدهمین سالگرد مرگ وی گزارش تهیه کرد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
۱۶ اردیبهشت ماه سالمرگ ستاره درخشان شعر و ادبیات ایران زمین است. شاعری که سال ۱۳۸۳ در حالی در غربت وطنش چهره در نقاب خاک کشید که قلبش از جفاها و کج فهمیهای برخیها رنجیده بود.
حسین منزوی، شیخ اشراق، حکیم هیدجی، اخی فرج زنجانی، استاد رضا روزبه همه و همه نامهای بزرگی که بر تارک ادبیات و تاریخ ایران درخشیدند ولی در دیار خودشان کورسوی از آنها دیده نمیشود بزرگانی که تنها گناهنشان این است که همشهریانشان نسبت به گذشته غنی و فرهنگ پربارشان بیتفاوت هستند.
بازهم فضای مجازی و باز هم فراخوانی از جنس شعر و بیتوجهی متولیان و مدعیان فرهنگ، تا شاید مرهمی باشد بر حجره زخمی غزل و شاید توجیهی دردناک بر ضعف در برنامهریزیهای فرهنگی مسئولان. تا شاعر عشق و دوستی را در سرزمینش غریب باشد و عدهای از دوستداران این شاعر با فراخوان در شبکههای مجازی اقدام به برگزاری آئین گرامیداشت در سر مزار وی در گورستان پائین شهر زنجان کردند.
• منزوی نیمای غزل ایران بود
رضا قاسمپور از شاعرای زنجانی و از دوستان و هم دورههای استاد حسین منزوی در خصوص این شاعر فقید میگوید: منزوی همان کاری را با ادبیات کلاسیک فارسی و خصوصا اسب چموش غزل کرده که نیما در برههای برای نجات ادبیات فارسی کرد.
قاسمپور میافزاید: منزوی نیمای غزل است، او با آفرینش غزل نو فارسی جانی دوباره به غزل بخشید که خیلیها آن را مرده میپنداشتند و حتی هنوز نیز میپندارند.
وی ادامه میدهد: طبیعی است که منزویشناسی امری است مهم و لازم برای اندیشههای جوان ادبیمان، و این شناخت البته که بنیادی بنیادین و نظمی آکادمیک میخواهد.
این شاعر و نویسنده زنجان افزود: برای معرفی بزرگان فرهنگ و تاریخ استان زنجان که دارای جایگاه ملی و بینالمللی هستند بنیاد منزویشناسی میخواهیم، بنیاد هیدجیشناسی لازم داریم، به دنبال بنیاد مولانا نرگسی ابهری میگردیم، و اینکه کجاست بنیاد شیخ اخی فرج زنجانی!؟ استاد روزبه؟ و دهها مورد دیگر که باید بنیادی به نام آنها شکل بگیرد.
قاسمپور ادامه میدهد: آن بغض تاریخی، آن نیاز مدنی امروز، آن خوشایند خدا و خلایق، آن درد مشترک، بنیاد زنجانشناسی است که باید برای ایجاد آن مسئولان همت ویژه داشته باشند.
• لزوم ایجاد بنیاد زنجانشناسی
وی میگوید: نیاز امروز فرهنگی هنری زنجان ضرورت راهاندازی یک «بنیاد زنجانشناسی» است امری که نفس اردیبهشتی منزوی مجال طرحش را به ما داده است.
قاسمپور با بیان اینکه طبیعی است که بخشی از این حرکت آکادمیک هم شناخت حسین منزوی میتواند باشد میافزاید: کدام شخصیت زنجانی را در خور وزنش قدر دانستهایم؟ برای کدامین مشاهیرمان کنگره و سمینار ترتیب دادهایم؟
وی با انتقاد از روند بیتوجهی به فرهنگ و بزرگان استان زنجان ادامه میدهد: عمق فاجعه اینجاست که اگر کاری هم صورت گرفته از سوی غیر زنجانیها بوده است. مثلا پرفسور هانری کربن آلمانی برای شیخ اشراق نمونه بارز این مورد است و در مورد خود منزوی جالب است که اکثر آثارش را ناشران تهرانی چاپ کرده و میکنند.
این شاعر و نویسنده زنجان با بیان اینکه در این قصه پر غصه شاید بتوان گفت که یاد منزوی هم همچون نامش منزوی مانده است، اذعان میکند: بدیهیترین انزوا در مورد او همین بس که هنوز چند کتاب از آثار وی چاپ نشده و سرنوشت نامشخصی دارد.
قاسمپور با بیان اینکه اینجا زنجان است، ولایت خمسه، سرزمین سهروردیها، حکیم هیدجیها، پرفسور ثبوتیها، میافزاید: اگر بخواهیم لیستی از زنان و مردان نامآور این دیار که به صورت سمبلیک به سه تن از آنان بسنده کردیم، بیاوریم، به راستی که با لیستی چند صد و بلکه هم چند هزار نفره مواجه خواهیم بود.
