«متولدین دهه 60 در سال ۱۴۲۰،
۶۰ ساله میشوند و بحرانی در وضع سالمندی کشور ایجاد میشود، مگر آنکه آمادهباشیم.»
این خبر را رئیس انجمن علمی طب سالمندی و سالمندشناسی داده و گفته دهه ۶۰ انفجار جمعیت
داشتیم و در سالهای بعد این موضوع مشکلاتی ایجاد کرد، از مدرسههای شلوغ و چند شیفته
تا انبوه جوانان پشت کنکور.
از طرفی بحران کنکور باعث شده دانشگاههای جدید راهاندازی
شوند و بعدازآن شغل و تشکیل خانواده متولدین دهه 60 . حالا چند سال بعد که این دهه
پرجمعیت وارد سالمندی میشوند هم کشور وارد بحران پیری جمعیت شده و حال باید برای سالمندی
این نسل پرجمعیت برنامهریزی داشته باشیم.
ما یک دهه شصتی هستیم....
ما در زمان جنگ متولد شدیم. بله...
شروع زندگی ما با جنگ بود و هشت سال مهمان ذهن و خاطره هامون بود، هشت سال عذابآور.
هشت سالی که سوغاتش برای ما چندین سال بدبختی و کمبود امکانات و کلي گرفتاری دیگه بود...
تفریح کودکی ما که خلاصه میشد به بازيهاي توي کوچه ... (اونم اگه هوا سرد بود با
چکمههاي پلاستیکی که بیشتر از اینکه پامون رو گرم کنه بدتر سرما رو به جونمون میداد)
این کل دلخوشی بچگيمون بود. بعد که وارد مدرسه شدیم میزهای سه نفره رو با ما آشنا
کردن که گاهی به خاطر کمبود جا وسایلمون ميريخت زمین. اگه خدايي نکرده دير میاومديم
مدرسه يا بيانضباطي ديگهاي بود تنبيههاي وحشتناک و گاها خطرناکی منتظرمون بود که
بعضی وقتها منجر به آسيبهاي جبرانناپذير میشد.
با همین وضعیت بزرگ شدیم تا رسیدیم
به سن کار کردن و گشتن دنبال کار با مدرک دانشگاهی یا دیپلم. تصورمان از تمام شدن سختیها
تنها یک سراب بود چون تازه اول گرفتاريمون بود.
ما نسل مسئوليتپذيري بودیم به همین خاطر تحمل بیکاری
نداشتیم و این موضوع خيلي عذابآور بود. مدتها این وضعیت رو باید تحمل ميکرديم تا
اينکه بسته به اقبالمون چه کاری نصيبمون بشه.
کار کردیم و کار کردیم به امید
آینده بهتر. ديگه تفريح به اون شکلي نداشتيم و فقط به فکر آينده بوديم بيخبر از اينکه
قراره بدترين دوران تورمي کشور رو پيش رو داشته باشيم. تمام پساندازي که ميکرديم
دائماً به علت تصميمات و بيتدبيریهای مديران بیارزش شدند تا اینکه ديگه حتي اميد
به اينکه بتونيم يه واحد آپارتمان مناسب براي خودمون نه اینکه بخريم حتي اجاره کنيم
را هم نداشته باشيم.
نسل ما دهه شصتیها ظاهراً نمونه
بارز این نظریه متخصصان جمعیتشناسی در بحثهای نسلی است که میگن «اثرات یک نسل در
تمامی سالهای زندگی آنها قابل بررسی است و حتی پس از مرگ بسیاری از آنها، هنوز اثرات
آنها در جوامع قابلرؤیت است».
حالا با این وضعیتی که پشت سر گذاشتیم
باوجود نداشتن پسانداز کافی و مستمری ثابت، نبود بیمه تکمیلی و نبود مسکن در روزهای
پایان زندگیمان بحرانهای بدتر از اول زندگی تجربه خواهیم کرد و امیدی به وضعیت بهتر نداریم.
هرچند جمعیتشناسی یکی از مکانیسمهایی
که میتواند کیفیت زندگی سالمند را بهبود بخشد را ایجاد هستهها و مجامع سالمندی محلهای
میدانند که بتواند سالمند را در محله نگه دارد؛ بهطوریکه فاصله فیزیکی زیادی با
خانواده نداشته باشد و درعینحال بتواند در آن مراکز فعال باشد. مراکزی که حمایتهای
فرهنگی و روانشناختی برای سالمند فراهم کنند.
ولی ما دهه شصتیها ازآنجاییکه
در طول زندگی خودمان مشکلاتمان را به دوش کشیدیم و برای حل آنها جنگیدیم و از هیچ
مسئولی آبی برایمان گرم نشده حالا هم باز باید روی پاهای خودمان بایستیم و اگر پیری
بدون بحران یا لااقل کمی در آرامش میخواهیم از الآن به فکرش باشیم و امید به بهتر
شدن شرایط به دست مسئولان نباشیم.
در پایان باید با صدای بلند بگوییم
ما دهه شصتیها در ایجاد این بحران هیچ نقشی نداشتیم. وضعیت امروز ما حاصل سیاستهای
اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است.
انتهای پیام/