شیوه ناصواب، شکایت مسئولان استانی از رسانههایی همچون صدای زنجان، نه تنها فرار از مسئولیت انتقادهای مطروحه میباشد، بلکه اذهان عموم جامعه را از تخلف و یا فساد آن مسئول و یا دستگاه اجرایی، از شک به یقین تبدیل مینماید. بالتبع عواقب اجتماعی آن نیز شکاف میان مردم، دولت و حاکمیت میباشد.
پایگاه خبری صدای
زنجان نیوز/ شیوه ناصواب، شکایت مسئولان استانی از رسانههایی همچون صدای
زنجان، نه تنها فرار از مسئولیت انتقادهای مطروحه میباشد، بلکه اذهان عموم جامعه
را از تخلف و یا فساد آن مسئول و یا دستگاه اجرایی، از شک به یقین تبدیل مینماید.
بالتبع عواقب اجتماعی آن نیز شکاف میان مردم، دولت و حاکمیت میباشد.
اظهر من الشمس است
که وظیفه ذاتی رسانهها، خاصه مطبوعات و پایگاههای خبری، تنویر افکار عمومی و
برقراری ارتباط جامعه مدنی با دولت و حاکمیت است.
اگر رسانه داخلی
با تهدید، ارعاب و اختناق دچار ضعف و خودسانسوری شود، آتشی بر قلم و کاغذ
خبرنگاران و اهل رسانه میافکند که دود آن به چشم دولت و جامعه خواهد رفت و بدبینی
مهلکی را از نهاد قدرت، در جامعه ایجاد خواهد کرد که جبرانش امکانناپذیر است.
متاسفانه شنیده میشود
که بعضی از مدیران دولتی در استان زنجان از رسانههایی همچون صدای زنجان به دلیل
انعکاس انتقادهای مطرح شده در فضای عمومی شکایت نموده و یا تهدید به برخوردهای
حقوقی مینمایند. بعضأ هم توهین و یا تهمتهایی را نثار خبرنگاران مینمایند که
این امر، فرافکنی و فرار رو به جلو برای عاملان آن به حساب میآید.
چندی پیش، یکی از
معاونین رئیس دولت در استان زنجان حضور بهم رسانده و خبرنگاران رسانههای داخلی و
مجوز دار از نهادهای مختلف حاکمیتی و دولتی، را به خودی و غیر خودی تقسیمبندی
کردهاند.
این نوع خط کشیهای
شخصی یک مقام دولتی، شعاع دایره خودیها را نیز هر چه بیشتر کوتاهتر مینماید.
جناب معاون محترم، با معیار و محک شخص خودشان نارضایتی عمومی را با این اظهار
نظرها تعمیق و تشدید میبخشد. البته در شرایطی که جامعه با اقسام تهدیدها و بیانگیزگیها
روبروست اوضاع را بغرنجتر مینمایند و این امر گویای این است که بعضی از مدیران
دولتی با رسانه و خبرنگاران مواجه غیر عقلانی دارند.
در استان زنجان نیز، بعضی از مسئولان محلی که در بین عموم مردم شبهات،
تردیدها و نارضایتیهایی ایجاد نمودهاند بجای چارهجویی در وضعیت مدیریتی خود، رسانهای
که حرف و صدای مردم را انعکاس میدهد تا به گوش تصمیمگیران و تصمیمسازان برساند
را با اقسام برخوردهای مخاصمانه از قبیل توهین، افتراء دچار تخطئه و بی فعلی مینماید.
در نهایت هم مستأصلانه با شکایتهای بیاساس در صدد خاموش نمودن صدای مردم بر میآیند.
البته این اکت و رفتار آنها، در راستای اشاعه جهل در جامعه هستند چون میدانند جهل
نرمترین بالشی است که انسان میتواند زیر سر خود نگه دارد.
مواجه مدیران با
رسانههایی که در جهت تنویر افکار عمومی هستند از دو منظر و رویکرد قابل تحلیل و
واکاوی است:
رویکرد اول اینکه
مدیران حرفهای و کاربلد که دارای شخصیت منسجم و قوی باشند مواجه عقلانی با
انتقادهای مطروحه توسط رسانهها از خود به نمایش میگذارند.
