باید بپذیریم: به هر آنچه ما میاندیشیم، لزوماً
درست نیست و هر آنچه میشنویم، لزوماً نادرست نیست!
بین شنیدن و گوش کردن فرقهای
بسیاری هست! کسانی که خوب گوش میکنند، هرگز دعوا نمیکنند و کسانی که دائم دعوا میکنند،
هرگز گوش نمیکنند!
باید بدون هیچگونه داوری و
قضاوت، گوش کرد. بسیاری بهجای زندگی کردن، ادای آن را درمیآورند.
باید بدانیم که انسانها با نانوآب
زنده میمانند، ولی نمیتوانند بگویند که دارند زندگی میکنند؛ بلکه زندهمانی میکنند.
هرگاه در داخل خانهای بزرگترها،
کوچک شوند، هرگز کودکها، بزرگ نخواهند شد و آن جامعه، کوچک و کوچکتر خواهد شد.
هر مبلغی که در سطح خانواده یا
جامعه صرف میشود را نباید بهحساب ِ هزینه گذاشت، چراکه باید آموزش را کارآمدترین و اطمینانبخشترین
نوع سرمایهگذاری در امر بهبود امور و پیشگیری دانست.
آنکس که هیچ نمیداند، به هیچچیز
عشق نمیورزد و آنکس که از عهده هیچ کاری برنمیآید هیچ نمیفهمد و آنکس که هیچ
نمیفهمد، بیارزش است. ولیکن آنکس که میفهمد، بیگمان عشق میورزد، میبیند و
مشاهده میکند.
هرچه آگاهی، شناخت و دانش ما،
به چیزی و کسی بیشتر شود، درک ما از آن ژرفتر میگردد.
«آنکس که گمان میکند همه میوهها،
آنگاه میرسند که توتفرنگی! از انگور، هیچچیز نمیداند» - پاراسلوس- فیلسوف یونانی
در جوامع توسعهیافته، آهنگ
رشد جمعیت پائین است و آهنگ رشد توسعه اقتصادی بالاست. ولی برعکس، در جوامع توسعهنیافته،
آهنگ رشد جمعیت بالاست و آهنگ رشد اقتصادی پائین هست.
هرکس، آنگاه ! مجاز به بچهدار
شدن است که اطمینان داشته باشد فرزندش، از خودش خوشبختتر خواهد شد.
پیشگیری، مقدم بر درمان است!
نخست بیندیشید، سپس بچهدار شوید
برخیها میگویند ازدواج میکنند
و بچه به دنیا میآورند تا نامی از آنها باقی بماند، یا جنس فرزندانشان جور شود و
یا اینکه عصای زمانِ پیریشان گردد.
داشتن فرزند یعنی به دنیا
آوردن انسانی که خود هرگز نمیخواسته است به دنیا بیاید! و این سنگینترین مسئولیت هرکسی است! (مسئولیتی انسانی،
اخلاقی، و اجتماعی).
اگر فرزندان خود را بهطور بنیادین
دوست میداریم، باید محیطی ایمن و بهدوراز نگرانی و اضطراب، آمیخته با احترام و
دوستی و شادی و گذشت؛ بااحساس مسئولیتپذیری پدیدآوریم.
خانه، با ساختمان و سرپناه بسیار
فرق دارد. ساختمان یا ساختمانها را میتوان خرید، ولی خانه را نمیتوان خرید، خانه
را باید پدید آورد.
در داخل سرپناه، درودیوار و آشپزخانه و یخچال و
صندلی و مبل و شلنگ و آفتابه و ...را میتوان یافت ولی در خانه؛ عشق، احترام،
مسئولیت، تعهد، اعتماد، همکاری، یکرنگی و یکپارچگی، پشتیبانی منطقی، گذشت و چشمپوشیِ
بجا و مهربانی و فداکاری را باید تولید، حفظ یا جستجو کرد.
چراکه: رختخواب خریدنی است،
اما خواب نه! کامپیوتر، خریدنی است، اما ذهن نه! میوه و خوراکی، خریدنی است، اما
اشتها نه! زیور و لوازمآرایش، خریدنی است، اما زیبایی نه! دارو، خریدنی است، اما
سلامتی و بهداشت نه! چیزهای لوکس، خریدنی است، اما فرهنگ نه! ساختمان و سرپناه خریدنی
است، اما خانه نه!
با هرکسی که کوچکترین مشکل
روانی دارد، اگر در کاخ سفید هم زندگی کنید روزگار و لحظات تلخ و سیاهی خواهید
داشت.
اگر میخواهید برای فرزندِ خود،
بهترین ارثیه را باقی بگذارید، اعتمادبهنفس
به ارث بگذارید.
اگر هزینه فرزندآوری و آینده
داری فرزندانتان را در کودکیشان نپردازید و برایش وقت صرف نکنید، مجبورید بعد از بیستسالگیشان،
تاوان کاستیها و اشتباهها و انحرافها را بیشتر و گرانتر بپردازید.
