سالهای متمادی است که سیاست
داخلی کشور، سانسور و خنثیسازی رسانههای داخلی بهخصوص مطبوعات و روزنامهنگاران
مستقل باهدف کنترل و جهتدهی به افکار عمومی است. این سیاست طی چند دهه گذشته بهقدری
پرشتاب و تنگنظرانه اجراشد که رسانههای مستقل نه تنها فرصت بازسازی و جلوگیری از
خودسانسوری را نداشتند بلکه کارکرد اصلی خودشان را نیز ازدستدادند . در این شرایط
روزبهروز فاصله بین مردم با این رسانهها بیشتر و اعتماد مردم نسبت به آنها به
دلیل عدم انعکاس واقعیتهای جامعه، کمرنگ و کمرنگتر شد. آنچه امروز در سطح جامعه
شاهدیم، نتیجه اجرای این سیاست ناصوابی است که بخش مهمی از زمین بازی را به رسانههای
خارجی واگذار کرد و رسانههای داخلی را نیز
نزد مردم بیاعتبار ساخت!
اگر بخواهیم تصویر روشنی از
وضعیت امروز رسانه ها در ایران ارائه دهیم می بینیم بین مردم و صداوسیمای ملی که
دهههاست صیانت از منافع ملی و سرمایه اجتماعی را به باد فراموشی سپرده، به دلیل
نادیده گرفتن بخش بزرگی از جامعه، دیوار بلند بیاعتمادی شکلگرفته و از سبد فرهنگی
بخش عظیمی از جامعه حذفشده است.
این رسانه با جهتگیریهای خاص
سیاسی خود، تنها برای بخش کوچکی از جامعه برنامه تولید و پخش میکند اما سبک زندگی
و گرایشهای فکری بخش بزرگی از جامعه ایران رنگارنگ را که متأسفانه این روزها بدلیل
شهادت جمع زیادی از مردم در کف خیابانها و حرم شاهچراغ شیراز رنگ غم به خود گرفته،
نادیده میگیرد!
در دیگر سو اگر رسانههای دولتی
و متمایل به دولت را که هرکدام بهنوعی از اعتبارات دولتی بهره میگیرند کنار
بگذاریم، مطبوعات و خبرگزاریهای مستقل هم به دلیل شرایط خاص حاکم بر جامعه و وجود
بخشنامههای گوناگون و توصیههای مختلف و همچنین هزینه بسیار بالای اطلاعرسانی
واقعی، نظیر سرنوشت تلخ خبرنگاران زندانی ازجمله خانمها «الهه محمدی» و «نیلوفر
حامدی»، بهناچار از کنار خیلی از واقعیتهای جامعه هرچند بهسختی، عبور میکنند و
از تاباندن نور حقیقت بر تاریکیهای جامعه بازمیمانند.
به همین خاطر در سالهای اخیر
بخش بزرگی از مردم ایران و بخصوص جوانان بهناچار برای یافتن حقیقت، راه خود را از
رسانههای داخلی جدا کرده و به سمت فضای مجازی و رسانههای خارجی متمایل شدهاند
که این کوچ ناخواسته هزینه های سنگینی را برای کشور به همراه داشته است.
این در حالی است که در سالهای
گذشته بسیاری از صاحبنظران و روزنامهنگاران از شنیده نشدن صدای مردم بهخصوص
جوانان و عدم انعکاس مطالبات و خواستههای آنان ابراز نگرانی کرده و خواستار تجدیدنظر
در شیوهها و روشهای غیرعلمی فعلی شدهاند، اما نهتنها هیچ گوش شنوایی نبوده
بلکه بهجای توجه به این دغدغه و نگرانیها، مسئولان مرتبط و غیر مرتبط باافتخار
از کنترل و اشرافیتشان بر رسانههای داخلی یادکرده و به میدانداران و
برخوردکنندگان با خبرنگاران و روزنامهنگاران مدال شجاعت دادهاند.
ارزیابی فضای امروز جامعه گویاست که اگر حاکمیت در دهه
های گذشته فضا را بر روزنامهنگاران و رسانههای داخلی باز میکرد و خبرنگاران
آزادنه امکان ورود به موضوعات مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور
را داشتند، این همه زمینه بروز فساد،اختلاس، چپاول، دروغ، تهمت و ...
فراهم نمی شد و با مهیا شدن زمینه ابراز عقیده
و گفتگو در رسانه های داخلی، اعتراضات و نا آرامی های موجود نیز ایران را به چالش
نمی کشید و رسانههای خارج نشین هم ، میداندار و مرجع نبودند.
پایان سخن اینکه در شرایط فعلی
انتظار جامعه بزرگ رسانهای کشور، بخصوص خبرنگاران و روزنامهنگاران مستقل، تحمل و
مدارای بیشتر و بهتر حاکمیت و تجدیدنظر در سیاستهای ناکارآمد گذشته است که راه را
برای ایجاد اصلاحات ساختاری، گشودن گره های موجود و رسیدن جامعه به آرامش
هموار خواهد ساخت.