حادثه هفت تیر سال شصت، محصول یک
جریان ریشهدار تاریخی منحرف و کینهتوز نسبت به پایهگذاران نهضت امام خمینی (ره)
بود که در هفت تیر به نتیجه رسید و ۷۲ تن از بهترین یاران انقلاب را از ما گرفت.
تیرماه، حقیقت تلخی است. واقعیتی
است شناور در خون و خاکستر. هوای مچاله و خنجر هفتم تیر، هنوز در سرها تیر میکشد.
زمزمههای ناتمام، بر سنگفرشهای سرچشمه میخشکد و بوی مرگ، بر تمام درها میکوبد.
حادثه هفت تیر سال شصت، محصول یک جریان ریشهدار تاریخی منحرف و کینهتوز نسبت به
پایهگذاران نهضت امام خمینی(ره) بود که در هفت تیر به نتیجه رسید و ۷۲ نفر از
بهترین یاران انقلاب را از ما گرفت.
جریان بنیصدر و منافقان که بر
سرنوشت کشور و بخش مهمی از نیروهای نظامی مسلط بود، با فضاسازیهای احزاب لیبرال و
بهرهگیری از بعضی چهرههای موجه انقلاب، در مقابل جریان شهید بهشتی قرار گرفت. بنیصدر
با اختیار فراوان در نیروهای مسلح و جانشینی فرمانده کل قوا، هم بین نیروهای مسلح
تفرقه ایجاد میکرد و هم در پشت جبهه با روزنامه «انقلاب اسلامی» به مظلومنمایی و
شایعهپراکنی میپرداخت.
او یارانی مانند احمد سلامتیان
در مجلس داشت که طرح تفرقه و جریانسازی علیه شهید بهشتی و نیروهای انقلاب را
دنبال میکردند. منافقان نیز که از دخالت در مقدّرات کشور مأیوس شده بودند زیر چتر
حمایتهای بنیصدر به کادرسازی میلیشیا میپرداختند تا در موقع لزوم با یک تیر
خلاص، رهبری و انقلاب را ساقط کنند.
صبر و دوراندیشی شهید بهشتی،
طرحهای پیچیده آنها را به بنبست میکشاند تا اینکه به این نتیجه رسیدند شمشیر
نفاق را از رو ببندند و کار را یکسره کنند. اتحاد شوم بنیصدر و منافقان با نفوذ
دادن شخصی به نام کلاهی در دفتر حزب جمهوری اسلامی در بعدازظهر هفتم تیر، شهید
بهشتی و یارانش را در مسلخ عشق و معبد حزب جمهوری اسلامی به لقای خدا واصل کرد.
«بهشتی» را نمیتوان در یک نام
خلاصه کرد. او فراتر از یک نام بود. زندگی را عاقلانه دریافت. عارفانه زیست و عاشقانه
بدرود گفت. نمیخواست باشد اما خطّی از زنده بودنش نباشد. زندگی تکاپو بود برایش و
او به سان دریا که اگر بایستد مرداب خواهد شد.
شهید مظلوم دکتر بهشتی اخلاق
را در مکتب اهل بیت علیهم السلام خوانده بود و آموخته بود که «شیفته خدمت باشد نه
تشنه قدرت» و اینکه «بهشت را به بها میدهند نه به بهانه» اگر نبود چشمهای دیدهبانش
و دستهایی که دستگیره اطمینان اتقلاب بودند چه بسا کشتی پرتلاطم مردم به ساحل نمیرسید
و اگر پروانگیاش نبود ای بسا تاریکی پس از خاموشی شمع گسترده شده بود و صبحی در پی
نمیآمد.
بهشتی فقط یک لیست نیست که هر سال
در هفتم تیر از او تجلیل کنیم و او را بستاییم، بلکه یک فرهنگ و قاموس است. فرهنگی
که در لحظهلحظه سرافرازی این ملت نقشی سترگ و در صحنه صحنه این انقلاب حضوری
برجسته دارد.
