بز، نخستین دام سبک اهلی شده در ایران است که نازک لب با سُم هایی ریز و تیز می باشد و می توان گفت:" همه چیز خوار است و خوی جنگندگی اش را حتی پس از اهلى شدن هم ( نسبت به گوسفندها) حفظ کرده است
پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ بز، نخستین دام سبک اهلی شده در ایران است
که نازک لب با سُم هایی ریز و تیز می باشد و
می توان گفت:" همه چیز خوار است و خوی جنگندگی اش را حتی پس از اهلى شدن هم ( نسبت به گوسفندها) حفظ کرده است .
لذا بدین
خاطر و به سبب جستجوگری و بیش فعالی و احترام ریش بلندش ،زنگوله بر گردن،
جلودار و راهبر گله ها و رمه ها می شود و می باشد تا با همیاری و همکاری سگ گله، به جمع و جور
کردن و هدایت ِ یک دستِ گله مشغول باشد و کار و مسئولیت ِ چوپان را آسان تر
سازد.
بز، لنگِ غذا نمی شود و نمی ماند ! از سنگ و صخره و درختان بالا می رود
و برگهای تر و تازه ی سر شاخه ها را می
خورد! و به همین سبب است که در برخی از
کشورها از جمله استرالیا ،دولت به گله دارانی که از تعداد بزهای شان کاهیده و
گوسفند را جایگزینِ بز کرده اند؛ جایزه
تشویقی حمایتی می دهند تا از منابع طبیعی و باغات حفاظت کرده باشند.
اگر گوسفند را با گوشت و پشم و پوست و شیرش می شناسند ، بز را با ریش و گوشت و پوست و شیر و راهبری و روندگی و جهندگی اش به یاد می
آورند.
بز با
سرقدمی ِ گله ؛ در گله داری و برای صاحب گله، دارای ارزش و اعتباری خاص و
ارزشمند می باشد. بز حیوانی
پرزور و مقاوم می باشد که از قدیم الایام جلودار رمه بوده است و باز می باشد.
در كوچ و
زندگي و ييلاق، قشلاق و رمه داری جای ثابت و پای ثابتی دارد .
در گله ی گوسفندها ، به بزی که در جلوی گله راه می رود و گله را به
حرکت وا می دارد "دوبر " می گویند.
تبعیت رمه از بزِ پیش رو، جایگاهِ ویژه ای برای او در اقتصاد دامپروری ایجاد کرده است.
چوپان هیچ گاه بز ِ دوبر را با گوسفندها یا چیز دیگری
عوض نمی کند و ارزش و جایگاه خاص او را می شناسد و مثل سگ گله دوستش می دارد، و
چشم حیوان و انسانی را که به بز دوبرش چپ نگاه کند در می آورد !
اما گاهی
شرایط و وضعیت طوری پیش می آید و روزگار می زاید که چوپان دیوانه شده ، در یک لحظه
سرِ بز دوبر را می بُرد!
سحرگاهان که چوپان از روستا بیرون می زند ، نانهای
صبحانه و نهارش را داخلِ شال یا دستمال و روسری بزرگی پیچیده و به شانه و کمر خود
می بندد( مثل کیف کمری کوهنوردها) تا از دست و دهان و شکم ِسگ و گوسفند و بز و موش
در امان بماند .
نان و بقچه
را با خود به هرجایی که میرود ، با خود میبرد
تا ظهر موقع خوردن نهار شود.
موقع ظهر ،چوپان گله را به محل استراحت ( معمولا در
نزديکی آب می باشد) انتقال ميدهد و بعد از اينکه گله آبی خورد و شروع به استراحت
کرد از شیر گوسفندهای ماده دوشیده ، کاسه یا قابلمه ی مسی را روی آتش میگذارد تا شیر
گرم شده بجوشد. در همین حین سنگ های سیاه
متوسط و کوچکی را شسته ، در داخل آتش قرار میدهد تا گرم و سرخگون شوند و وقتی شیر
به حد مطلوب گرم و داغ شد با حوصله سنگهای بسیار داغ را از میان آتش برگرفته ،پاک
نموده به درون ظرف شیر ِ جوشان میریزد تا به قول ترک زبان ها قورتماج (قورتماش) تهیه شود.
در اثر حرارت ناگهاني و بسیار زياد سنگهاي داغ، مقدار زیادی از آب شير تبخير مي شود ، شيرِ گرم، غليظ تر شده، تبدیل به غذایِ
قوی و مورد علاقه ی چوپان"قورتماش(شير سنگ جوش)"می شود و چوپان حریصانه
، نانش را در آن تیليت کرده، با لذت آنرا می
خورد .
وقتی با زحمت و ظرافت و اشتیاق و گرسنگی بسیار
قورتماج حاضر شد، چوپان مشتاقانه ،ظرف قورتماج را برداشته به سمت سفره ی پهن شده ی
نهارش میرود و با تاسف و تاثر فراوان می بیند که بز دوبر مشغول خوردن آخرین قسمتِ
نان های اوست!
با خشمِ بسیار با چوبدستی اورا زده ؛ خونین و مالین
کرده و گاهی هم سر از تنش جدا می کند تا
آرام بگیرد!
اینست که علی گودرزی ها می گویند: وقتی اجلِ بز می آید که نان ِسفره ی چوپانش را می خورد!
گئچی ،بهترین و با معناترین اسم گذاری برای بُز
است،چون از گئچماق برگرفته شده است،یعنی از هر گذرگاه و پرتگاهی هم می تواند
بگذرد،رونده و جهنده است و بس!
و از این شیرین تر ضرب المثل معروفِ
" گئچی ساتان،بِز آلا بیلمز"،کنایه به
تورم بیش از حد و گرانی نجومی می زند که با فروش یک راس بُز،نمی توان حتی قدری
پارچه ی کم ارزشِ بِز خرید که از موی پوست بُز درست می شود!و زیبایی اش درکنار هم
قرار دادن بُز و بِز،بخاطر گئچی ماست. واقعا چه زیباست این ضرب المثل.