بیشتر معتادان، ولگردها، مجرمان؛ بیماران روانی
و زندانیها زندهاند! ولی زندگی نمیکنند.
تردیدی نداشته باشید که هیچکس
معتاد، بزهکار، خلافکار، و کج رو به دنیا نمیآید.
بیشترین فعالیت در مبارزه با
اعتیاد، معطوف به برخورد با قاچاقچیان و توزیعکنندگان ِ مواد مخدر بوده و میشود
که متأسفانه زیاد نتیجهبخش نبوده و اعتیاد فراگیرتر شده است و لازم است به آنسوی
معادله توجه کنیم و دنبال روش و کارکرد و مکانیسم و اهرمی بگردیم که افراد، در
صورت دست رسی به مواد مخدر، خود را از آن بینیاز بدانند و انگیزهای برای مصرف،
در خود احساس نکنند!
وقتی مشتری و مصرفکننده کم و
کمتر شود، حتماً تولید و توزیع و حمل و قاچاق مواد مخدر هم بهصرفه نخواهد بود
و دکانشان محکومبه تعطیلی و نابودی
خواهد شد!
مثالی روشن میزنیم: در هر داروخانهای
مرگ موش یا دارویی خاص و خطرناک موجود است ولی چون در بستر و موضوعیت خاص خود، به
صورتی اصولی و استاندارد استفاده میشود، به کسی زیان جانی و سلامتی وارد نمیگردد.
ولی گاهی اوقات، ممکن است
افراد افسرده و خشمگین و روانپریش که ناامید شدهاند با استفاده از آن دارو یا سم
موش کش، خودکشی کنند! و روزبهروز هم بر تعداد آنها افزوده شود.
به نظر میرسد که باید سریعاً
جلوی ساخت و توزیع این داروها و موش کش را گرفت و آنها را جمعآوری و غدقن کرد. چه
خواهد شد، هیچی! جز اینکه موش کش، قاچاق و گران و پرطرفدار خواهد شد و افرادی که میخواهند
با موش کش خودشان را بکشند، به سموم گیاهی پناه ببرند یا خود را به برق وصل کرده یا به آتش بکشند یا اینکه
جلوی اتوبوس بیندازند، یا با طناب خود را حلقآویز کنند!
آیا میشود فروشِ طناب را
ممنوع و جریان برق را قطع کرد تا کسی خود را نکشد؟
شناختهترین واکنشها در برابر
افسردگی، اعتیاد و خودکشی میباشند!
اصلیترین شاخص اعتیاد، احساس
پیوستاری محرومیت، ناکامیها و کمبودها و رنجهای
درونِ دوران زندگی است.
ما در بین طبقات بالا، متوسط و
پائین و در بین همه گروههای اجتماعی، مانند هنرمندان، پزشکان، ورزشکاران، بازاریان
و کارخانهدارها و کارگران و ... معتاد داریم و بیسوادی و کمسوادی و باسوادی نمیتواند
دلیلِ محکمی بشمار آید چراکه حتی بین متخصصان و فوق تخصصها هم معتاد داریم و همانطور
بین نوجوانان، میانسالان، کهنسالان هم معتاد داریم و بین مزدها وزنها هم همچنین!
بین کمهوشها، و عقبماندهها
و باهوشها و نژادهای زرد و سفید و سیاه و سرخ و هر ملیت و ملت و قومی معتاد داریم.
بین مجردها و متجاهل هم همچنین!
میدانیم که هدف نهایی همه
مردم دنیا درنهایت، دستیابی به آرامش است و چون معتادها افرادی آسیبدیده، افسرده
با مشکل روانی؛ خود را در مقابل دشواریها ناتوان و ورشکسته و خوار و زبون و نابود
و فنا شده و بازنده مییابند، برای تحمل این وضعیت ناخوش آیند و کاهش فرارها و رنجهای
مبتلابهشان، به این مواد روی میآورند، هرچند که میدانند این مواد خطرناک و مشکل
آفرینند. به مادهای روی میآورند که حتی اگر شد برای چند لحظهای کوتاه، از شر فشارهای بسیار آزاردهنده روح و
روانشان خلاصی یابند و احساس آرامش کنند.
باوجود تفاوتهای فردی بین انسانها،
اینگونه آسیبپذیریها با وابستگیهای قومی، ملی، شغلی، تحصیلاتی، جنسیتی، طبقاتی
و مذهبی ارتباطی ندارد؛ یعنی در بین همه افراد، باوجود تفاوتهای مختلف، اینگونه آسیبپذیریها
دیده میشود. تنها راه ایمن ماندن از این گرفتاریها بستگی به چگونگی، فضای
خانوادگی و کارکرد و تأثیرات آن بر روحیه افراد، تا سن پانزدهسالگی دارد.