وی ادامه میدهد: تصوف و عرفان اسلامی در زنجان؛ شیخ ابوحفص شهابالدین عمر سهروردی، استاد نظامیه بغداد، صاحب کتاب عوارف المعارف، استاد شیخ اجل، سعدی، گزاف نیست بگوییم که یک یا چند پژوهشگر اگر تمامی یا بخش اعظم عمر خود را به شناخت وی و احوال و آثارش بپردازند، باز هم جای تحقیق و پژوهش دارد و معنیاش این است که برای شناخت وی موسسهای، همراه با برنامه و نظم آکادمیک لازم است و به این لیست اثیرالدین ابهری ریاضیدان را، مصلح اکبر آیت الله عبدالکریم امام زنجانی را، و دهها شاعر و عارف و هنرمند و دانشمند زن و مرد زنجانی باید اضافه کرد.
وی با بیان اینکه آیا شایسته نیست جایزه ادبی در سطح ملی و حتی در حوزه کشورهای فارسی زبان به نام منزوی داشته باشیم، میافزاید: برای شروع این جایزه ادبی همه ساله، برگزاری آن در سطح منطقهای و شمالغرب کشور هم اولین پله و اقدام آغازینی میتواند باشد که در سالهای بعدی محققتر شود.
قاسمپور ادامه میدهد: به طور مثال منزوی در کتاب دیدار در متن یک شعر، که در آن به بررسی ۳۶ شاعر معاصر پارسیگوی پرداخته است، وجهی ممتاز از خود، یعنی یک منتقد ادبی را به نمایش گذاشته است.
وی میافزاید: وجه مغفول ماندهای از منزوی، وجه علاقه و ارتباط او با فرهنگ و ادبیات ترکی آذربایجانی است.
قاسمپور یادآور میشود: علاوه بر رد پای جای جای اسطورهها و سمبلهای ترکی در اشعار فارسی او همچون شعر او خطاب به کوراوغلو یا تلمیح افسانه ترکی پلنگ در غزل خیال خام پلنگ من..، کتابهای تیغ زنگ زده«برگردان افسانههای آذربایجانی به فارسی»، این ترک پارسیگوی، ترجمه نیمایی حیدربابایه سلام شهریار به فارسی، منظومه صفرخان و ... نشانگر این انس دیرینه به زبان و ادبیات مادری است.
صدای منزوی تا به امروز آخرین و رساترین فریاد عشق است
بزرگترین بارقه شعر منزوی ضمن وفاداری و حفظ دستاوردهای غزل کلاسیک رسیدن به افقهای روشن و توجه دقیق به زندگی انسان معاصر بود و بیان تعابیر عامیانه با توجه به فراز و نشیب روزگاری که در آن میزیست.
نام من عشق است آیــا میشناسیدم
نام من عشق است آیــا میشناسیدم؟
زخمیام -زخمی سراپا- میشناسیدم؟
بـــا شما طـــــــــیکـــــردهام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا میشناسیدم؟
راه ششصدســالهای از دفتر «حــافظ»
تا غزلهای شما، ها! میشناسیدم؟
حسین منزوی در اول مهر ۱۳۲۵ در زنجان در خانوادهای فرهنگی متولد شد. او از سنین جوانی سرودن شعر را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۶ به عنوان شاعری مطرح و تاثیرگذار در جامعه مطرح شد و غزلهای او مورد توجه غزلسرایان قرار گرفت.
او در سال ۱۳۴۶ وارد دانشگاه شد و در دانشکده ادبیات تهران ثبتنام کرد اما دیری نمی گذرد که در یافت، این رشته نمیتواند انتظارات او را بر آورده کند، به همین دلیل در سال ۱۳۵۰ درس را نیمه کاره رها کرد. او در همان سال مجموعه شعر «حنجره زخمی تغزل» را منتشر کرد. این کتاب در بخش «شعر جهان» جایزه «فروغ فرخزاد» را که در آن دوران جزء معتبرترین جوایز ادبی ایران به شمار میرفت، دریافت کرد.
پس از انتشار این کتاب، منزوی تصمیم به ادامه تحصیل در رشته علوم اجتماعی گرفت اما این این رشته را نیز نیمه کاره رها کرد و در صدا و سیما مشغول به کار شد و در این دوران برنامه «یک شعر یک شاعر» را تهیه و کارگردانی کرد.
منزوی پس از مدتی به زنجان باز گشت و تا پایان عمر در آنجا اقامت کرد. در دوران اقامتاش، در زنجان بیکار ننشست و به ساختن ترانه و تصنیف پرداخت. او تا پایان عمر همچنان به کار خود ادامه داد. منزوی پیشنهادهایی به غزل امروز داد. او همانند نیما که تحولی شگرف در شعر به وجود آورد، تحولی در غزل معاصر به وجود آورد.
او در دورهای غزل سرود که همه منتقدان فکر میکردند عمر شعر کلاسیک و غزل به پایان رسیده است اما منزوی ثابت کرد که غزل از پتانسیل بالایی برخوردار است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
منزوی در شعر سپید نیز دستی داشت، شعرهای سپید او گاهی حتی با شعر بزرگترین شاعران سپیدسرا پهلو میزند.
سرانجام حسین منزوی که مدتها از بیماری قلبی رنج میبرد، در ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ زندگی را وداع گفت.
اقدام کننده: روزنامه صدای زنجان
sedayezanjannews.ir/nx518