از آن روزهای سرد زمستانی است
که آسمان هم در بذل دانهای برف تنگچشمی به خرج میدهد و آفتاب هم کمرمق و هم بیرونق بهمنماه در گوشه آسمان در هالهای از ابر فرو
رفته است، دخترک ده ساله با لباس اندک در این سرما گوشه دیوار کز کرده و کرختی
دستانش در مقابل یخزدگی چشمانش رنگ میبازد. اندوه بزرگی در عمق چشمان دخترک یخ
بسته که حتی اجازه اشک را هم نمیدهد. مادر دخترک چادر به سرکشیده و سوار بر اسب
خشم بیمحابا فریاد میزند که دیگر دخترش را نمیخواهد و چون ازدواج مجدد کرده،
بهزیستی باید پناهگاه دخترک باشد.
دختر نگاهی به مادر و نگاهی به در نیمه باز بهزیستی
میافکند و میتوان بیدرنگ افسوس او را از زنده بودن در چشمانش خواند و به آیندهای
اندیشید که او خواهد داشت و نسلی که باز او با دلبستگی ناایمن و اعتماد بهنفس ویران خود تربیت خواهد کرد.
جایگاه مادر
جایگاه مادر در خانواده برای
بسیاری از افراد مشخص و با ارزش است. برای داشتن یک زندگی موفق همراه با عشق و صمیمیت،
همکاری زن و مرد لازم است. هر دوی آنها باید نقش خاص خودشان را در زمینه آرامش،
نظم و هماهنگی در خانواده ایفا کنند. با این حال مادران نور و چراغ خانهاند و
همانند همای سعادت میتوانند اعضای خانواده را در رسیدن به کامروایی هدایت کنند.
مادر، نقشهای سنگینی در محیط خانواده بر عهده دارد و گاه مادران با فداکاری، خودشان را قربانی نقشهایش می کنند
و عشق وجود خود را نثار اعضای خانواده.
رهبری فکری
از دید علمی، مادر، رهبری فکری
کودک را برعهده دارد و بر پایه قانون وراثت، بسیاری از حالتهای نوزاد، ناخودآگاه
ناشی از مادر است. یافتههای روانشناسی هم نشان داده است که در جنبه روانی، نقص یا
سلامت شخصیت روانی کودک، به ویژه در شش سال اول زندگی، به مهر مادر یا محرومیت از
آن بستگی دارد و ممکن است اثراتاش تا پایان عمر باقی بماند.
آیا مادر بودن فقط عشق می
خواهد؟
مادران بسیاری را میشناسیم که
سرشار از عشقاند. مهربانی و دلسوزی، رسیدگی و توجه به فرزند اغلب جزء صفاتی است
که ما از مادرمان بهخاطر داریم؛ مادرانی که وقتی در خانه را باز می کنی با لبخند
از تو استقبال میکنند و عطر خوش دستپختشان
در خانه جاری میشود؛ مادرانی که لباسهای تمیز و مرتب فرزندان را در کشوها میچینند
و در بیماری فرزندان خود بیتاب و بیقرار میشوند اما مادر بودن بیش از عشق،
"تدبیر" میطلبد.
تدبیر بالاتر از عشق
آمار طلاق روبه افزایش است و
بخشی از رشد شاخص ناشی از اختلافات خانوادگی است؛ اختلافاتی که گاه با مهر بیپایان
مادران شعلهور میشود و گاه چون لهیب آتشی از خاکستر سهلانگاری مادران در تربیت
فرزندان پس از سالها زبانه میکشد.
مادرانی که چون خود بالغ نبودند فرزندان بالغی تربیت نکردند و امروز فرزندان، اسیر
آموختههای اشتباهاند.
امروز فرزندان ما بیشتر از عشق
نیازمند تدبیر و درایت مادراناند. آنها نیازمند مادرانیاند که به آنها بیاموزد
چگونه در اوج مشکلات با یک گفتوگوی ساده، تنشی را تبدیل به لبخند کنند. امروز
فرزندان ما نیازمند مادرانیاند که به آنها تابآوری و صبوری را بیاموزد و نهال
عزت نفس را در وجودشان تنومند کند که اگر چنین باشد شاهد کاهش اختلالات روانی،
اختلافات خانوادگی و رشد شخصیتی و ارتقا سلامت روان خواهیم بود.
انتهای پیام/