اگر نسبت به
عملکردش ابهام، سوءتفاهم و یا سوء ظن مطرح شده باشد، میتواند با عاملیت همان
رسانه رفع ابهام و سوء برداشت کرده و از عملکرد خود دفاع نمایند.
مطمئنا افکار
عمومی را در دفاع از خود و مجموعه تابعه خویش منقح و منزه میگردانند و با یک
استراتژی معقول مدیریتی، تهدید را به فرصت مبدل مینمایند.
اگر هم خبط و
خطائی از جانب خود و مجموعه شان صورت پذیرفته باشد، با یک اعتذار و در شرایط حادتر
با یک تغییر و در بغرنجترین حالت با یک استعفاء افکار عمومی را تلطیف نمایند.
البته شایان ذکر
است، در مبحث خطای انسانی بحث میان ممکنالخطاء بودن با جایزالخطاء بودن در میان
متکلمان و فلاسفه نیز بحثی است مبسوط، که گویای این امر است که خطا و اشتباه همیشه
بوده و خواهد بود و میتواند با روشهای عاقلانه مدیریتی آن را جبران کرد.
رویکرد دوم این
است که مدیران غیر حرفهای و نالایق در مواجه با خطاهای و تخلفات، نه تنها اعتذار
و عذرخواهی کلامی و صوری را هم به انجام نمیرسانند که هیچ، بلکه روشهای جبرانی
را هم اصلا بلد نیستند.
تنهاترین سبک
ناصوابشان فرار رو به جلو و فرافکنی بوده و به مخاطب و ناشر این خبط و خطاها حمله
مینمایند. روشهای قهری و مخاصمانه، جزء لاینفک قاموس شخصیتی مدیران ناکارآمد و
ناتوان میباشد.
حالا میخواهد آن منتقد، کارمند زیر مجموعهاش باشد و یا خبرنگار و
رسانه باشد، برای آن مدیر فرقی نداشته و فقط رویکرد تهاجمی و پاک کردن صورت مسأله
را برای خود اتخاذ مینماید.
حالا اگر هم فسادی
صورت پذیرفته و توسط افکار عمومی و رسانهها این فساد عیان گشته، دیگر محلی از
اعراب نداشته و بایستی با فساد نهادهای ذیربط برخورد درخوری، صورت پذیرد نه اینکه
با افشا کننده آن برخورد شود. وظیفه و رسالت خبرنگار و رسانه نیز انتشار همین
ناکارآمدی، تخلف و حتی فساد است.
شاید هم این سنخ
مدیران به ماهیت رسانه آگاهی ندارند که برای آگاهی و نیشتر زدن به آنها تعریفی که
جورج اورول از خبرنگاری و تفاوت آن با روابط عمومی را دارد را گوشزد نماییم تا
شاید تلنگری بر آنها وارد شود.
جورو اورول میگوید:
خبرنگاری منتشر کردن چیزی است که بعضی نمیخواهند منتشر شود، باقی چیزها روابط
عمومی است!
شاید هم این
مدیران تفاوت رسانه را با روابط عمومیشان خلط نمودهاند و آگاهی با وظایف رسانهها
ندارند که در این صورت باز هم مبین عدم صلاحیتشان است.
بس رسانه و
خبرنگار نقش بیبدیلی در آگاهیبخشی به جامعه و حتی تقلیل خطاهای انسانی در سیستمها
و ساب سیستمهای دولتی دارد. در واقع اگر این نقش توسط اینها به هر دلیلی به
درستی انجام نشود، مطمئنا آفات و مضرات فراوانی به نظام و جامعه به بار خواهد آورد.
اگر صدای مردم
توسط رسانه، انعکاس و پژواک پیدا نکند جامعه دچار اختلالات هیستریک میشود و
مطمئنا اعتماد جامعه به حاکمیت و دولت خدشهدار شده و این اعتماد از رسانههای
داخلی، رنگ باخته و روانه رسانههای خارجی که بعضا بر خلاف منافع ملیمان هستند،
گسیل میشود.
متاسفانه امروزه
شاهد آن هستیم که رسانههای خارجی نیز کمال سوءاستفاده را از ضعف بعضی رسانههای
داخلی میبرند و برای خودشان مخاطبان فراوانی را از داخل دست و پا نمودهاند. حتی
بعضا شاهد هستیم که بدل به مرجع خبری و تحلیلی، عدهای در جامعه شدهاند.