باید از ابتدای تولد کودکان، در
خانه و مدرسه و تلویزیون و ...برنامهریزی و رفتار و هدفگذاریها و کارکردهایمان
طوری باشد که آنها به اندازه کافی روحیهای شاد، خوب و با انرژی و پر امید داشته
باشند و هرگز خود را نیازمند استفاده از این گونه مواد و موارد ندانند و حسِ خوبی
نسبت به آنها نداشته باشند.
روان نادرست، آنها را به این
کار وا می دارد و اگر روان آنها سالم باشد ایمن خواهند بود! ما باید بکوشیم تا
آرامش و بهداشت روانی را آموزش و گسترش دهیم.
برای نطفه بندی و ریشه داری
سلامت روانی در کودکان، والدین و اطرافیان باید شش پیام و احساس دلپذیر میمی را به
آنها انتقال دهند: 1-تو محبوبی 2-تو محترمی 3-تو مهمی 4-تو مطرحی 5-تو مفیدی 6-تو
می فهمی! تا میم آخر، یعنی موفقیت پدید آید. موفقیت در کار، در زندگی، در تحصیل و
ارتباطات.
در مقابل هفت میم بالا، فرزندان خود را از تجربه
هفت "تِ" تخریبگر بر حذر داشته و دور سازیم: تنبیه، توهین، تحقیر، تهدید،
تبعیض، تنفر، و ترس تا تِ هشتم یعنی تباهی پدید نیاید.
تشویق و توجه به فرزندان، باعث
شکوفایی و رشد اصولی و بالفعل شدن توانایی های مثبت آنها می شود.
گاهی یک لبخند ساده شما، می
تواند گرانبهاترین هدیه برای دیگری باشد
والدینی که فقط به عنوان تولیدکنندگان
بیولوژیک فرزندان مطرحاند، تباه کنندگانِ آینده فرزندان خود و دیگران می باشند.
اگر می خواهید زندگی کسی را از
او بگیرید و او را به دست خودش نابود و خاکسترنشین کنید؛ او را تنبیه کنید، یا به
او توهین، تهدید، تحقیر کرده، ادایش را درآورید و مسخره اش بکنید. اگر بعدا، شما یا
کس دیگری را نکشت، بدانید که قطعا خود را
خواهد کشت.
آزادی شما تا هنگامی است که
انتخاب نکرده اید! پس از آن کنترل شما به دست انتخاب تان خواهد بود.
هشتصد هزار سال طول کشید تا
دانش بشری دو برابر شد، ولی امروزه در هر دو سال یکبار دانش بشری دو برابر می شود.
پس بیاییم باور را یاور خود و جامعه بسازیم که: کسی که از مغزش استفاده نمی کند،
استفاده نمی کند! یعنی ضرر می کند و به اجتماع و آینده خسارت می زند.
خویشتن را باور کن
هیچ کس، جز تو نخواهد آمد
هیچ کس بر درِ این خانه نخواهد
کوبید
شعله روشن این خانه تو باید
باشی
هیچ کس، چون تو نخواهد تابید
سروِ آزاده این باغ تو باید
باشی
هیچ کس، چون تو نخواهد روئید
چشمه جاریِ این دشت تو باید باشی
هیچ کس، چون تو نخواهد جوشید
خانه، خلوت تر از آن است که می
پنداری!
سایه، سنگین تر از آن است که می
پنداری!
ریشه ها می گویند ما تواناتر
از آنیم که می پنداری
باز کن پنجره را، صبح آمده است!
باز هم منتظری؟
هیچ کس، بر درِ این نخواهد آمد
هیچ کس، بر درِ این خانه
نخواهد کوبید
هیچ دستی، بی تو بذری، رویِ این
خاک نخواهد پاشید
خرمنی قوت نخواهد گردید
هیچ چرخی ، بی چرخش تو
بی خواهش تو
بی چالش تو، بی توانایی ِ اندیشه
و عزمِ تو، نخواهد چرخید
اسب اندیشه خود را زین کن
تک سوارِ این جاده، تو باید
باشی
و خدا می داند و خدا می خواهد
تو خودآیی باشی بر پهنه خاک
نازنین، داس بی دسته ما چند
سال است
خوشه نارس بذر می چیند
که به دست پدران ما، بر خاک نریخت
کودکان فردا، خرمن کشته امروز
تو را می جویند
خواب و خاموشی امروز تو را
در نگاه فردا، در حضور تاریخ،
هیچ کسی بر تو نخواهد بخشید
هیچ کس جز تو نخواهد آمد
هیچ کس، بر در این خانه نخواهد
کوبید
و نخواهد گفت: برخیز که صبح
است
بهار آمده است
تو بهاری، تو بهاری آری، خویشن
را باور کن - مجتبی کاشانی
انتهای پیام/