پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ اي چشم جهان، گوش جهان، جان
خبرنگار/ اي نور رهان، عشق عيان،
جان خبرنگار1- پيش خود چشمم را بستم ظواهر را
نديدم و اما با فكرم اطراف را ديدم و با
دستم نيز توانستم مواردی را لمس كنم، فرض كردم اگر چشمم در كل بسته بود ،چه مي شد،
متوجه شدم كه فكرم نيز نميتوانست چيزی را
حس كند ،نه بالش و دشنه ای ، نه صلاح و غیر صلاحی ،نه راه وچاهي و نه هموار و چاله اي.
هيچكدام را نميديدم و في الفور محكوم
به زوال مي شدم ،اما با چشم باز نه تنها راه
و چاه را تشخيص مي دهم ، همچنين از ديدار ياران و زيباييها و گلها لذت می
برم و از اين كه خبرنگار نقش
چشم جامعه را بازی می کند، به ضرورت وجود خبرنگار پی برده و افتخار ميكنم.
2- پيش خودم فرض كردم كه قدرت شنيدن نداشته
باشم و چيزي نشنوم نه صدای خطری بشنوم و نه صدای زيبایی و صلاحی، نه كسي تذكر به راهم دهد و نه صدايی
از خطری كه به سمت وسويم ميآيد، بشنوم. انگاه ضمن تصادف تكه تكه شده و داغون
خواهم شد.....
اما با درك و احساس در گوشم اين خطر
ازبين رفته همچنين در جاهایی با شنيدن اهنگ دلنشين موسيقي و نوایی زيبا از جمله چهچه
قناری و هزار دستان، جانم حياتي دوباره
خواهد يافت، و از اينكه خبرنگار، نقش گوش جامعه را دارد، به ضرورت وجود خبرنگار پی
برده و افتخار میکنم.
3- در صورت عدم وجود قدرت بويايي، بوی گل و
زيبايی، بوي سلامتی و خوشبختي و پاكي، و يا بوي ميكروب و زشتي و بوي فساد و بدبختي
و ناپاكي را چگونه تشخيص دهم، ودر كجا بايد زندگي كنم، محيط و اطرافم را با چه
گلهايي جهت افزايش سلامتيها بيارايم و از
چه محيطي بايد که دور باشم و ريشه ناپاكيها را چگونه پيدا كرده و بخشكانم و چگونه
راه سالم را انتخاب كنم و با داشتن قدرت بويايي سالم ضمن تشخيص موردهاي بالا از
عطر گلهاي ياس و بهار نارنج وشب بو و... لذت خواهم برد و از اينكه خبرنگار
احساسهاي زشت و زيبا را استشمام و سپس
منعكس مي نمايد، به ضرورت وجود خبرنگار پي برده و افتخار ميكنم.
4- با داشتن حس لامسه سالم، چنانكه دستم
را به سرما يا گرما نزديك كنم، احساسم خبرم خواهد داد كه ايا ميتوانم بدان نزديك
شوم يا نه، واز اينكه خبرنگار،هر گوشه جامعه را لمس و انرا منعكس ميكند به ضرورت وجود
خبرنگار پي برده و افتخار ميكنم.
5- بر سر سفره انواع خوراكيها چيده ميشود كه
بعضي شهد و درمان و بعضي ها زهر و فساد ميباشند.
با چه نيرويي بايد تشخيص لازم فراهم شود، بلي با كمك حس چشايي. به
كمك اين حس ميتوان تا حدودي به صحت امر نزديك شد و اين خبرنگار است كه شجاعت چشيدن وقدرت انعكاس آنرا دارد و اينجاست
كه خبرنگار ظرف شهد ودرمان و يا ظرف زهر و فساد را نشان ميدهد و اينجاست كه به
ضرورت وجود خبرنگار پي برده و افتخار ميكنم.
7 - پيش خود زبان را لال و دهان را بسته فرض ميكنم،
خداي من، گشنه ام ولي چگونه بيان دارم، تشنهام بايد چگونه ابراز كنم و درد دارم
چگونه بگويم ودرمانش را چگونه بخواهم، رفيقم دارد به چاه مي افتد چگونه مطلعش كنم.
خطرهاي بس بزرگ و دشنه هاي زهر الود به
سمت و سوي رفيقم مي ايند و من كه لال هستم چگونه خبرش كنم،آري من بي زبان چگونه
حرف بزنم پس، براي حيات خويش و ديگران نياز به زبان دارم و از اينكه خبرنگار نقش زبان
جامعه را دارد، به ضرورت وجودش پي برده و افتخار ميكنم.
بيهمراهي چشم ديدن،گوش شنيدن،دماغ
بوييدن، پوست لمس كردن، زبان چشيدن و دهان گفتن مغزم را یخ زده و منجمد و سنگ ديدم.
اخ خدايم بي وجود هر يك از مقدسات فوق
بايد متحمل دردهای بسیار کلان باشم و سر تا سر آه بوده و ناله باشم؛ و هزار درد
بدتر از مرگ را به جان بخرم؛ و جانم را ذره ذره با دردهای مهلك از دست بدهم؛ و از
اينكه خبرنگاري با مسئوليت ديدن، شنيدن، بوييدن، لمس كردن، چشيدن و گفتن عجين است
و هر خبرنگار راستگو براي مغز يك يك انسانها،احساسهاي بالا را اخذ و چون آيينه به
اطراف وتاريكيها و سايه ها منعكس مي كند به ضرورت وجود خبرنگار پي برده و افتخار
ميكنم.
آري واقعا زيباست و زيباست كه خبرنگار
براي فرد فرد انسانها قدم در جادههای صاف و نا صاف ميگذارد و زيباست كه خبرنگار به مردم پرِ
پرواز و قدرت اوج به عروج مي دهد و زيباست كه خبرنگار احساسهاي متمايز حيات و انسان
بودن را به جامعه بشري عرضه ميدارد و زيباتر اينكه خبرنگار در بعضي موارد يعني در
مصاحبهها با هوشياری خط و خطوطي به جامعه ارائه ميدارد كه رئيس را از بعد
استبداد ناخواسته به بعد خدمتگذاری بكشاند و افتخار میکنم که من هم سال ها
خبرنگار افتخاری بودهام.
بلي خبرنگار راستگو، خود، بهشت است و
همچنين خالق بهشت و بهشتهاست و اميدواريم كه از گوشه گوشه دنيا هر خبرنگار
راستگو و جسور و شجاع و با درايت، ما را با پروازش به اسمان زيباييها و دشتهاي
گل، ميهمان كند و آزادي و انسانيت وشرف و انسانیت را ارمغانمان بدارد و ما را صاحب
بهشت های عدن كند و دموكراسي و انسانيت را گسترش و با هوشياری و تیزهوشی ريشه هر
گونه استبداد را خشكانده و باغ گلها را به جهانيان امروز و فردا هديه دارد.
باز هم امیدوارم ...