اردیبهشت سال 95، در مهلت یه هفتهای که برای تبلیغات
مرحله دوم انتخابات مجلس دهم در نظر گرفته شد، بنا بر وظیفه اطلاعرسانی نشریه،
قرار گذاشتیم با هر چهار کاندیدای راه یافته به مرحله دوم انتخابات زنجان گفتگو
کنیم. مصاحبه با فریدون احمدی، سید افضل موسوی و کریم خانمحمدی بدون دردسر انجام
شد ولی آخرین گفتگو با علی وقفچی که سابقه چهار دوره کاندیداتوری در مجلس را داشت،
به این راحتی نبود.
رئیس ستاد تبلیغاتی وی ابتدا بنای ناسازگاری گذاشت که چرا
در معرفی کاندیداها در یکی از گزارشهای روزنامه، درباره محل تولد وی شفافسازی
کردهایم! در آن ایام گویا هراس از اینکه مردم بدانند وی اهل طارم است و ممکن است
به خاطر مسائل قومی، در شهرستان زنجان رای کمتری بگیرد، وقفچی را به این نتیجه
رسانده بود که مردم هر چه کمتر در این مورد بدانند به صلاحتر است!
در همین ایام، فایل صوتی از فریدون احمدی در حال سخنرانی
در یکی از مساجد شهر منتشر شد که در آن، وی یکی از منتقدان را مورد عتاب و سرزنش
قرار داده و همین موضوع میتوانست در میزان آرای منفی وی تاثیر داشته باشد، بر
همین اساس، مشاوران تبلیغاتی وقفچی نیز وی را قانع کرده بودند که از ارائه هر نوع
سند صوتی که به ضرر وی خواهد شد، اجتناب کند! همین موضوع مهمترین چالش ما در دیدار
حضوری برای انجام مصاحبه با وی بود.
بعد از چندین قرار که از جانب این کاندیدا در لحظات آخر به
هم خورد، روزی تلفن زنگ زد و بلاخره با درخواست مصاحبه در دفتر تبلیغاتی آقای
وقفچی واقع در خیابان طالقانی موافقت شد. در کمال ناباوری وقتی دکمه ضبط مکالمه را
زدیم تا گفتگو را آغاز کنیم، جناب وقفچی عقبنشینی کرد و شرط گذاشت که هر چه میگوید
نباید ضبط شود و فقط در این صورت حاضر به مصاحبه است!
هر چه گفتیم اگر از سرنوشت فایل صوتی منتسب به آقای فریدون
احمدی هراس دارید، میتوانید در مقابل هر سوالی که به مذاقتان خوش نیامد پاسخ
ندهید، به گوش ایشان و رئیس ستاد تبلیغاتیشان نرفت و ما هم به ناچار بساطمان را
جمع کردیم و از آنجا خارج شدیم. هراسی که ایشان در این ایام از رسانه داشت، مانع
از این شد که از این وسیله ارتباط جمعی برای بیان افکار و نظرات خود استفاده کرده
و نظر مرددان را جلب کند. وی به همان روش سنتی حضور در مجامع و مدارس و جمعآوری
آرای منطقه طارم عمل کرد و موفق شد بلاخره بعد از 4 دوره شرکت در انتخابات راهی
مجلس شود، بیآنکه علاقهای به رسانهها داشته باشد.
این نیمه اول ماجراست و نیمه دوم وقتی شروع شد که آقای
وقفچی راهی مجلس شد و اینک برای بیان نظرات و اعمال قدرت واهمه نداشت و نیاز به
رسانه نیز در همین ایام شکل گرفت.
اگر برای جمع آوری رای، حضور در مساجد و مدارس و حتی سالن
انتظار سینما کافی بود، برای اعمال نفوذ جهت انتصاب مدیران دولتی، این مجامع بیش
از اندازه کوچک بود. رسانهها تریبونی بود که وی بدان نیاز داشت تا از این طریق
سهمخواهی کند. کسی که برای قانونگذاری و اصلاح قوانین راهی قوه مقننه شده بود و
برای این ورود نیز 16 سال پشت در مانده بود، حالا بعد از راهیابی به مجلس، توقع
داشت برای قوه مجریه نیز راه و چاه را نشان دهد. بارها از مقامات مختلف اجرایی
شنیدیم که در هر انتصاب مدیر دولتی حتی در ردههای پایین، قانع کردن این نماینده
مجلس یکی از کارهای سختی است که به راحتی از عهده هر کسی برنمیآید!
ابزار استیضاح وزیر در مقابل عدم تمکین به خواستهها توسط
برخی نمایندگان در انتصابات حوزه انتخاباتی نیز مهمترین ابزاری است که توسط
نمایندگانی چون وقفچی در این ایام به شدت کارایی داشته و هنوز هم دارد.
حال سوال اینجاست، نمایندهای که با هدف خدمت به مردم از
طریق وضع و اصلاح قانون به مجلس رفته، چرا باید اصل تفکیک قوا را نادیده گرفته و
در هر انتصابی دخالت کند، اگر ایشان فکر میکنند اختیارات قانونی که قوه مقننه برای
خدمت به مردم در اختیار ایشان قرار میدهد، کفاف مسئولیت سنگینی که در قبال آنها
احساس میکنند را نمیدهد و به اختیارات قوه مجریه نیاز دارند، چرا از نمایندگی
استعفا نمیدهند تا بخت خود را در قوه مجریه امتحان کنند و اگر توان بهتر کردن
اوضاع حوزه انتخابیه خود را دارند، نه در حرف و شعار، که در عمل وارد میدان شوند.
کسی که از بیان دیدگاههای خود در ایام انتخابات در مقابل رسانهها واهمه داشت، حال
هر هفته در یکی از رسانهها درباره لزوم برکناری مدیری نظر میدهد و اخیرا نیز بعد
از انتصاب مدیرکل جدید حفاظت محیط زیست استان، جلوی ورود وی را گرفته و در حال
خدمت به مردم است!