حمل
و نقل عمومی یکی از مهمترین راهکارهای امروزی برای حل معضلی به نام ترافیک است و
از جمله آنها اتوبوس از بهترین و کارآمدترینهای این حوزه محسوب میشود. اما بدون
شک کیفیت استفاده از این وسیله مهم نقلیه شهری در زنجان و به خصوص مرکز استان
متناسب با نیازهای عمومی شهروندان نبوده و نیست و نه تنها فاقد کیفیت لازم ( همچون
عدم استفاده از امکانات رفاهی آن مانند کولر ) است که خود نقش مخربی در سنگین کردن
ترافیک شهری برعهده دارد. از سوی دیگر خیابانها و معابر شهری هیچ تناسبی با بزرگی
این خودروها نداشته و حرکت لاکپشتی ( و به تعبیر شهروندان نعشکش گونه! ) این
اتوبوسها بیشتر مخل روانسازی ترافیک است تا تسهیل در آن. در شهرهای بزرگ و کلان
شهرها راهاندازی اتوبوسهای سریعالسیر و عمومی و به عبارتی بی.آر.تی در حمل و
نقل داخل شهری نقش پررنگی در کاستن از بار ترافیک داشته اما این نقش در زنجان
دقیقا برمدار عکس خود میچرخد. به همه اینها اضافه کنید رانندگی غلط و گاه روی
اعصاب برخی رانندگان این اتوبوسها که بیتوجه به قوانین و حقوق سایر رانندگان،
خود تبدیل به خطری بالقوه میشوند و البته شدهاند!
به
این موضوع اضافه کنید تصمیم اخیر شهرداری و شورا در تبدیل حدفاصل چهارراه امیرکبیر
تا میدان انقلاب به پیادهراه عمومی را که هرچند تصمیمی جسورانه و پیشرو محسوب میشود
اما همانطور که پیشتر در یادداشتی مستقل اشاره شد (پیاده راه برای نفس کشیدن ) بیتوجه
به زیرساختهای لازم و ضروری، یحتمل خود تبدیل به معضلی مضاعف خواهد شد که آن را
در یک روز عصر پنجشنبه با حضور در خیابان امام و آرامستان بهشت زهرا به راحتی و
بدون چشمهای مسلح نیز میتوان لمس کرد! هرچند به نظر میرسد این تصمیم باید
هوشمندانه و با توجه جدی به همه جوانب آن گرفته شده باشد و پیش از تصویب به حتم در
کمسیونهای تخصصی شورا درباره آن به اندازه کافی بحث شده و استدلالهای لازم برای
آن به شکلی علمی و اقناعی ارائه شده باشد!
به
هر روی نیازهای شهری و شهروندی در محور توسعه شهری بیتوجه به اصول اولیه و سادهای
چون روانسازی ترافیک و آرامش عمومی در حداقلترین میزان مورد نیاز، میتواند
عواقبی حتی گاه خطرناک نیز به دنبال داشته باشد. به نظر میرسد هرگونه تغییر در
شکل آمد و شد عمومی و ترافیک مرکز شهر پیش از پایان حداقل نیمیاز پروژه باستانی و
کهن سبزهمیدان، نوعی فرار به جلو و حتی خودزنی به حساب آید و در نتیجه تلنبار شدن
مطالبات شهروندی را به دنبال داشته باشد که با توجه به شرایط حال حاضر در کشور،
نوعی جرقه در انبار باروت خواهد بود! هر چند این باروت نم کشیده باشد و منطق و
عقلانیت عمومی آن را نپذیرد. اما سر بیدرد و بستن دستمال پیشفرضی ست که میطلبد
با چشمانی بازتر برخی پروژههای بلند پروازانه را عملیاتی کرد.