در بزنگاههای
متعددی شاهد بودهایم که این رسانهها از بعضی اعتراضات و نارضایتیهای حادث شده،
نهایت بهره را برده و بحرانهای عمیقی را به وجود آوردهاند.
مدیرانی که به جای
مواجه عقلانی با رسانههای داخلی(که به اندازه کافی از دالانهای گزینشی و صلاحیتی
رد شدهاند) مواجه آنتاگونیستی و خصمانه مینمایند و در راستای تخطئه و اضمحلال،
رسانه و خبرنگار عمل مینمایند که این عمل آنها که ضعف عملکرد خودشان بیشتر از پیش
عیان شود و حتی بعضاً به تخلف و فسادشان نیز صحه میگذاشته و مهر تأییدی بر تمام
آن اقوال و حرف و حدیثها میزنند.
مضاف بر قبح عمل
این مدیران ناکارآمد که به جای پاسخگویی رویه تهمت و شکایت را در پیش میگیرند،
این سنخ اقدامات در جهت تضعیف و بیانگیزگی در گردش آزاد اطلاعات توسط خبرنگاران و
رسانههای داخلی است.
بالتبع خروجی این
روند، رونق بخشی به رسانههای خارج نشینی است که چشمامید آنها به ضعف رسانهها و
منابع داخلی است.
شیخ اجل سعدی علیه
الرحمه چه زیبا میسراید که:
سر چشمه شاید
گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید
گذشتن به پیل
شیفت پارادایم و
تغییر نگرشها و کاستن از مرجعیت رسانههایی که ارتزاقشان نیز از کشورهای خارجی
است، به رسانههای داخلی زمانی صورت میپذیرد
که رسانهها، از رسانه ملی گرفته تا روزنامهها و خبرگزاری ها تمامی دیدگاهها را بدون
لکنت زبان انعکاس دهند تا مردم نیازی به رویت و استماع رسانههای خارجی مغرض
نداشته باشند.
شایان ذکر است،
اگر دست خبرنگار و رسانه در بیان انتقادها از تخلف گرفته تا فساد باز باشد، حتی
بیشتر از مجموعههای همچون نهادهای مختلف حراست و بازرسی، پیشگیرانهتر خواهد بود.
چون مسئولان دولتی
و سایر نهادهای حاکمیتی، در مقابل خودشان، خبرنگاران و جامعه مدنی نکته سنج و
قدرتمندی را میبینند که بدون هیچ اغماضی کوچکترین تخلفشان را به رخ شان میکشند.
این ترس پیشگیرانه، خطای انسانی را به حداقل میرساند و ریشه فساد را بسی ضعیف مینماید.
در غیر این صورت
اگر این چشم بیدار جامعه بسته شود راه برای سوءاستفاده کنندگان هموار میشود.
آنگاه تخلفها به فساد بدل گشته و حجم و اندازه فسادها نیز بسی گسترش مییابد. در
نتیجه گردش آزاد اطلاعات و میدانداری رسانههای داخلی خیرات و برکات فراوانی را
به نظام و حاکمیت دارد و البته نکته قابل تعمق هم این است که دردسرهایی و گرفتاریهائی
که سلب اعتماد مردم از رسانه داخلی دارد بسیار گسترده و موسعتر از آن است که چند
مدیر و مسئول مکدر و آشفته شوند. در ضمن انتشار ضعفها توسط داخلیها نه تنها
نشانه ضعف نیست و خلاف امنیت داخلی نمیباشد بلکه نشان از قدرت و هاضمه قوی نظام و
حاکمیت در مواجه با بحرانها بوده و نمادی از اقتدار ملی و اقتدار حاکمیتی محسوب
میشود، همچنین پشتوانه مردمی دولت و نظام را فراختر مینماید.
بنابراین توصیه به
بعضی مدیران استانی ما نیز میتوان نمود که از مواجه غیر عقلانی و غیر موجه و
البته نخنما شده ،توهین و افتراء و شکایت دست بردارند و در جهت اصلاح سبک و شیوه
مدیریتیشان قدم بردارند در غیر این صورت بدانند این سبک مدیریتی آب بر آسیاب
مخالفان ریختن است و صد البته بر خلاف امنیت ملی مان نیز می باشد.