به دیدار دوستان خود به یکی از روستاها که در زمان خدمت در آنجا به آموزش
زنان روستایی مثل پرورش کرم ابریشم، پرورش قارچ، زنبورداری میپرداختم رفتم، سوگمندانه
روستا را تقریبا خالی از سکنه دیدم و از دوستانام هم کسی را نیافتم. سراغ هر کسی را
که گرفتم گفتند «رفتهاند» و علل متعددی هم برای «رفتهها» گفتند و آنان که مانده بودند
اغلب سالمند بودند. یکی از مهمترین علل را بیکاری شنیدم. دیدم که مهاجرت افراد جوان
از روستا باعث کاهش جمعیت جوان و افزایش سالخوردگان شده است. در حالی که روزها بر در
و دیوار شهرمان میبینیم که بنرهایی نوشته شده با عنوان «زنجان در راه توسعه». این
نکته مهم را نباید نادیده گرفت که توسعه اقتصادی کشور مستلزم توسعه روستاها هم هست،
با این وجود علیرغم تمام تلاشهایی که در راستای توسعه محلی و روستایی در قالب انواع
سیاستها و پروژهها انجام میشود که توسط رسانهها هم مکرر نشان داده و نوشته میشود
ولی مشاهده میشود که همچنان روند ترک روستا و خالی شدن روستاها از سکنه ادامه دارد.
درحالی که مقصد مهاجران روستایی در شهر با چشمپوشی از اندکی استثناها، محلات فرودست
شهری و حاشیههای شهرهاست که با خود انواع آسیبهای اجتماعی را به همراه دارد و با
سیر افزایشی و شتابان مهاجرت روستانشینان به شهرها مشکلات و پیامدهای ناشی از این مهاجرتها
آنان را گرفتار میکند به طوری که مهاجران علاوه بر مبدأ، در مقصد هم با مسائل و مشکلات
فراوانی روبرو میشوند.
در این میان به نظر میرسد بیکاری در روستاها به عنوان تهدید و هشداری
نگرانکننده است که میتواند در کنار اثرات نامناسب و منفی بر اقتصاد کشور، یکی از
علل اصلی مهاجرت به شهرها باشد. از اوایل انقلاب و از زمان تأسیس دانشگاه آزاد به تدریج
جوانها روستا را ترک گفتهاند و بسیاری پس از کسب علم به روستا بازنگشتهاند. بررسیهایی
که درباره عدم بازگشت و مهاجرت از روستا به شهر نشان میدهد تمایل و تصمیمگیری برای
مهاجرت به سن، جنس و تحصیلات بستگی دارد. و جوانان بیشترین مهاجرین را تشکیل میدهند
که برای کسب درآمد، دانش، اشتغال و غیره مکان اقامت خود را ترک میکنند. مهاجرت افراد
جوان از روستا باعث کاهش رشد جمعیت و افزایش نسبت سالخوردگی میشود. طبیعی است که این
نوع مهاجرت تعادل را برهم میزند سالخوردگی جمعیت روستاها و جوان شدن ناخواسته شهری
را به وجود میآورد. از طرفی با روستائیانی مواجه میشویم که دیگر توان کار کشاورزی
را ندارند و جوانانی که در شهرها کاری پیدا نمیکنند به عبارتی نه شهر پذیرای آنان
است و نه روستا. در نتیجه روستاها از قافله توسعه جا میمانند با وجود اینکه جوانان
باسواد شدهاند اما کشاورزی از رونق میافتد بیشک توجه به تولید، اشتغال و اجرای طرحهای
هدفدار و نظاممند اقتصادی به توسعه پایدار روستا میانجامد. ولی با وجود برقدار
و گازدار شدن و آب لولهکشی تصفیه شده در بسیاری از روستاهای کشور به ویژه بعد از انقلاب
دوام و استمرار دو دهه پدیده خشکسالی کشور نیز یکی از علل مهاجرت روستائیان به شهرها
است. ولی افزایش مزیتهای زندگی و اجرای طرحهای اقتصادی و اشتغالزا میتواند از مهاجرت
آنان جلوگیری کند و مهمتر اینکه با توجه به اقلیمشناسی مکانهای کشاورزی در روستاها
میتوان با خشکسالی هم مبارزه کرد تا از عوامل مهاجرت کاسته شود.
مهندس کشاورز که از فعالین بخش کشاورزی کشور میباشد درباره پدیده مهاجرت
میگوید: «شروع این پدیده از قبل از انقلاب بود که کارکرد نفتی و مصرفگرایی، تغییر
سبک زندگی، الگوهای معیشتی وارداتی اروپایی و آمریکایی، الگوهای غلط معماری کمبهره
و پرهزینه و نامتناسب با اقلیم کشورمان و تغییر فرهنگ بوم زیست از جمله عواملی بودند
که رفته رفته به شدت وابسته به نفت شدیم. اجرا نشدن اصول خودکفایی و همین طور اقتصاد
مقاومتی و نبود آموزشی برای کشت مناسب در روستاها و عدم نظارت بر کشت و افزایش ضایعات
محصول و بدون صرفه بودن کشاورزی منجر به این شد که کشاورزی در روستاها بیمار شد و بیکاری
و مهاجرت در روستاها افزایش یافت.»
با عنایت به پایان پذیر بودن منابع نفتی و بحران آبی که پیش رو داریم
میبایستی اندیشمندان و فرهیختگان بخش کشاورزی بیکاری و کمرونق شدن کشاورزی را هشداری
نگرانکننده بدانند و از اثرات نامطلوب و سمی بر اقتصاد کشور که همواره متکی به نفت
بوده بکاهند زیرا در کشاورزی هم مزیتهای مهم داریم که توجه بیشتری را میطلبد، پسته
طلای سبز، زعفران طلای سرخ و پنبهمان طلای سفید است.