«سلطان و شبان» افسانهای آموزنده بود که سریال
آن را هم نسلیهای من دیدهاند. افسانهای با عبرتهای چندگانه و استعارههای گوناگون.
یکی از پرسوناژهای این سریال، شبانی بود که با نیت شوم و حیله آمیز اطرافیان دربار،
به درون قبای سلطانی چپانده شده بود. چوپانی که نه آداب سلطانی را بلد بود، نه راه
رفتنش را و نه حرف زدنش را، قدرت و اختیار سلطان را پیدا کرده بود. اما گذشته از سکانسهایی
که نشان میداد این شبان سلطاننما وقتی از اختیارهای سلطان با خبر میشد، اقدامهای
نابجا میکرد و جبران آن مشکل ساز میشد، در این سریال موضوع دیگری نیز با طنزی زیبا
نمایش داده شد. شبانی که خود میدانست یک شبه سلطان شده است، نمیتوانست واقعی بودن
دیگران را نیز باور کند و مدام با این تشکیک مواجه می شد که آیا وزیر، خواب گزار اعظم،
سلطان بانو و ... هم واقعی هستند یا نه؟! او بحران هویت خود را به همه تعمیم میداد.
چند
ماه پیش بود یکی از مدیران تازه منصوب شدهی استان، در پاسخ به دعوت یکی از روزنامههای
استانی برای نشست مطبوعاتی با سمنها و فعالان محیط زیست، تشکیک خود را چنین مطرح کرده
بود که آیا اینها «سمن» هستند یا «سمننما». همین موضوع مورد اعتراض فعالان و سمنهای
محیط زیستی حاضر در آن جلسه قرار گرفته بود. متعاقب آن، در آخرین روز دی ماه گذشته،
نشستی ترتیب داده شد تا سمنهای محیط زیستی استان بتوانند با همان مدیرکل دیدار و
گفتگو داشته باشند. اما در این جلسه نیز تشکیک در هویت سمنها باز هم خود نمایی کرد
و تعدادی از فعالان محیط زیستی حاضر در جلسه، از نوع برخورد گزینشی مدیر کل با سمنها
و فرار از پاسخهای شفاف و ارائه جوابهای بیربط به پرسشهای طرح شده رنجیدند و با
نارضایتی از جلسه خارج شدند. اما یکی از اتفاقهای این جلسه نیز در نوع خود بینظیر
بود. وقتی که مدیرکل، به کار بردن اصطلاح «سمن نما» را در جریان نشست مطبوعاتی چند
ماه پیش منکر شد و برای اثبات آن، با یکی از دست اندرکاران روزنامهای که این موضوع
را به اطلاع سمن ها رسانده بود تماس گرفت، پاسخ دریافتی نه تنها انکار را اثبات نکرد،
بلکه صحت خبر را مورد تاکید قرار داد!
حال این دغدغه و پرسش پیش میآید که آیا داستان
سلطان و شبان، در نحوه گمارده شدن برخی از افراد در جایگاههای مدیریتی این روزگار
تکرار نشده است؟ آیا این احتمال وجود دارد که کسی به سبب آن که خود را «مدیرنما» میشناسد،
برای نامیدن و خطاب قرار دادن دیگران نیز از پسوند «نما» استفاده کند؟ آیا ممکن است
برخی از مراجعین به ادارات، با این اتفاق مواجه شوند که آنها را «ارباب رجوع نما»
خطاب کنند؟ یا آن که برخی از کارکنان ادارات به سبب استقلال رای شان، «کارمندنما» یا
«کارشناس نما» نامیده شوند؟ آیا با مدیرانی که برای فرار از پاسخگویی و مسئولیت پذیری،
پسوند «نما» را به ادبیات اداری و عنوان منتقدان و مخاطبان خود اضافه میکنند، امکان
حل مشکلات جامعه، یا حداقل پیشگیری از روند افزایشی آن، وجود خواهد داشت؟
شاید استاندار محترم زنجان ناچار خواهد بود برای عملی شدن ایده های ارزشمند
خود در زمینه پاسخگو بودن مسئولان به مردم و رسانه ها و کارآمد بودن مدیران اجرایی
استان، تدبیرهای موثرتری را اتخاذ کند.