هر
از چندگاهی نام سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات بر سر زبانها میافتد و به بهانههای
مختلف سیبل تهاجمات قرار میگیرد و هرکسی از طنّ خود به طریقی ایشان را مینوازد. تو
گویی این هجمهها پایانی ندارد و از این رهگذر دل مهاجمان و هتاکان تسکین مییابد.
اخیرا
خبری منتشر شده مبنی بر اینکه سید محمدخاتمی نامهای به مقام معظم رهبری نوشتهاند.
خبر انتشار نامه منتسب به خاتمی فارغ از صحت
و سقم آن با واکنشهای عجیب و غریبی از سوی مخالفین و موافقین مواجه شده است. و اما
تحلیل و تفسیر خبرِ نامه ناخوانده؛ اولاً: ماهیت و هویت بسیاری را بیش از گذشته آشکار
ساخته و نشان داد که بچهها برای درختان بیثمر سنگ پرتاب نمیکنند. دوماً: نقش یک
مصلح سیاسی در تعیین سرنوشت جامعه را به تصویر میکشد.
هیچکس
از محتوای نامهای که تاریخ نگارش آن توسط رئیس جمهور اسبق ایران به رهبر معظم انقلاب
به ۳ ماه پیش برمیگردد اطلاعی ندارد اما طیفهایی همزمان به اصل نگارش نامه ایراد
گرفته و نگارنده آن را مورد هجمه توپخانهای خود قرار میدهند. هجمهکنندگان به خاتمی
یا به تعبیری هتاکان خاتمی عمدتاً اصولگرایان تندرویی هستند که با اپوزیسیون خارجنشین
و براندازانی که با اصل نظام جمهوری اسلامی مشکل دارند همنوا شده و از شخصیت کاریزمایی
و تاثیرگذار رئیس دولت اصلاحات وحشت دارند که اینگونه به خاطر نوشتن نامهای دلسوزانه
به رهبری به تب و تاب افتادهاند.
این
جماعت غافل از آنند که نزد خاتمی مصالح و منافع ملی کشور و آسایش و رفاه مردم بر هر
چیزی ارجحیت دارد.
ذکر
این نکته ضروری است که در بین این دو گروه عدهای هم هستند که به واسطه نارضایتی از
اوضاع اقتصادی، معیشتی و یا به عبارتی "یاس" و"خستگی" از وضع موجود
اعتراضات به حق و درست؛ دیواری کوتاهتر از خاتمی نیافته و میخواهند روش و منش او
را مقصر اوضاع فعلی کشور جلوه دهند.
کارنامه
خاتمی در دورهای که از منجنیق اصولگرایان سنگ میبارید، واضح و روشن است. همه شاخصهای
سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه روندی مثبت را به نمایش میگذارد و وی به پشتوانه
و اعتبار آن دوره نسبت به سرنوشت کشور دغدغه دارد که ناگزیر روزی در روستایی در دماوند
"رای" میدهد و دیگر روز در راستای رضایتمندی مردم "تَکرار" میکند
یا در یک روز هم "سکوت"میکند ،امروز هم باز به خاطر مصلحت مردم "نامه"
مینویسد و یا از نهاد اجماعساز اصلاحطلبان حمایت میکند و اصلاحطلبان نیز از اعتبار
ایشان برای پیشبرد امورات کشور بهرهها میگیرند.
وضعیت
وهویت براندازان مشخص و مبرهن است که با هرکسی که داخل نظام و دلسوز انقلاب و کشور
و مردم باشد مخالفت و معاندت میورزند و شکی در آن نیست، اما روی سخن نگارنده در نوشتار حاضر با مخالفان اصولگرای این نامه ناخوانده
میباشد؛ ۲۴سال است هر تهمت و تخریبی که ممکن بوده علیه سید محمدخاتمی رواداشته و میدارید
اما اونه تنها در دوران ۸ساله ریاست جمهوریاش
بلکه پس از آن هم مورد اقبال عمومی بوده و منشاء آثار فراوان در داخل و خارج کشور خصوصا
در عرصه بینالملل و جهان اسلام بوده است. چرا از تکرار روشهای قدیمی و نخنما شده
خسته نمیشوید و تلاش نمیکنید با رویکرد باز، مثبت و تعاملی با یک واقعیت موجود و
اجتنابناپذیر رفتار کنید؟! آیا تکرار اتهاماتی که در هیچ محکمهای به اثبات نرسیده
است علیه کسی که حضرت امام خمینی(ره) او را "فرزند فاضل و باتقوا و متعهد خویش"
خوانده و رهبر معظم انقلاب بارها از او به نیکی یادکردهاند موجب آن نمیشود که در
طرف اشتباه تاریخ قرار بگیرید؟!
راستی
اگر از صحت این سخنان خویش مطمئنید و معتقدید که خاتمی نزد مردم اقبالی ندارد چرا حتی
از یک نامه ناخوانده سریعا ابراز نگرانی کرده و حکم قاطع برای نویسنده آن صادر میکنید؟!
به
نظر میرسد اینگونه رفتار و اعمال و تکفیر هر آن کس که مثل ما نمیاندیشد در مباینت
با اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری است.
در
خاتمه میتوان گفت که همآوایی براندازان و دلواپسان داخلی در هتاکی و هجمه به خاتمی
بیش از هر چیز موید اعتبار و شخصیت کاریزمایی اوست که مخالفان افراطیاش آن را برنتابیده
و آنان را اینگونه به خاتمی هراسی انداخته است. باید اذعان داشت که شرافت و آبروی خاتمی
از بزرگترین سرمایههای کشور و کماکان از روزنههای امید مردم بوده و خواهد بود که
اینگونه بیمهابا مورد خشم و غضب و آماج تیرهای سهمگین آنان قرار میگیرد لذا جا دارد
گفته شود:
"زمنجنیق
فلک سنگ فتنه میبارد".
انتهای پیام/