همان رمز جاودانگی علی(ع)،
آنگاه که در محراب مسجد کوفه به ضربت شقیترین منافق تاریخ، محاسنش به خون سرش
خضاب شد و فریاد برآورد که «فزت و رب الکعبه» حتماً شنیدهاید که وقتی خبرش در شهر
پیچید که علی را در محراب مسجد به شهادت رساندهاند، کسانی گفتند مگر علی(ع) نماز
میخواند؟ و با خود میاندیشم که علی(ع) از کدام غصّه رها شد که رستگار شد؟… بگذریم.
بهشتی از همان طایفه بود، از
همان قافله که به سوی حرم دوست میتاختند و از دشواری راه و خار مغیلان و ملامت
ناکسان باکی نداشتند. گرچه دلشان از تیغ تیز طعنه شرحه شرحه بود.
این اندیشمند نستوه، راه حفظ
انقلاب و جلوگیری از وابستگی مجدد به ابرقدرتهای خود ساخته را در تلاش و مقاومت میدانست
و هنوز طنین نهیبش در برابر کسانی که اصرار به سازشکاری با غرب را داشتند در گوش
همه انقلابیون طنینانداز است که میفرمودند «ما در زیر بار سختیها
و مشکلات و دشواریها قد خم نمیکنیم. ما
راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند.» تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم،
و یا زخم بخوریم و به خاک بیفتیم و الا هیچ قدرتی پشت ما را نمیتواند خم کند.
مقام معظم رهبری در مورد حادثه
هفتم تیر سال ۱۳۶۰ میفرمایند: «یک جمله درباره
حادثه هفتم تیر عرض کنیم و آن این است که شاید از همه ابعاد متعددی که این حادثه
داشت، این بُعد جالبتر باشد که این حادثه، نشان
داد که ضربه های سهمگینی از این قبیل هم حتّی نمیتواند به استحکام بنای جمهوری
اسلامی که به ایمان و حضور مردم تکیه کرده است، خللی وارد کند. این حادثه، حادثه
کوچکی نبود. چنین حادثهای در هر نقطه دنیا کافی است برای فروریختن یک نظام. این
همه اشخاص مؤثر، مهم، خوش فکر و مبارز به دست جنایتکار
تروریستها در یک لحظه از بین بروند و
نظام آن را تحمل کند و از آن، وسیلهای برای استحکام هر چه بیشتر
خود به وجود بیاورد. این چیز شگفتآوری بود. این برکت حضور و ایمان مردم، به برکت
استحکام ساخت درونی نظام اسلامی بود و به فضل پروردگار، همیشه همینطور
خواهد بود.»
امروز بعد از سالیان دراز،
فراق شهید بهشتی و یارانش، هنوز خلأ وجود او به روشنی احساس میشود. با این همه،
برکات خون شهید بهشتی، مدام نصیب ملت ما شده و میشود. نکبت و خاری هم گریبان قاتلینش
را گرفت. شهید بهشتی مظلومانه و خیلی زود از میان رفت، اما همین عمر کوتاهش فوقالعاده
پربرکت بود. او رسالت خود را نسبت به خدا و امام و ملتش ادا کرد. تمام عمرش را صرف
برپایی حکومت اسلامی نمود. ملت ایران در فاجعه هفت تیر، هفتاد و دو مبارز فداکار
را از دست داد و به اندازه هفتاد و دو سال گریست. در همین مبنا بود که بنیانگذار
کبیر انقلاب امام راحل امت فرمودند: «بهشتی یک ملت بود برای ملت ما،
ملت در این حادثه ۷۲تن به عدد شهدای کربلا از دست داد.»
آری، شهادت، زیباترین هنر
مردان خداست؛ هنر سرخی که چون ستاره در آسمان وطن طلوع میکند تا معرفت و آگاهی را
در جان نسلها زنده بدارد بهشتی و یارانش رفتند تا بار سنگین مسئولیت را به دوش
شاهدان بگذارند و دور از همه جنجالها و توطئهها و نفاقها و اتهامات، چشم بر هم
نهند.
شمع قامتِ شهید بهشتی، این
مصداقِ «نفس زکیه» به خاک افتاد امّا اندیشه بلند و نورانی او و یارانش تا همیشه
پابرجاست.
نامشان سربلند و راهشان پر
رهرو باد.
انتهای پیام/